- ماجرای باغ فدک و سخنرانی حضرت فاطمه برای باز پسگیری آن چه بوده است؟
"فدک"دهکده و نخلستان بسیار بزرگی بود با کشتزار های سبز و خرم که مسلمانان در صدر اسلام از اقوام یهود تصرف کردند و
حضرت محمد در صدراسلام ان را به دخترش فاطمه بخشیده بود! که البته سپاهیان حضرت محمد با این عمل وی مخالفت کرده بودند زیرا معتقد بودن مطابق دستور قرآن
(سوره انفال .آیه 41 و69) غنیمت جنگی باید بین همه تقسیم شود ولی حضرت محمد به این امر اعتنایی نکرد و ان را به حضرت فاطمه بخشید که پس از مرگ حضرت
محمد ابوبکر صدیق انرا بنفع بیت المال مسلمین مصادره کرد.
حضرت فاطمه نزد ابو بکر رفت و فرمود این باغ را پدرم در صدر اسلام به من واگذار کرده که ابوبکر هم در جواب فرمودند : " نحن معاشر الانبیاء لا نورث " یعنی : ما پیامبران ارث نمی گذاریم و از وا گذاری ان به حضرت فاطمه خودداری کرد
. (تاریخ طبری .جلد 4. صفحه 1335-1336 )
- نقد زندگی تاریخی حضرت محمد
- جن در قرآن و اسلام
- تناقضات قران
- آیا حضرت محمد معصوم بوده؟
آيا فاطمه زهرا فدک را به عنوان ارث از ابوبکر طلب ميکرد يا اينکه هديه و بخششي از جانب پدر گراميش ميدانست که پس از فتح خيبر به فاطمه بخشيده بود؟
پاسخحذفپاسخ به اين سوال ما را در شناخت بهتر مسئله باغ فدک ياري ميدهد. زيرا همه دانشمندان و علماي اسلام بر اين باورند که فاطمه پس از طرح درخواست خويش با ابوبکر و پاسخ ابوبکر به ايشان، بدون اعتراض و سخني ديگر وي را ترک کرد، و اگر فدک را ارث فاطمه بدانيم منع ابوبکر بجاست زيرا همه ميدانند و در روايات هم ذکر شد که انبياء حتي يک دينار را هم به عنوان ارث به جاي نميگذارند، تا چه رسد به يک باغ. و اگر هم آن را هديه پيامبر به فاطمه بدانيم ذکر نکات زير الزامي است :
1- روشن است که فتح خيبر در اوايل سال هفتم هجري اتفاق افتاد. و حضرت زينب در سال هشتم و امکلثوم در سال نهم وفات يافتهاند. حال اگر قرار باشد که پيامبر فدک را به حضرت فاطمه هديه کرده باشد، چگونه دو دختر عزيز ديگرش را از اين بخشش محروم ساخته است. در واقع پذيرش اين قضيه توهين مستقيم به پيامبر ميباشد که ميان فرزندان خويش فرق قايل شده است. «معاذالله من ذلک».
اگر ابوبکر از تصرف فدک قصد سوئي داشت و آزار فاطمه را نيت کرده بود، پس چرا آن را به عايشه يا هيچ کدام از امهات مؤمنين نبخشيد؟ روشن است که به دليل عموميت تحريم ميراث بر همه اهل بيت است زيرا زنان پيامبر نيز جزو اهل بيت هستند، پس آنان نيز حق تملک آن را نداشتهاند و ابوبکر با اين کار قصد عمل به سفارش پيامبر را داشته است. آيا عمل به وصيت پيامبر اشتباه است؟ دليل ديگر براي تبرئه ابوبکر از دشمني و کينه با فاطمه اين است که پيامبر نيز درخواست فاطمه را براي در اختيارگرفتن خدمتگذار براي خانه رد کرد. در حاليکه کاري مشروع و مباح است. آيا منع پيامبر دليل بيعدالتي ايشان است؟! امام علي در حديثي طولاني به بيان اين داستان ميپردازد : (... آنگاه پيامبر برخواست، فاطمه به ايشان گفت : اي پدر توان انجام کار خانه را ندارم. پس برايم خدمتگذار و ياوري تعيين کن که مرا ياري دهد، پيامبر به او فرمود : آيا بهتر از خدمتگذار نميخواهي؟ علي به فاطمه اشاره کرد که بگو : آري، فاطمه گفت : بله پدر بهتر از خدمتگذار ميخواهم؟ پيامبر فرمود : پس هر روز 33 بار خداوند را تسبيح گو و 33 بار حمد بگو و 34 بار تکبير بگو، که صدبار با زبان خدا را ياد کرده باشي و هزار نيکي براي تو در کفه حسنات باشد). اينکه پيامبر با خشم فاطمه، خشمگين ميشود. گفتاري صحيح و بدون اختلاف است که هيچ کس در آن ترديد ندارد. اما بايد دانست که هدف ابوبکر خشمگين ساختن فاطمه نبوده است زيرا وصيت پدر گرامي او را اجرا کرده است که ايرادي بر او يا هر شخصي ديگر که آن را انجام ميداد نيست.
پاسخحذفو نيز اين گفته پيامبر نه به اين معني است که فاطمه هر گاه و به هر دليل که خشمگين شود،حضرت محمد نيز از آن متأثر شده و خشمگين شود و مورد رضايت ايشان هم نباشد. و بسياري موارد در زندگي زناشويي علي و فاطمه وجود داشته است که علي فاطمه را ناراحت و غمگين ساخته است اما حضرت محمد علي را محکوم نکرده و بر او عصباني و خشمناک نشده است. البته مواردي هم بوده که حق را به فاطمه داده و با علي با خشم و عصبانيت برخورد کرده است. در واقع پيامبر ميان پسر عموي و دختر خويش که سرور زنان بهشتي است، موضعي عادلانه و منصفانه داشته است نه موضعي عاطفي و تحت تأثير محبت پدرانه که سبب ضياع حق شود!
ابوذر روايت زيبايي را بيان ميکند: (زمانيکه با جعفر پسر ابوطالب به عنوان مهاجر در حبشه به سر ميبرديم، کنيزي را به مبلغ چهار هزار درهم به او دادم، که در بازگشت به مدينه او نيز کنيز را به علي هديه داد، علي نيز او را خدمتگذار فاطمه قرار داد تا در انجام امورات منزل ياريش دهد. در يکي از روزها که فاطمه به اتاق داخل ميشود، علي را در حاليکه سرش را بر روي دامن کنيز گذاشته بود، مشاهده ميکند. فاطمه ميپرسد : اي اباالحسن با او چه کار کردي؟ علي گفت : به خدا قسم، اي دختر محمد! هيچ کاري با کنيز نکردم، حال تو بگو، کاري داشتي؟ فاطمه گفت : آيا اجازه ميدهي تا منزل پدرم بروم؟ علي گفت : آري ميتواني بروي. فاطمه نيز روسري بر سرکرده و برقع را پوشيده و به راه افتاد. هنوز به منزل حضرت محمد نرسيده بود که جبرئيل بر پيامبر نازل شد و به او گفت : خداوند بر تو سلام ميفرستد و مي فرمايد اکنون فاطمه به نزد تو ميآيد که از علي شکايت کند اما تو چيزي از او نپذير!! فاطمه به خانه پيامبر رسيد، اما قبل از آنکه چيزي بگويد پيامبر فرمود: آيا ميخواهي از علي شکايت کني؟ فرمود : بله، به خداي کعبه قسم! پيامبر فرمود: برگرد و به علي بگو، براي خشنودي تو رويم زمين خورد)
گزارشهاى منابع شیعى و سنى نشان مىدهد حضرت زهرا(س) و حكومت هر یك دو ادعا درباره فدك داشتند.
پاسخحذفالف) ادعاهاى حضرت زهرا(س)
چنان كه نزد شیعیان مشهور است، حضرت زهرا(س) فدك را ملك خود مىدانست و براى اثبات مالكیت خود دو راه را به صورت طولى پیمود؛ یعنى وقتى از راه اول نتیجه نگرفت سراغ راه دوم رفت این دو راه عبارت است از بخشش و ارث.
1. بخشش (نحله)
عمده منابع شیعى و نیز منابع متعدد اهل سنت این نكته را بیان مىكنند كه نیمى از فدك در سال هفتم هجرى به ملكیّت شخص پیامبر اكرم(ص) درآمد و پیامبر(ص) - طبق آیه «و آتِ ذالقربى حقَّه؛حق خویشان خود را بپرداز» - آن را به حضرت فاطمه زهرا(س) بخشید.حضرت فاطمه(س) پس از پیامبر اكرم(ص) براى اثبات این ادعا حضرت على(ع) و امّ ایمن را گواه قرار داد. حكومت سخن حضرت زهرا(س) را نپذیرفت و بااین بهانه كه اولاً حضرت على(ع) در این گواهى صاحب نفع است و ثانیاً - حتى اگر شهادت على(ع) پذیرفته شود - در اثبات امور مالى گواهى دو مرد یا یك مرد و دو زن لازم است، گواهى امام على(ع) و ام ایمن را رد كرد.
نقد رأى دستگاه خلافت
كردار حكومت از نظر قوانین و سنت اسلامى مردود است؛ زیرا:
1. در آن زمان فدك در دست حضرت فاطمه(س) بود. در آیین دادرسى پیامبر اكرم(ص) - البینة على المدعى و الیمین على من انكر شاهد آوردن وظیفه مدعى و سوگند خوردن وظیفه منكر است. پس حضرت منكر به شمار مىآمد و باید سوگند مىخورد دیگرى در این ملك حقى ندارد.
2. با توجه به آیه تطهیر كه مفسران شیعه و سنى شأن نزول آن را درباره اهل بیت پیامبر اكرم(ص) مىدانند،اهل بیت آن حضرت(ع) از هر گونه رجس و پلیدى دورند؛ و بدیهى است كه مصداق این آیه نمىتواند ادعاى نادرست مطرح كند.
3. محدثان شیعه و سنى بر این نكته اتفاق دارند كه پیامبر اكرم(ص) درباره حضرت فاطمه زهرا(س) فرمود: «ان الله یغضب لغضبها و یرضى لرضاها؛ خداوند براى خشم فاطمه خشمگین و براى خشنودىاش خشنود مىشود.» این جمله كه حكومتگران نیز آن را شنیده بودند، نشان مىدهد فاطمه(س) در همه شؤون زندگانىاش جز در مسیر خداوند گام بر نمىدارد و بىتردید چنین فردى هرگز ادعاى دروغ بر زبان نمىراند.
باغ فدک آن چنان که مورخان نوشتهاند، قریه آبادی بوده، در حدود 140 کیلومتری مدینه در قسمت خیبر. باغ فدک در سال هفتم هجری به دست پیامبر اسلام افتاد. جریان از این قرار بود: پیامبر(ص) پس از محاصره خیبر و درهم شکستن قدرت یهود در آن محیط، و عطوفت و مهربانی آن حضرت نسبت به چند قریه از آن آبادیها، مردم آبادی باغ فدک حاضر شدند با پیامبر(ص) مصالحه کنند که نصف سرزمین آنها اختصاص به پیامبر(ص) داشته باشد و نصف دیگر از آن خودشان، در عین حال کشاورزی سهم پیامبر به عهده خود آنها باشد و در برابر زحماتشان مزد بگیرند. بنابراین با توجه به آیه 6 سوره حشر: "و ما افاء اللَّه علی رسوله منهم فما اوجفتم علیه من خیل و لا رکاب، و لکن اللّه یسلط رسله علی من یشاء واللّه علی کل شیء قدیر" این قسمت ملک پیامبر گردید و پیامبر آن گونه که میخواست در آن تصرف میکرد تا آیه 38 سوره روم "و آت ذا القربی حقه" نازل شد. پیامبر از جبرئیل پرسید منظور از این آیه چیست؟ پاسخ داد: باغ فدک را به فاطمه ببخش تا برای او و فرزندانش مایه زندگی باشد و به جای ثروتی که خدیجه علیها السلام در راه اسلام مصرف کرده بود، قرار گیرد.پیامبر(ص) فاطمه(س) را خواست و باغ فدک را به او بخشید. از این ساعت ملکیت پیامبر به فدک پایان یافت و فدک ملک فاطمه(س) شد. پس از رحلت آن حضرت و تسلط ابوبکر بر خلافت، فدک را از فاطمه(س) گرفت و به عنوان رئیس حکومت در اختیار خود قرار داد. فاطمه(س) مطالبه ملک خود باغ فدک را کرد و گفت: این نحله، عطیه و بخشش پیامبر است. ابوبکر در پاسخ از او مطالبه بینه و شاهد نمود تا بدین وسیله فاطمه ثابت کند که فدک ملک او است. گرچه از نظر اسلام، هرگاه ملکی در تصرف فردی باشد، از او درخواست بینه و شاهد نمیشود و نفس تصرف، دلیل مالکیت است، بلکه کسی که ادعای خلاف آن را داشته باشد، باید بینه اقامه کند زیرا او مدعی است. دلیل این که فدک در تصرف زهرای اطهر بود، واژه "ایتاء" در آیه "و آت ذالقربی حقه" میباشد و نیز لفظ "اعطاء" و "اقطاع" که در روایات آمده است. با این حال زهرا(س) برای اثبات حقانیت خود، به ناچار به اقامه بینه اقدام کرد. علی(ع) و ام ایمن هر دو شهادت دادند که فدک ملک زهرا است، اما پاسخ ابوبکر این بود که شهادت یک مرد و یک زن کافی نیست، بلکه باید دو مرد و یا یک مرد و دو زن باشند. البته زهرا به این مسئله توجه داشت، ولی جریان اختلاف در این مورد از باب قضاوت نبود، چرا که در این مورد ابوبکر، قاضی و طرف دعوا به شمار میآمد. اگر قضاوتی حقیقی بود، میبایست قاضی شخص سومی باشد
پاسخحذفتمام تلاش زمامدار وقت این بود که "فدک"، این باغ پر درآمد در اختیار علی و فاطمه علیهما السلام قرار نگیرد، مبادا درآمدهای فدک را صرف درهم شکستن حکومت کنند. ابن ابیالحدید در شرح نهجالبلاغه میگوید: از "علی بن فارقی" مدرّس مدرسه غربی بغداد پرسیدم: آیا فاطمه در ادعایش راست میگفت؟ پاسخ داد بلی! پرسیدم: با این که میدانست فاطمه راستگو است پس چرا ابوبکر فدک را واگذار نکرد؟ استاد تبسم نمود. سپس جمله لطیف و جالبی را در قالب شوخی فرمود با این که چندان اهل شوخی و مزاح نبود. گفت: اگر روز اوّل به مجرد ادعای فاطمه فدک را باز میگرداند، فردا فاطمه ادعای خلافت همسرش را مطرح میساخت و میبایست ابوبکر از مقام خلافت کنارهگیری کند، همان در نقل دیگری می نویسد: حضرت زهرا(س) نزد ابوبکر رفت و به او فرمود: پدرم فدک را به من بخشید و علی و ام ایمن بر این مطلب گواهی می دهند. ابوبکر گفت: تو جز حق و راستی چیزی به پدرت نسبت نمیدهد. من فدک را به تو بر می گردانم. بعد تکهای پوست طلبید و سند فدک را برای حضرت نوشت. حضرت از نزد او خارج شد و در بین راه به عمر رسید. عمر پرسید: ای فاطمه! از کجا می آیی؟ گفت: از نزد ابوبکر می ایم. به او گفتم که رسو خدا باغ فدک را به من بخشیده و علی و ام ایمن نیز بر این مطلب گواهند. وی باغ فدک را به من برگرداند و این نوشته را به من داد.عمر نوشته را از حضرت گرفت و نزد ابوبکر آمد و گفت: تو باغ فدک را به فاطمه دادهای و سندش را نوشتهای؟ گفت: آری. گفت: علی به سود خود گواهی می دهد و ام ایمن یک زن است. بعد آب دهان روی سند انداخت و نوشته را پاک و سند را پاره کرد.
پاسخحذفآقای ناشناسی که کامنت اول رو گذاشتی :
پاسخحذفزینب و ام کلثوم دختران فاطمه بودند نه دختران محمد
باید در جواب شما بگویم که شما که ادعا می کنید چون غنیمت بوده باید پیامبر آن را بین مسلمانان پخش می کرد باید بدانید که طبق احکام اسلامی قسمتی از غنایم برای شخص پیامبر و باقی برای مسلمانان است حال اگر پیامبر در جنگ های دیگر تمام غنایم را به مسلمانان داده اند از بخشش بوده است نه وظیفه اما در مورد این مسئله آیه 38 سوره روم به صراحت می گوید که :فَآتِ ذَالْقُرْبى حَقَّهُ . اما مسئله دوم که گفتید : حدیثی که ابوبکر نقل کرد . دو نکته : 1- حتی خود اهل سنت هم قبول دارند که این حدیث پس از این ماجرا حتی یک بار هم از زبان هیچ کسی نقل نشد . ( حدیث جعلی بود ) 2- که اثبات دلیل اول هم هست : خداوند در آیه 16 سوره نمل می فرماید :وورث سليمن داود . پس چطور ابوبکر که ادعای جانشینی پیامبر را داشت آیه قرآن را نقض می کرد ؟
پاسخحذف