google-site-verification: google8efedb6bc01a9601.html کانون بی خدایان و ندانم گرایان

۱۸ خرداد ۱۳۹۸

پيدايش حيات


پيدايش حيات

پاریدولیا (به انگلیسی: Pareidolia)

پاریدولیا (به انگلیسی: Pareidolia) یک پدیدهٔ روان‌شناختی است که در آن، فرد علایم یا صداهایی را که ادراک می‌کند به صورت معنادار می‌شناسد. 

از مثال‌های معمولی که در این باره زده می‌شود می‌توان به این موارد اشاره کرد: دیدن چهره در ابرها، دیدن چهره در ماه، شنیدن پیام‌های ناشناخته وقتی نوار یا صدای ضبط‌شده به‌صورت برعکس پخش می‌شود.

پاریدولیا از دو واژهٔ یونانی تشکیل شده‌است: «پارا» که به معنی «کنار» یا «همراه» است، و «ایدولون» که به معنی تصویر است، و در کل، به معنی و مفهوم جانبیِ یک شکل اشاره دارد

یکی از بارزترین جلوه‌های پاریدولیا، دریافت و تصور نمادهای مذهبی از عکس‌ها، نحوه قرار گرفتن اشیاء در کنار هم یا بافت خاص یک جسم است. این نوع از پاریدولیا، اختصاص به فرهنگ یا معتقدان مذهب خاصی ندارد و تقریباً در همه کشورها و در میان پیروان همه ادیان این نوع تلقی‌ها مشاهده شده است.
پاریدولیا (به انگلیسی: Pareidolia)


یک تست روانشناسی به نام تست رورشاخ وجود دارد که در آن از لکه‌های جوهر روی کاغذ به آدم‌ها نشان داد می‌شود و از آنها خواسته می‌شود که بگویند که این لکه‌ها را شبیه چه چیزهایی می‌بینند و چه مفهومی می‌توانند از لکه‌ها در ذهن مجسم کنند.


داوینچی در یادداشت‌های خود پاریدولیا را به عنوان ابزار هنرمندان معرفی کرده است به عقیده او "اگر شما به دیواری که در آن لکه‌های مختلف وجود داشته باشد نگاه کنید می‌توانید کوه‌ها درختان و هرچیزی که قوه تخیلتان اجازه بدهد را بسازید.

نمونه دیگر پاریدولیا ،برخی افراد باور دارند که با برعکس
 (reverse) 
کردن،ترانه هامیتوانند پیغام های شیطانی ایلومیناتی را بشنوند.در صورتیکه هر فرد کلمات متفاوتی میشنود.


جای تعجب نیست که الله و مسیح و خدایان هندو و.. روی نان تست و سرامیک و ابر و.. ظاهر میشوند.

ما تربیت نشدیم...!

✳️ ما تربیت نشدیم.

 تربیت ما بیش از این نبوده است که به بزرگ‌ترها احترام بگذاریم، کلمات زشت نگوییم، پیش دیگران پای خود را دراز نکنیم، حرف‌شنو باشیم، صبح‌ها به همه سلام کنیم، دست و روی خود را با صابون بشوییم، لباس تمیز بپوشیم، دست در بینی نبریم و …

اما ساده‌ترین و ضروری‌ترین مسائل زندگی را به  ما یاد ندادند.

 ما تربیت نشدیم...!

 کجا به ما آموختند که چگونه نفس بکشیم، چگونه اضطراب را از خود دور کنیم، موفقیت چیست، ازدواج برای حل چه مشکلی است، در مواجهه با مخالف چگونه رفتار کنیم …



 در کودکی به ما آموختند که چموش نباشیم، اما پرسشگری و آزاداندیشی و شیوه‌های نقد را به ما نیاموختند.

 از «نفس کشیدن» تا «سفر کردن» تا «مهرورزی» به آموزش نیاز دارد. بخشی از سلامت روحی و جسمی ما در گرو «تنفس صحیح» است.

آیا باید در جوانی یا میان‌سالی یا حتی پیری، گذرمان به یوگا بیفتد تا بفهمیم تنفس انواعی دارد و شکل صحیح آن چگونه است و چقدر مهم است؟!

✅ به ما حتی نگاه کردن را نیاموختند. 
هزار کیلومتر، از شهری به شهری دیگر می‌رویم و وقتی به خانه برمی‌گردیم، چند خط نمی‌توانیم دربارۀ آنچه دیده‌ایم بنویسیم. چرا؟ چون در واقع «ندیده‌ایم». همه چیز از جلو چشم ما گذشته است؛ مانند نسیمی که بر آهن وزیده است.

اگر در خانه یا مدرسه، یاد گرفته بودیم که چطور نگاه کنیم، چطور بشنویم و چطور بیندیشیم، انسانی دیگر بودیم.
 انسانی که نمی‌‌تواند از چشم و گوش و زبان خود درست استفاده کند، پا از غار بدویت بیرون نگذاشته است؛ اگرچه نقاشی‌های غارنشینان نشان می‌دهد که آنان با «نگاه» بیگانه نبودند.

 بسیارند پدرانی که نمی‌دانند اگر همۀ دنیا را برای دخترشان فراهم کنند، به اندازۀ یک‌بار در آغوش گرفتن او و بوسیدن روی او، به او آرامش و اعتماد به نفس نمی‌دهد.

 عجایب را در آسمان‌ها می‌جوییم، ولی یک‌بار به شاخۀ درختی که جلو خانۀ ما مظلومانه قد کشیده است، خیره نشده‌ایم.

نگاه کردن، شنیدن، گفتن، نفس کشیدن، راه رفتن، خوابیدن، سفر کردن، بازی، تفریح، مهرورزی، عاشقی، زناشویی و اعتراض، بیشتر از املا و انشا نیاز به معلم و آموزش دارند.

عقل زنان كمتر است. به فرموده آریا مهر..! ( محمد رضا شاه )

عقل زنان كمتر است.
به فرموده آریا مهر..! ( محمد رضا شاه ) ، عقل زنان كمتر است.

در اين مصاحبه فرح پهلوي به عنوان بانوي اول مملكت هم حضور دارند و با سكوت خودشون بي عقليشونو بعنوان يك زن تاييد و ...



عقل زنان كمتر است


جادوی فرگشت


جادوی فرگشت

جادوی فرگشت

هوالفرگشت



هوالفرگشت



استفاده میمون ها از تبلت


استفاده میمون ها از تبلت

God is a concept

👤 جان وینستون لنون متولد ۹ اکتبر ۱۹۴۰ - درگذشته ۸ دسامبر ۱۹۸۰)، خواننده، ترانه سرا، موسیقیدان، آهنگساز و شاعر، ازشناخته‌ترین چهره‌های دنیای موسیقی راک، در انگلستان، به دنیا آمد. او به‌عنوان یکی از اعضای مؤسس گروه بیتلزبود در سال ۱۹۷۰ که گروه آن‌ها از هم پاشید، وی به صورت انفرادی حرفه‌اش را ادامه داد.





God is a concept     

🎼 God is a concept       
 🎼 خدا یک مفهومه
🔹By which we measure Our pain
🔺 که ما باهاش دردامونو اندازه می گیریم
🔹I'll say it again
🔺 دوباره میگم
🔹God is a concept
🔺 خدا یک مفهومه
🔹By which we measure Our pain
🔺 که ما باهاش دردامونو اندازه می گیریم
🔹I don't believe in magic
🔺 من به جادو ایمان ندارم
🔹I don't believe in I-Ching
🔺 به آی چینگ (طالع بینی چینی) باور ندارم
🔹I don't believe in Bible
🔺 به انجیل ایمان ندارم
🔹I don't believe in tarot
🔺 به فال ورق (تاروت) اعتقاد ندارم
🔹I don't believe in Hitler
🔺 من به هیتلر باور ندارم
🔹I don't believe in Jesus
🔺 به مسیح ایمان ندارم
🔹I don't believe in Kennedy
🔺 به کندی باور ندارم
🔹I don't believe in Buddha
🔺 به بودا اعتقاد ندارم
🔹I don't believe in mantra
🔺 من به منترا ایمان ندارم
🔹I don't believe in Gita
🔺 من به گیتا باور ندارم
🔹I don't believe in yoga
🔺 به یوگا باور ندارم
🔹I don't believe in kings
🔺 به پادشاهان ایمان ندارم
🔹I don't believe in Elvis
🔺 به الویس (خواننده ) باور ندارم
🔹I don't believe in Zimmerman
🔺 به باب دیلن ایمان ندارم (Zimmerman نام واقعی باب دیلن موزیسین آمریکایی)
🔹I don't believe in Beatles
🔺 به بیتلز باور ندارم
🔹I just believe in me
🔺 من فقط به خودم ایمان دارم
🔹Yoko and me And that's reality
🔺 یوکو (همسرش) و خودمو این واقعیته
🔹The dream is over What can I say?
🔺 رویا تمام شده  چی میتونم بگم؟
🔹The dream is over Yesterday
🔺 رویا تمام شده دیروز
🔹I was the dream weaver But now I'm reborn
🔺 من یه رویا باف بودم ولی حالا دوباره متولد شدم
🔹I was the Walrus
🔺 من یک شیر ماهی بودم
🔹(Walrus نام آهنگی از بیتلز هم بود)
But now I'm John
🔺 ولی حالا یک مرد (جان) هستم
🔹And so dear friends
🔺 پس دوستان عزیزم
🔹You just have to carry on
🔺 شما فقط باید رو به جلو حرکت کنید
🔹The dream is over
🔺 رویا تمام شده

طراحی پایگاه بر کره مریخ


طراحی پایگاه بر کره مریخ

سیر فرگشت از نخستین جانداران تا انسان


سیر فرگشت از نخستین جانداران تا انسان

موسیقی آرام بخش است


موسیقی آرام بخش است 

تفسیر فرگشت ، ریچارد داوکینز


تفسیر فرگشت ، ریچارد داوکینز 

هاوکینگ: آیا یک خدا جهان و قوانین آن را خلق کرده است؟!


هاوکینگ: آیا یک خدا جهان و قوانین آن را خلق کرده است؟!

جان وینستون لنون

🔺 جان وینستون لنون متولد ۹ اکتبر ۱۹۴۰ - درگذشته ۸ دسامبر ۱۹۸۰)، خواننده، ترانه سرا، موسیقیدان، آهنگساز و شاعر، ازشناخته‌ترین چهره‌های دنیای موسیقی راک، در انگلستان، به دنیا آمد.

♦️ مادر من یک احمقم            نیچه

🔺 جان وینستون لنون متولد ۹ اکتبر ۱۹۴۰ - درگذشته ۸ دسامبر ۱۹۸۰)، خواننده، ترانه سرا، موسیقیدان، آهنگساز و شاعر، ازشناخته‌ترین چهره‌های دنیای موسیقی راک، در انگلستان، به دنیا آمد.

 🔻 او به‌عنوان یکی از اعضای مؤسس گروه بیتلزبود در سال ۱۹۷۰ که گروه آن‌ها از هم پاشید، وی به صورت انفرادی حرفه‌اش را ادامه داد.

🔺 خدا یکی از ترانه های اعتراضی و مفهومی بزرگ تاریخ موسیقی است.
جان این ترانه را در سال 1970 سرود و اجرا کرد.

🔻 آغاز ترانه با تاکید، اشاره به نیستی خدا می کند (God Is A Concept) خدا یک مفهوم است!

🔺 به گمان من اگر همین تکه از ترانه را می سرود برای بیان اندیشه اش کافی بود اما او به ناچار باید ترانه را ادامه  می داد چرا که اوموزیسین بود نه فیلسوف !

🔻 انسان ها برای بهبودی دردهایشان به خدا پناه می برند اما آیا خدا التیام بخش است؟
یا فقط مانند مسکن عمل می کند شایدم .....

🔻 جان در ادامه از اساطیر می گوید قبل از به وجود آمدن ادیان

🔺 اشاره مستقیم به یهود نمی کند شاید به خاطر سلطنت یهودیان در جهان بوده است اما به زیبایی یهود را با واژه های جادو،طالع بینی و تاروت نابود می کند زیرا خرافات ریشه در یهود دارد.

🔻 او نه تنها یهود را به چالش می کشد به سراغ ادیان کهن مانند مهر و بودا می رود و به مسیحیت نیز اشاره می کند I don't believe in Jesus)) من به مسیح هم باور ندارم.

🔺 جان هیچ دینی را دنبال نمی کرد حتی ادیان نو مانند یوگا (I don't believe in yoga)
دیدگاه جان تابو شکنی بود و رها شدن از زنجیرهایی که برای خود ساخته ایم.

🔻 به سراغ زمینی ها هم می رود کندی،هیتلر،باب دیلن،الویس پریسلی و بیتلز همه آنهایی که تبدیل به خدای  زمینی شده بودند او می خواهد بگوید می توانیم آنها را دوست داشته باشیم اما باید کارخانه خدا سازی را تعطیل کنیم تا بتوانیم رو به جلو حرکت کنیم.

در ادامه از خودش می گوید قدرت انسان!

🔻 از یوکو می گوید عشق زمینی اش، جان در تمام عکسها و تصویرها اشاره به این می کند .
🔺 او عاشق بود اما همیشه رو به جلو حرکت می کرد و نایستاد تا بگندد.
خدایان برای ما تصمیم گیرنده هستند و ما اجرا کننده، فرقی نمی کند چه زمینی باشد چه آسمانی هیچ چیز در جهان وجود ندارد که نقد پذیر نباشد. در آخر جان از تولدی دیگر می گوید

🔻 سال 2011 که فیلمی از بلاتار با نام اسب تورین دیدم که اندیشه مرا کامل کرد.
هیچ چیز وجود ندارد ما نباید برای گذران زندگی بر هر چیزی تن به ذلت دهیم در اسب تورین،اسب و درخت آن را فهمیده اند اما انسان ها هم چنان به حقارت خود ادامه می دهند.

🔺 از ترانه خدا هم چنین برداشتی را می توان داشت جان با رد کردن خدایان زمینی و آسمانی  از قدرت انسان می گوید از اینکه انسان بدون خدا هم می تواند زندگی کند و باور داشتن به خدا و پیروی کردن از چیزی به فاشیست ختم می شود.
ما برای تولد دوباره باید کاسه سر خود را با تمام داشته ها و نداشته هایمان خالی کنیم و همه چیز را از نو آغاز کنیم همانطور که جان می گوید:

I was the dream weaver
But now I'm reborn
من یک رویا باف بودم
اما حالا دوباره متولد شدم
                                                                            

۰۴ خرداد ۱۳۹۸

الفبای فلسفه

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه
نایجل واربرتون
ترجمه ی مسعود علیا
انتشارات ققنوس
چاپ دوازدهم
۲۴۰صفحه

----------------------------------


📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ---۱


🔸️مسئله_شر


⁉️ ایا طراح عالم هستی《 دانای مطلق》 و 《خیر مطلق》 است؟


✔کثیری از مردم عقیده دارند میزان شری که در جهان هست اعتبار این نتیجه گیری را خدشه دار میکند.

دامنه ی این شراز سنگدلی ادمی،قتل و شکنجه تا  رنجی که بلایای طبیعی و امراض موجب ان میشوند گسترده است.

✔اگر،ان طور که برهان نظم میگوید بنا باشد در پیرامون خویش نظر کنیم تا شواهد و قرائن فعل خداوند را ببینیم ،بسیاری از مردم دشوار می توانند بپذیرند که انچه میبینند ثمره ی کردار افریدگاری خیرخواه است.


✔خدایی که دانای مطلق باشد به وجود شرعالِم است؛ 

خدایی که قادر مطلق باشد میتواند از وجود شر جلوگیری کند؛
و خدایی که خیر مطلق باشد اراده نمی کند که شر را به وجود اورد.
ولی رخداد شر همچنان به قوت خود باقی است.

صفحه۳۱


----------------------------------


📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ---۲



🔸️#اصل_انسان_نگر

مطابق این رای،احتمال اینکه جهان موجد بقا و پیدایش تکامل ادمی شده باشد به قدری ناچیز است که مجازیم نتیجه بگیریم که جهان افریده ی معماری الهی است

از این منظر ،این واقعیت که ادمیان پیدایش و تکامل یافته اند و باقی مانده اند برهانی است که وجود خداوند را برای ما ثابت میکند.
.....موید این رای ان دسته از تحقیقات علمی است که طیف محدود شرایط آغازین مناسب برای جهانی را که در ان پیدایش حیات اصولا ممکن است نشان می دهند.

🔹️پاسخ


 .....هر چیزی که از لحاظ آمار و احتمالات نامحتمل است باز هم ممکن است رخ دهد.


اشتباه طرفداران اصل انساننگر این است که فرض را بر این میگذارند که وقتی چیزی نامحتمل رخ می دهد لزوما باید تبیینی پذیرفته تر از  این وجود داشته باشد که بگوییم ان چیز بطور طبیعی حادث شده است.


ما میتوانیم حضور خود را در این گوشه عالم بدون توسل به علل فوق طبیعی بصورتی مناسب تبیین کنیم.

تعجبی ندارد که ما در جهانی بسر میبریم که در ان شرایط دقیقا برای پیدایش موجوداتی از نوع ما مناسب بوده است،زیرا به هیچ وجه محتمل نبود که ما در جای دیگری پیدا بیابیم.

پس این واقعیت که ما در این گوشه از عالم هستی به سر میبریم  برهانی موید طرح و تدبیر خداوند نیست.



ص۳۲و۳۳


----------------------------------


📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ۱---۳

🔸️#برهان_علت_اول
 #برهان_جهان_شناختی

تقریر این برهان چنین است که هر چیزی علی الاطلاق معلول علتی است سابق بر ان: هیچ چیز بی علت از کتم عدم پیدا نیامده است.

از انجا که میدانیم جهان وجود دارد،میتوانیم با اطمینان خاطر این معنا را مسلم بگیریم که تمامیت سلسله علت ها و معلول ها منجر به وجود جهانی شده است که اکنون شاهد انیم.

اگر این سلسله را تا منشاء ان پی بگیریم به علتی اصلی و مقدم میرسیم که همان علت اول است.
ان طور که برهان علت اول به ما میگوید ،این علت اول خدا است.

ص۳۴


----------------------------------


📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ۲---۳

🔹️نقد برهان علت اول

✔ برهان علت اول از این فرض ابتدا میکند که هر چیزی معلول چیز دیگری است ،ولی ان گاه با بیان اینکه خداوند همان علت اول است،خود را نقض میکند.

هم میگوید که علت نامعلولی وجود ندارد و هم مدعی است که یک علت نامعلول_یعنی خدا_ در کار است.
برهان یاد شده این پرسش را بر می انگیزد:《و علت خدا چیست؟》

✔انکه برهان علت اول را باور دارد چه بسا در مقام اعتراض بگوید که منظور قائلان به این برهان آن نیست که هر چیزی علتی دارد،بلکه مرادشان تنها این است که هر چیزی به استثنای خداوند دارای علتی است.ولی این حرف وضع را بهتر نمیکند.

اگر بناست سلسله علتها و معلولها در جایی به فرجام رسد،چرا باید در خدا متوقف شود؟
مگر خلاف ممکنات است که این سلسله در جایی پیش تر،با پیداییِ خود جهان،پایان پذیرد؟

ص۳۴

----------------------------------


📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ۳---۳


✔قبل از هر چیز راست است که علت اول برای آفرینش و به جنبش درآوردن سلسله علتها و معلول هایی که بطور کلی منجر به جهانی شدند که اکنون می شناسیم احتمالا قدرت بی اندازه ای داشته است.بر این اساس این مدعا را توجیه کرد که برهان علت اول وجود خدایی بسیار قدرتمند ،اگر نه قادر مطلق ،را به اثبات میرساند.👇👇👇

ولی برهان یاد شده  هیچگونه قرینه و دلیلی بر وجود خدایی که 《دانای مطلق  یا 《خیر مطلق》 باشد به دست نمیدهد.
هیچکدام از این صفات مقتضایِ ذات علت اول نیست.
....چگونه خدایی متصف به صفات قادر مطلق،دانای مطلق و خیرمطلق میتواند این مایه شرّی را که در علم هست روا دارد.

ص۳۵

--------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ۱---۴

🔸️توضیح برهان وجودی

✔این برهان به هیچ وجه بر قرائن یا شواهد استوار نیست.

✔...این برهان تنها  استوار بر این مشاهده  است که چیزی وجود دارد نه این که عدم بر همه جا حکمفرماست.
با این حال برهان وجودی  تلاشی است برای اثبات این معنا که
👈 وجود خداوند به حکم ضرورت از تعربف خداوند،یعنی وجود اعلی،لازم می اید.👉

✔از انجا که این نتیجه را میتوان پیش از تجربه استنباط کرد،برهان وجودی را 《برهانی پیشین 》می خوانند.

✔بر وفق برهان وجودی،خداوند بعنوان کامل ترین موجود قابل تصور تعریف میشود....یا بعنوان《 موجودی که برتر از ان را نتوان تصور کرد.》

✔فرض میشود که یکی از ابعاد این کمال با برتری ،وجود است.
موجودی کامل اگر وجود نداشته باشد کامل نخواهد بود.
در نتیجه فرض میشود که از تعریف خدا لازم می اید که او به حکم ضرورت وجود داشته باشد

 درست بهمان وجه که از تعریف مثلث لازم می اید که مجموع زوایای داخلی ان ۱۸۰درجه باشد.

✔از جمله فلاسفه ای که انرا بکار برده اند 《رنه دکارت》بوده است.

صفحه۳۶


-------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ۲---۴

🔹️نقد برهان وجودی

✔این برهان ما را مجاز میدارد از تعربف هر چیزی وجود  انرا نتیجه بگیریم.

مثلا در کمال سهولت میتوانیم جزیره ای کامل را با ساحلی کامل،حیات وحشی کامل و نظایر ان تصور کنیم ولی بدیهی است که از این تصور لازم نمی اید که این جزیره ی کامل واقعا در جایی وجود داشته باشد.

بنابراین ،چون به نظر میرسد که برهان وجودی چنین نتیجه گیریِ مضحکی را بر حق جلوه میدهد ،به راحتی میتوان پی برد که برهان سستی است.

یا باید ساختمان برهان معیوب باشد ،یا اینکه باید دستکم یکی از مفروضات اولیه[یا مقدمه های] ان کاذب باشد؛و الا بهیچ روی این قسم نتایج را که اشکارا مهمل و خلاف عقل اند به دست نمی دهد.

ص۳۷


-------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ۳---۴

🔹️دنباله ( نقد برهان وجودی)

✔هواداران برهان وجودی چه بسا در پاسخ به این نقد بگویند که اری،بدیهی است اگر تصور کنیم میتوانیم از تعریف جزیره ای کامل وجود انرا نتیجه بگیریم تصور ما مهمل و خلاف عقل است،

ولی نامعقول نیست که تصور کنیم
 👈از 《تعریف》 خداوند 《وجود》 او لازم می اید👉

✔دلیلش این است که جزایر کامل ،یا _ بهمان اعتبار_ ماشینهای کامل،روزهای کامل یا هر چیز کامل دیگری،صرفا نمونه های کامل انواع خاصی از چیزها هستند ولی خداوند موردی خاص و استثنایی است:خداوند صرفا نمونه کاملی از یک نوع نیست،بلکه کاملترینِ همه ی چبزهاست‌.

ص۳۷

-------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ۴---۴

🔹️دنباله (نقد برهان وجودی)

✔👈 وجود کیفیت نیست👉

خطای این برهان ان است که وجود خداوند را به گونه ای قلمداد میکند که انگار صرفا کیفیت دیگری است نظیر علم مطلق یا قدرت مطلق.
ولی خداوند نمیتواند عالم مطلق یا قادر مطلق باشد مگر اینکه 《 وجود》داشته باشد.

وقتی اساسا تعریفی از خداوند بدست میدهیم ،پیشاپیش فرض را بر این می گذاریم که او 《وجود》 دارد.

اگر وجود را بعنوان کیفیتی ذاتی دیگری از موجودی کامل منظور کنیم،دچار این خطا شده ایم که وجود را بجای ان که اصلا پیش شرط داشتن هرگونه کیفیت در هر چیزی به شمار اوریم،نوعی کیفیت محسوب کرده ایم.

✔ حتا اگر برهان وجودی مقبول بیفتد باز هم دلیل دیگری هست که نشان دهد لااقل یک وجه از نتیجه ان کاذب است.
به نظر میرسد👈 وجود شر در عالَم با این رای که خداوند خیر مطلق است منافات دارد👉

صفحه ۳۸ و ۳۹
(صفحات ۳۶ الی ۳۹ جهت درک بیشتر مطلب،مطالعه شود.)

---------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ---- ۵


✔ اگر بناست  به این شناخت برسیم که خدا وجود دارد،این باور باید《 صادق》 باشد که خداوند به واقع 《وجود》 دارد.

 ولی باور ما به وجود خداوند لازم
 است 👈موجه👉 نیز باشد:
لازمست بر بنیاد《 قرائن و ادله ی 》 درست استوار باشد.

ممکن است باوری داشته باشیم که صادق باشد ولی موجه نباشد:

✔مثال
ممکن است باور داشته باشم که امروز سه شنبه است زیرا به مطلبی نگاه کرده ام که در چیزی که باور دارم روزنامه ی امروز است نوشته شده.

ولی در واقع به روزنامه ی قدیمی نگاه کرده ام که از قضا درست در روز سه شنبه منتشر شده است.

درست است که من باور دارم امروز سه شنبه است(که واقعیت نیز همین است)،ولی از راهی موثق به این باور نرسیده ام،
زیرا در کمال سهولت ممکن است روزنامه ای قدیمی را برداشته باشم که مرا متقاعد کرده باشد به این که امروز سه شنبه است.

پس من واقعا به شناخت نرسیده ام،هر چند ممکن است به اشتباه اینطور تصور کرده باشم.

صفحه۳۹

-------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ---۶

مسئله شر

🔸️✔خدایی که عالم مطلق باشد طبعا به وجود شر داناست؛
خدایی که قادر مطلق باشد طبعا می تواند مانع از بروز شر گردد؛
و خدایی که خیر مطلق باشد طبعا اراده نمیکند که شر به وجود اید.

ولی رخداد شر همچنان باقی است.

✔مسئله شر توضیح این معناست که چگونه میتوان بین صفاتی که به خدا نسبت داده اند و واقعیت انکارناپذیر شر جمع کرد.

✔این جدی ترین و خطیرترین ایرادی است که در خصوص اعتقاد به خدای خداباوران صورت بسته است.

🔹️خداباوران راه حل هایی برای مسئله شر به دست داده اند که سه مورد از انها را اینجا بررسی میکنیم

۱-- پارسایی
۲---تمثیل هنری
۳---دفاع مبتنی بر اختیار

صفحه۴۱


-------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ۱---۷

🔹️پارسایی

⁉️ بعضی  استدلال کرده اند که اگر چه وجود شر در عالَم بی گمان امری نیک و دلپسند نیست،این پدیده دلیل موجهی دارد و ان اینکه منجر به 《خیر اخلاقی عظیم تری》میشود.

مثلا بدون وجود جنگ،شکنجه و آهن دلی نه قدیسی وجود داشت نه قهرمانی.

شر این امکان را مهیا میکند که این قسم خیر بزرگترِ ادعا شده بر رنج آدمی بچرخد.

صفحه۴۲

-------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ۲----۷


✔✔ با اینحال چنین راه حلی دست کم در معرض دو ایراد است.

اولا) مقدار و گستره ی درد و رنج به مراتب بیش از حدی است که لازم است تا قدیسان و قهرمانان بتوانند اعمال خود را که خیر اخلاقی گرانسنگی دارد به منصه ی ظهور دراورند.

بی اندازه دشوار است که با استفاده از این استدلال بخواهیم برای مرگ هولناک چند میلیون انسان در اردوگاه کار اجباری ِ نازی ها توجیهی دست و پا کنیم.


ثانیا) معلوم نیست که جهانی که در ان شر کثیر است بر جهانی که در ان شر قلیل و در نتیجه ،قدیسان و قهرمانانِ کمتری دارد رجحان داشته باشد.

راست این است که ،از باب مثال تهوع اور است رنج کودکی را که از بیماری علاج ناپذیری جان میدهد با این استدلال توجیه کنیم که این حال و روز به شاهدانِ ان امکان میدهد که از حیث اخلاقی افراد بهتری شوند.

✔ایا به راستی خدایی که خیر مطلق است،برای مدد رساندن به ما در راه بالندگی اخلاقی از چنین روش هایی بهره میگیرد؟

صفحه۴۲

✔《 پارسایی 》 و 《 تمثیل هنری》 
صفحات۴۲و۴۳ جهت درک بیشتر مطالعه شود.
-------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ۱---۸

🔹️تمثیل هنری

✔بعضی مدعی شده اند که میان جهان و اثر هنری شباهتی هست.

هارمونی کلی در قطعه ای موسیقی معمولا مستلزم ناهمخوانی هایی است که متعاقبا برطرف میشوند ؛
تابلوی نقاشی معمولا علاوه بر رنگ های روشنتر سطوح بزرگی با رنگهای تیره تر دارد.

بهمین وجه،مطابق این استدلال،شر در هماهنگی یا زیبایی کلی عالَم دست دارد.

✔این رای نیز حداقل در معرض دو ایراد است( که در ادامه به ان اشاره میشود)

صفحه۴۳

-------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ۲---۸

اول اینکه به سختی میتوان ان را باور کرد.

بطور مثال ،دشوار میتوان این قول را پذیرفت که شخصی که در میدان نبرد سم (battle of the somme) در فاصله ی میان دو لشگر متخاصم گرفتار سیم خاردار شده و از درد در حال جان دادن است به هماهنگی کلی عالَم یاری میرساند....


✔ در ثانی،خداوندی که چنین رنجی را صرفا بخاطر مقاصد زیبایی شناسانه --به قصد قدر نهادن به آن به همان نحو که شخصی اثری هنری را قدر می نهد ---روا میدارد بیشتر شبیه آزارگران به نظر میرسد تا آن خدایی که خیراعلی است و خداباوران توصیفش میکنند.

اگر نقش درد و رنج این باشد،خداوند به طرز نگران کننده ای شبیه بیمار جامعه ستیزی میشود که بمبی را به میان جمعیت پرتاب میکند تا طرح های زیبایی را که به قلگ انفجار و خون نقش میبندند تحسین کند....

صفحه۴۴

-------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ۱----۹

🔹️ دفاع مبتنی بر اختیار

⁉️ فرض عمده ای که دفاع مبتنی بر اختیار در بر دارد این است که جهانی که در ان اختیار و امکانِ شر باشد بر جهانی با مردمان ماشینی و روبات گونه که هرگز به جانب اعمال شر دست نمی برند برتری دارد.
اما ایا این فرض چون و چرا بر نمیدارد؟


✔چه بسا رنج تا ان پایه هولناک باشد که بی هیچ شک و شبهه کثیری از ادمیان، بخ فرضِ داشتنِ حق انتخاب،این حالت را که همگان تنها برای انجام دادن اعمال خیر از پیش طراحی و تنظیم شده باشند بر تحمل چنین رنجی ترجیح دهند...

صفحه ۴۵

-------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ۲---۹

✔ حتا امکان داشت این موجودات از پیش طراحی شده به نحوی تنظیم شده باشند که معتقد باشند اختیار دارند هر چند به [واقع ] از ان بی نصیب باشند....


.... برخی از روانشناسان عقیده دارند که میتوان هر تصمیم با انتخابی را که فرد ادمی صورت میدهد با ارجاع به نوعی  وضعیت تعیین کننده ی مقدم بر ان تصمیم یا انتخاب که فرد دستخوش ان شده است تحلیل کنیم،

بطوریکه ، هر چند ممکن است فرد احساسِ اختیارمندی کند،عمل او را در واقعِ امر آنچه در گذشته روی داده مقدر و معین کرده است.

نمیتوانیم به ضرر قاطع این [تبیین]را به واقع نادرست بدانیم.

✅ غالب فیلسوفان معتقدند که ادمیان به اعتباری حقیقتا واجد اختیارند و این اختیار را عموما ذاتی ادمی دانسته اند.

صفحه۴۵

(دفاع مبتنی بر اختیار و نقد ان
صفحات۴۴و۴۵ جهت درک بیشتر مطلب توصیه میشود.)

-------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ---- ۱۰

🔸️اختیار بدون وجود شر

✔اگر خداوند قادر مطلق باشد ، قاعدتا میتواند جهانی پدید اورد که در آن هم 《اختیار》باشد و هم ، در عین حال، اثری از  شر نباشد.

واقعیت این است که تصور چنین جهانی چندان دشوار نیست.

هر چند اختیار مندی همواره باب این امکان را فراروی ما میگشاید که به اعمالی از جنس شر دست بزنیم،
دلیلی وجود ندارد که این امکان لزوما روزی فعلیت پیدا کند.

منطقا ممکن است که شخصی واجد اختیار باشد ولی همواره اراده کند که از کردارِ توام با شر دوری بجوید.

آنهایی که دفاع مبتنی بر اختیار مجابشان کرده است احتمالا در جواب میگویند که این حالت، اختیارمندی راستین نخواهد بود.

✅این مسئله همچنان جای بحث و مناقشه دارد.

صفحه۴۶

-------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه -----۱۱

✔معجزه

🔸️ادعا:
 خداباوران عموما عقیده دارند که خداوند قادر است،عمدتا از راه معجزات،در عالم هستی تصرف کند و چنین نیز کرده است.

✔پاسخ:
اگر خداوند گاهی اوقات [در عالم]تصرف میکند،چرا اراده اش به کاری تعلق نمیگیرد که به نزد منکران او کمابیش《تر دستی هایی》کوچک به نظر می اید

 مانند ایجاد نشان زخم(نشانه هایی بر دست های افراد نظیر آثار کوبیدن میخ بر دستهای مسیح)،یا تبدیل اب به شراب؟

چرا خداوند برای جلوگیری از یهود سوزان یا کل جنگ جهانی دوم یا شیوع بیماری ایدز مداخله نورزید؟

🔸️ادعا:
باز هم ممکن است خداباوران در مقام پاسخ بگویند که اگر خدا در ان حالات تصرف و مداخله کرده بود،ما دیگر صاحب اختیار راستین نبودیم.

✔پاسخ:
ولی این به معنای رهاکردن یکی از وجوهِ ایمان اغلب خداباوران به آفریدگار است یعنی این وجه که گاهی اوقات دخل و تصرف الهی در عالم هستی حادث میشود.

صفحه۴۶

-------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ۱---۱۲

🔸️نقد دفاع مبتنی بر اختیار

✔یک نقد مهم در دفاع مبتنی بر اختیار آن است که این دفاع در بهترین حالت میتواند وجود 《 شر اخلاقی》را توجیه کند،یعنی شری که مستقیما حاصل کردار ادمی است.

میان اختیارمندی و وجود شرور طبیعی مانند زمین لرزه،بیماری،فوران آتشفشانها و نظایر ان ارتباط قابل درکی نیست،مگر اینکه صورتی از آموزه ی هبوط را بپذیریم که به موجب ان فرض میشود همه ی انواع گوناگون شر در عالم هستی حاصل خیانت آدم و حوا به اعتماد خداوند است

......چنین آموزه ای تنها مورد قبول کسانی است که پیشاپیش به وجود خدای دین یهود و دین مسیح ایمان دارند.

صفحه۴۷

-------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ۲----۱۲

شر_طبیعی

🔸️ادعا:
تبیین های باور پذیر دیگری هم در باب شر طبیعی بدست داده اند.
یکی از انها این است که نظم در قوانین طبیعت فایده ی مجموعا کثیری دارد که بر سوانح   بلایای گاه به گاهی که این نظم موجب میشود می چربد.

.....گاهی استدلال می اورند که چون این نظم معمولا به سود ماست ،شر طبیعی دلیل موجه دارد زیرا شر طبیعی تنها تاثیر جانبی قوانین طبیعت--البته از نوع ناگوار ان---است که مستمرا به شیوه ای منظم عمل میکنند.

صفحه۴۷و۴۸

-------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه۳----۱۲

🔹️پاسخ:

فرض بر این است که تاثیرات جانبیِ مجموعا سودمند این نظم بر تاثیرات جانبی مخرب آن می چربد.
ولی این استدلال دستکم از دو جانب آسیب پذیر است.

۱---توضیح نمیدهد که چرا این امکان به فعل در نیامده است که خداوندی که قادر مطلق است قوانینی طبیعی خلق کند که هیچ گاه در عمل به شری طبیعی منجر نشوند.

یک جواب احتمالی این است که حتا خداوند هم مقید به قوانین طبیعت است؛ولی این قول حکایت از آن دارد که خداوند براستی قادر مطلق نیست.

۲---ثانیا این استدلال در توضیح این مسئله نیز ناکام می ماند که چرا خداوند در عالَم هستی تصرف نمیکند تا به دفعات بیشتری معجزه انجام دهد.

اگر استدلال آورند که خداوند هرگز در جهان تصرف نمیکند ، یک وجه مهم اعتقاد بیشترِ خداباوران به پروردگارشان کسر میشود.

صفحه۴۸

-------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ۱----۱۳

🔸️برهانِ مبتنی بر معجزه

⁉️آیا دعوای اینکه معجزاتی در عالم رخ داده است اصلا ممکن است دلیلی کافی بر اعتقاد به وجود خداوند باشد.؟

✔ابتدا تعریف معجزه👇
معجزه:نوعی مداخله و تصرف خداوند در سیر طبیعی رخدادها که متضمن نقص 《قانون طبیعیِ 》پابرجایی است.

《قانون طبیعی》تعمیمی است که در مورد نحوه ی رفتار اشیا صورت میگیرد.
مثلا اگر وزنه ای را رها کنیم به زمین می افتد مردگان زنده نمیشوند.

غالب ادیان مدعی هستند که خداوند معجزاتی کرده است و احادیث و روایات ناظر به این معجزات را باید موید وجود او دانست.

✔با این حال استدلال های محکمی علیه بناکردن اعتقاد به خداوند بر پایه این معجزاتِ روایت شده اقامه کرده اند.

صفحه۴۹

-------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ۲----۱۳

🔹️آرای هیوم درباره ی معجزات

✔هیوم اگر چه میپذیرفت که رویداد معجزه علی الاصول خلاف ممکنات نیست،بر این تصور بود که هرگز روایت موثقی از معجزه ای وجود نداشته است که آنرا مبنای ایمان به خدا قرار دهیم .

او در اثبات این رای از چند استدلال محکم بهره جست.

۱--معجزات همواره نامحتمل اند.
۲--عوامل روانی
۳--ادیان[یکدیگر]را خنثا میکنند.

صفحه۴۹

-------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ۳---۱۳

✔ ۱-->معجزات همواره نامحتمل اند.

شخص خردورز همواره عقایدش را بر شواهد و قرائن موجود بنیاد میگذارد،و در مورد هر روایت معجزه،همواره قرائن و شواهدی که از رخ ندادن آن حکایت دارند بر قرائن و شواهد عکس ان فزونی دارد.

این صرفا نتیجه ای است که از لازمه ی معجزه--یعنی نقض قوانین پاربرجا و تثبیت شده ی طبیعت--حاصل میشود.

بدین قرار ،بر وفق این استدلال،شخص عاقل همواره باید از باور کردن روایات معجزات به غایت ابا کند.

همواره منطقا ممکن است که مرده ای زنده شود ولی قرائن و شواهد بسیاری موید این رای است که چنین چیزی هرگز حادث نشده است.

پس،به زعم هیوم،با اینکه نمیتوانیم به کلی این امکان را از دور خارج کنیم که رستاخیز عیسی مسیح روی داده است،باید از باور کردن این روایت ،به غایت ابا کنیم.

صفحه۵۱

-------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ۴----۱۳

✔۲---عوامل روانی

عوامل روانی میتوانند آدمیان را در خصوص وقوع معجزات به جانب خودفریبی یا حتا عملا به سمت و سوی شیادی سوق دهند.

.... بسیار جذاب است که تصور کنید شما را برگزیده اند تا شاهد معجزه ای باشید --که شما ره نوعی پیامبرید.

نظر مساعدی که افراد به کسانی دارند که مدعی میشوند معجزاتی را به عینه دیده اند خوشایند کثیری از انسانهاست.

این امر ممکن است آنها را به این جانب رهنمون شود که رخدادهای صرفا خارق عادت را معجزاتی تعبیر کنند که کاشف از وجود و حضور خداوند است.

حتا شاید ایشان را به جایی برساند که از خودشان قصه هایی درباره ی رخدادهای معجزه آسا جعل کنند.

صفحه۵۱

-------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ۵----۱۳

✔۳---ادیان [یکدیگر را]خنثا میکنند.

ادیان بزرگ جملگی ادعا میکنند که معجزاتی روی داده است.
شواهد و قرائنی به میزان مشابه و نوعا همانند وجود دارد حاکی از اینکه معجزات مورد ادعای هر کدام از این ادیان به واقع حادث شده است.

نتیجه این میشود که برهان مبتنی بر معجزات،اگر موثق باشد،وجود خدایان مختلفی را به اثبات میرساند که هر کدام از این ادیان ادعا میکنند.

ولی پیداست که ممکن نیست این خدایان مختلف همگی وجود داشته باسند:

از صواب به دور است که بگوییم تنها خدای واجد دین مسیح و خدایانِ پرشمار آیین هندو وجود دارند.

✅پس معجزاتی که ادیان مختلف مدعی شده اند،یکدیگر را در مقام براهین وجود یک خدا یا خدایان متعدد خنثا میکنند.
صفحه۵۲

(آرای هیوم درباره ی معجزات
صفحات ۵۰الی۵۳ جهت درک بیشتر مطلب،مطالعه شود.)
-------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ۱----۱۴

🔸️ برهان قمار باز : شرط بندی پاسکال

✔ مقصود برهان شرط بندی این نیست که [وجود خداوند را] مبرهن می سازد،
بلکه میخواهد نشان دهد که صلاح قمارباز عاقل در این اینست که بر سر وجود خدا《شرط ببندد》.


✔این برهان از موضع لاادریون(agnostics)ابتدا میکند،یعنی از موضع کسانی که معتقدند ادله ی کافی و وافی چه در اثبات هستیِ خداوند چه در انکار هستیِ اووجود ندارد.
ایشان عقیده دارند که حقیقتا ممکن است خداوند وجود داشته باشد،ولی برای انکه در این باره به یقین برسیم ،ادله کافی در اختیار نداریم.

در مقابل ملحدان نوعا معتقدند که دلایلی قاطع وجود دارد حاکی از اینکه جهان را خدایی نیست.

صفحه۵۳

-------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ۲---۱۴

✔ برهان قمارباز بدین قرار است:
از آنجایی که ما نمیدانیم خدایی هست یا نیست،وضع ما تا حد زیادی شبیه وضع و حال قماربازی است در زمانِ پیش از برگزاری مسابقه یا برگرداندن ورق.

در این هنگام باید احتمالات را سبک و سنگین کنیم.
ولی در نظر شخص لاادری ممکن است وجود خداوند همانقدر محتمل باشد که عدم او.
طریقه او این است که بی طرف بماند و از اظهار نظر خودداری کند.


✅ با این حال ،برهان قمارباز گویای ان است که خردمندانه ترین کار این است :
احتمالِ بردن بزرگ ترین جایزه ی ممکن را هدف خود قرار دهیم در عین حال که احتمال بازنده شدن را در کمترین حد ممکن نگه میداریم.

به تعبیر دیگر ،باید برد ممکن خود را به حداکثر و باخت ممکن خود را به حداقل برسانیم.

بر اساس برهان قمارباز ،بهترین راه برای اینکار اعتقاد به خداست.

صفحه۵۴

-------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ۳----۱۴

✔چهار نتیجه ممکن است

۱---اگر بر سر وجود خداوند شرط ببندیم و برنده شویم(بعنی اگر خدا وجود داشته باشد)
----->در آنصورت حیات جاودان --جایزه ای بزرگ--بدست می آوریم.


۲---اگر بر سر وجود خداوند شرط بندی کنیم و بعدا مشخص شود که خدایی وجود نداشته
-----> انچه از دست میدهیم در مقایسه با حیات جاودان ناچیز است:

ممکن است پاره ای از لذت های این جهانی را از دست بدهیم ،اوقات بسباری را با نماز و نیایش تلف کنیم،و زندگی خود را زیر سایه وهم پندار به سر اوریم.


صفحه۵۴

-------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ۴---۱۴

۳---اگر بر سر این گزینه شرط ببندیم که جهان را خدایی نیست و برنده هم بشویم(یعنی اگر خدایی وجود نداشته باشد)
----> انگاه عمر خود را(دستکم از این لحاظ )به دور از وهم و پندار سپری میکنیم و خود را برای تمتع جستن از لذایذ این زندگی ازاد و رها احساس میکنیم بدون انکه از مکافات الهی ترسی به دل راه دهیم.


۴---اما اگر بر سر این گزینه شرط بندی کنیم که جهان را خدایی نیست و بازنده شویم(یعنی خدا وجود داشته باشد.)،
---->انگاه دستکم امکان حیات جاودانه را از دست میدهیم  و حتا شاید خطر لعن ابدی دامن گیرمان شود.

صفحه۵۵

-------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ۵----۱۴

✅ پاسکال در مقام استدلال میگفت که
اگر خود را قماربازانی رو در رو با این گزینه ها در نظر اوریم ،

عاقلانه ترین راهی که پیش پای ماست این است که به وجود خداوند ایمان بیاوریم.به این طریق،اگر بر صواب باشیم ،از حیات جاودان محفوظ میشویم.

اگربر سر وجود خداوند شرط ببندیم و بر خطا باشیم،به قدر حالتی که در ان بر سر وجود نداشتن خداوند شرط بندی کنیم و بر خطا باشیم،مغبون و دچار خسران نمیشویم.

بنابراین اگر خواستار آنیم که منافع احتمالی خود را به حداکثر برسانیم و زیانهای احتمالی خویش را به حداقل ،باید به وجود خداوند اعتقاد اوریم.

صفحه۵۵

-------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ۶----۱۴

🔹️ نقد برهان شرط بندی

۱--نمیتوانیم تصمیم بگیریم که اعتقاد اوریم
۲---برهانی بدون ربط و مناسبت

✔ توضیح ۱
ما نمیتوانیم به سادگی تصمیم بگیریم که به چه چیزی معتقد شویم.
....برهان قمار باز تنها به من مبگوید که صلاح و خیر من  در مقام قمارباز در این است که بخود بقبولانم چنین چیزی صادق است.
ولی در اینجا با این مساله مواجهم که برای اعتقاد اوردن به چیزی باید به درستیِ ان باور داشته باشم.

✔ توضیح ۲
کل این روال به دور از اخلاص جلوه میکند و یگانه انگیزه ای که در پس ان قرار دارد نفع شخصی است‌.

صفحه۵۶
------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ۱---۱۵

🔸️ نا واقع گرایی درباره ی خداوند

✔ناواقع گرایان استدلال میکنند که خطاست اگر تصور کنیم خداوند موجودی است که مستقل از آدمیان وجود دارد.

✔وقتی هواداران این قسم ناواقع گرایی مدعی اعتقاد به خداوند میشوند معنایش این نیست که به خداوند بعنوان موجودی که به واقع در ساحتی جداگانه وجود دارد ،یعنی همان خدایی که خداباوران سنتی توصیفش میکنند،اعتقاد دارند.

✔دان کیوپیت ،یکی از مشهورترین ناواقع گرایان ،گفته است،
《سخن گفتن  از خداوند،سخن گفتن درباره ی ان مقاصد اخلاقی و معنوی است که باید مدنظر قرار دهیم و نیز درباره ی صورتی است که باید به ان دراییم.》

✔ایشان مدعی هستند که معنای حقیقی زبان دین هیچ نیست الا باز نمایی والاترین ارمان های انسانی به خودمان.

صفحه۵۶

------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ۲----۱۵

🔹️نقد ناواقع گرایی درباره ی خداوند

۱--- الحاد در جامه ی مبدل
۲---دلالت های ضمنی ناواقع گرایی در زمینه ی تعالیم دینی

✔ الحاد در جامه ی مبدل

اینکه بگوییم خداوند چیزی نیست الا حاصل جمع ارزشهای انسانی،در حکم انست که گفته باشیم خدایی که سنتاً در نظر اورده اند وجود ندارد؛
و زبان دین تنها راهی است سودمند برای سخن گفتن درباره ارزشها در جهانی بی خدا.


✔دلالت های ضمنی ناواقع گرایی در زمینه تعالیم دینی

رویکرد یاد شده دلالت های ضمنی بسیار جدی در مورد تعالیم دینی دارد.
بطور مثال ،غالب خداباوران به وجود بهشت اعتقاد دارند ؛
ولی اگر خداوند به راستی وجود نداشته باشد،قاعدتا بهشتی هم وجود نخواهد داشت(و بهمان اعتبار جهنمی هم در کار نخواهد بود)

همین طور اگر خدا به معنای واقع گرایانه وجود نداشته باشد ،دشوار میتوان شرح و توصیفی پذیرفتنی از معجزات بدست داد.
این در حاایست که اعتقاد به امکان معجزه نزد کثیری از خداباوران اعتقادی بنیادی است.

صفحه۵۸

------------------------------------
📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ۱----۱۶

🔸️ایمان

✔اگر نتوانیم علیه نقدهای وارده براهین اثبات وجود خدا ،نقدهای مناسبی پیدا کنیم ایا معنایش این است که باید به کلی دست از اعتقاد به خداوند بشویید؟

✔چه بسا خداناباوران بگویند اری

✔لاادریون طبعا مبگویند به دلیل فقدان قرائن و ادله کافی نه میتوانیم بگوییم خدایی هست و نه میتوانیم به خلافِ ان قائل شویم.

✔مومنان چه بسا استدلال کنند که رویکرد فلاسفه، یعنی سبک و سنگین کردن استدلال ها و براهین مختلف،رویکردی است ناسزاوار و به دور از مناسبت.

چه بسا ایشان بگویند که حکایت اعتقاد به خداوند حکایت نظرورزیِ عقلانیِ انتزاعی نیست،بلکه حکایت سرسپردگیِ شخصی است.

حکایتِ ایمان است نه به بکارگیریِ باریک بینانه ی عقل.


✔ ایمان پای توکل و اعتماد را به میان میکشاند.....

نظر گاه ایمان دینی به نزد بسیاری  کسان صورتی دلکش دارد.
بر وفق این نگرش،ان قسم براهین که ما بررسی کرده ایم بی مناسبت و نامربوط است.

✅ با این حال ،افراطی ترین صورت ایمان دینی ممکن است موجب شود که افراد از دیدن ادله ای که ناقض عقاید آنها باشد به کلی عاجز شوند:
ممکن است بیشتر بصورت لجاجت در اید تا نگرشی خردپسند.

صفحه۵۹ و ۶۰

( خطرهای ایمان صفحه۶۰و۶۱)

------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ----۱۷

✅ نتیجه گیری بخش یک 《 خدا 》

نقدهایی جدی بر براهین سنتی اثبات و انکار وجود خدا وجود دارد.

 اگر بناست که خداباوران اعتقاد خود را به خدایی قادر مطلق،دانای مطلق و خیر اعلی حفظ کنند باید از پس انها برایند.

یک راه برای پاسخ دادن به این نقدها بازنگری در صفاتی است که معمولا بخدا نسبت داده شده:
شاید خداوند کاملا خیرخواه نباشد،
یا شاید قدرت یا علم او حد و مرز بشناسد.
دست زدن به این کار دست شستن از توصیف سنتی خداوند است.

با این حال،اینکار به زعم بسیاری،در قیاس با دست کشیدن کامل از اعتقاد به خداوند،راه حلی جایزتر است.

صفحه۶۱

------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ----۱۸


🔸️چه چیزی معلوم میدارد که عملی از [حیث اخلاقی]درست است یا نادرست؟
وقتی میگوئیم کسی باید یا نباید فلان کار را انجام دهد منظورمان چیست؟
چطور باید زندگی کنیم؟

....اگر نتوانیم بگوئیم چرا اعمالی نظیر شکنجه ،قتل،قساوت ورزی،برده داری،زنای به عنف و سرقت اعمالی نادرست است،چه توجیهی داریم که از آنها جلوگیری کنیم؟

...آن ساحت فلسفه که سروکارش با این قبیل مسائل است معمولا اخلاق یا 👈 فلسفه اخلاق 👉 خوانده میشود.


--- فلسفه ی اخلاق میتواند به هنگامیکه با مسائل واقعی اخلاقی سر و کار داریم بینش های به ما ارزانی دارد:

اینکار از فلسفه ی اخلاق ساخته است که معانی ضمنی کثیری از عقاید بسیار عام درباره ی اخلاق و اخلاقی بودن را وضوح بخشد و نشان دهد که از چه راهی میتوان این عقاید را به طرزی که واجد سازگاری درونی باسد در عرصه ی عمل وارد کرد.


--- در اینجا من سه قسم نظریه ی اخلاق را بررسی میکنم.
نظریه های ۱-تکلیف مدار
                ۲-نتیجه گرایانه
                ۳- فضیلت مدار

صفحه۶۳

------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ----۱۹


🔸️نظریه های تکلیف مدار(تکلیف شناسانه اخلاق-تکلیف نگرِ اخلاق)

مانند--->اخلاق مسیحی
            اخلاق کانتی


تاکید نظریه های تکلیف مدارِ اخلاق بر این است که یکایک ما انسانها تکالیفی برعهده داریم-اعمالی که باید یا نباید انجام دهیم-و عمل کردن بر وفاقِ اخلاق معنایش این است که وظیفه ی خود را فارغ از هر نتیجه ای که از آن حاصل میشود به جا آوریم.


همین رای -یعنی اینکه پاره ای اعمال فارغ از آنکه چه نتایجی دربرداشته باشند مطلقا صواب یا ناصواب هستند-راه نظریه های تکلیف مدار را از نظریه های نتیجه گرایانه ی اخلاق جدا میکند.

صفحه۶۴

------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ۱---۲۰

🔹️اخلاق مسیحی

تصور ما از اخلاق و اخلاقی بودن یکسره بدست تعالیم دینی شکل گرفته است....
《ده فرمان》ریزِ واجبات و محرماتِ مختلف را به دست میدهد.

این تکالیف یا واجبات فارغ از نتایجی که در پی می اورند برقرارند و به قوت خود باقی هستند:

آنها تکالیف مطلق اند.آنکه معتقد است کتاب مقدس کلام خداوند است درباره ی معنای 《درست》و《نادرست》[یا 《صواب》و 《ناصواب》]تردیدی به خود راه نمیدهد:
《درست》یعنی آنچه خدا میخواهد،و《نادرست》یعنی آنچه مغایر با خواست خداست.


به نزد مومنی از این دست حکایت اخلاقی بودن حکایت پیروی از فرمان های مطلقی است که از جانب مرجعی بیرونی،یعنی خداوند،صادر شده است.

مثلا قتل از انرو همواره از حیث اخلاقی نادرست است که در سیاهه ی ده فرمان آشکارا از ان بعنوان گناه یاد شده است.حتا وقتی که قتل فردی خاص-مانند هیتلر -جان سایرین را نجات بخشد،باز هم ان حکم به قوت خود باقی است.

[البته]این نوعی ساده سازی است:
واقعیت این است که علمای الهیات از اوضاع و احوالی استثنایی یاد میکنند که در آن چه بسا قتل از حیث اخلاقی جایز باشد-نمونه عمل قتل در میدان جنگی،عادلانه است.

صفحه۶۵

------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ۲---۲۰

✔نقد اخلاق مسیحی

--- کثیری از ادمیان بر این تصور بودند که اگر جهان را خدایی نباشد چیزی بنان اخلاق و اخلاقی بودن در کار نخواهد بود.

با وجود این ، هر قسم نظریه ی اخلاقی که منحصرا خواست خداوند را بنیاد خود قرار میدهد دست کم در معرض سه ایراد عمده است

۱-چه چیزی خواست خداوند است.
۲-محذور اوتوفرون
۳-اخلاق مسیحی وجود خداوند را مسلم میگیرد.

صفحه۶۶

------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ۳---۲۰

✔نقد اخلاق مسیحی
۱-- چه چیزی خواست خداوند است؟

یکی از دشواری های اخلاق مسیحی که بلافاصله با ان مواجه میشویم واقف شدن به این است که خواست خداوند فی الواقع چیست؟
چطور به طور قطع و یقین بدانیم که خداوند از ما چه کاری میخواهد؟

مسیحیان عموما در پاسخ میگویند:《به کتاب مقدس نگاه کنید.》
ولی کتاب مقدس در به روی تفسیرهای گونه گون و غالبا مخالف،میگشاید:

کافی است اختلاف نظرهایی را به ذهن بیاوریم که میان انهایی که به نص کتاب مقدس وفادارند و معتقدند که [مثلا] جهان در هفت روز افریده شده و آنهایی که کتاب مقدس را از سنخ سخن مجازی میدانند وجود دارد؛

یااختلاف نظرهایی که بین این دوگروه به چشم میخورد:گروهی که معتقدند عمل قتل در عرصه ی جنگ گاهی مقبول است و در مقابل گروهی که به اعتقاد آنها فرمان《قتل مکن》فرمانی است مطلق و نامشروط.

صفحه۶۶

------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ۴---۲۰

✔ نقد اخلاق مسیحی
۲--محذور اوتوفرون

--- محذور وقتی پیش می آید که فقط دو شق ممکن وجود دارد و هیچکدام مطلوب نیست.

محذورِ فراروی کسانیکه معتقدند اخلاقی بودن یا حیث اخلاقی ریشه در فرمان های خداوند دارد بدین قرار است:

👈ایا خداوند از ان رو به کاری فرمان می دهد یا آنرا دوست دارد که ان کار از نظر اخلاقی درست است؟
یا اینکه دلیل خوب بودن ان کار از حیث اخلاقی،این است که خداوند به ان کار فرمان میدهد یا انرا دوست می دارد؟ 👉


--- بررسی شق اول
اگر خداوند از انرو بکاری فرمان میدهد یا  آنرا دوست بدارد  که انکار اخلاقا خوب باشد،انگاه حیث اخلاقی یا اخلاقی بودن به اعتباری مستقل ار خدا خواهد بود....

بر وفق این نگرش ،خداوند مصدر و سرچشمه ی اخلاقی بودن یا حیث اخلاقی نیست.


--- بررسی شق دوم
اگر خداست که درست و نادرست را،صرفا با فرمان ها یا تاییدش معین میکند ،پس به نظر میرسد که این امر اخلاقی بودن یا حیث اخلاقی را به نوعی اب و رنگ دلبخواهی یا مِن عندی میبخشد.....

صفحه۶۸


------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ۵---۲۰

✔نقد اخلاق مسیحی
۳--اخلاق مسیحی وجود خداوند را مسلم میگیرد

--- دیدگاه مزبور از پیش فرض را بر این می گذارد که خداوند به واقع وجود دارد و خیرخواه است.

اگر خدا خیرخواه نباشد،به چه دلیل اعمال مطابق با خواست او را اخلاقا خوب بدانیم؟

همانطور که قبلا اشاره کردیم نه وجود خداوند را میتوان مسلم گرفت نه خیرخواهی اش.


✔ اینطور نیست که همه ی نظریه های تکلیف مدار اخلاق وجود خداوند را مبنای خویش قرار دهند.
مهمترین نظریه ایمانوئل کانت(۱۷۲۴--۱۸۰۴)،با اینکه بشدت تحت تاثیر سنت مسیحیت پروتستان قرار داشته،و به رغم این واقعیت که خود کانت مسیحی مخلصی بوده ،اخلاقی بودن یا حیث اخلاقی را به شیوه ای توصیف میکند که،در کلی ترین صورت ان،خوشایند کثیری از ملحدان بوده است.

صفحه۶۸
------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ۱---۲۱

🔸️ اخلاق کانتی
(از نظریه های تکلیف مدار)

کانت مسلم میدانست که عمل اخلاقی عملی است که از سر احساس تکلیف صورت گرفته باشد،نه صرفا به سائقه ی تمایل یا احساس یا امکان منفعتی که برای انجام دهنده ی ان حاصل میشود.

بر این اساس،بطور مثال اگر من از ان رو صدقه میدهم که احساس رحم و شفقت نسبت به نیازمندان از عمق وجودم می جوشد،از نظر کانت عملی که انجام میدهم لزوما اب و رنگ اخلاقی ندارد:
اگر تنها به سائقه ی احساس رحم یا شفقت ،و نه از سر احساس تکلیف،عملی انجام دهم ،ان عمل اخلاقی نیست‌

یا اگر از انرو صدقه دهم که تصور کنم اینکار باعث میشود نزد دوستانم محبوبیت بیشتری پیدا کنم،باز هم عمل من اب و رنگ اخلاقی ندارد بلکه بخاطر افزایش وجهه ی اجتماعی ام صورت بسته است.

صفحه۶۹

------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ۲---۲۱

🔹️بدین قرار👈 کانت انگیزه ی عمل را به مراتب مهمتر از خود عمل و نتایج ان میدانست.👉

به عقیده او ،برای انکه بدانید آیا عمل کسی اخلاقی است یا نه،باید ببینید نیت او چه بوده است.

کافیست که فقط بدانیم سامری نیکوکار به مرد محتاج کمک کرده است.شاید او این کار را به خاطر نفع شخصی خود انجام داده باشد و در قبال زحماتش اجری دریافت کرده باشد.
یا در غیر اینصورت ممکن است این کار را تنها بدان جهت انجام داده باشد که احساس رحم و شفقت در وجودش جوشیده است:این بعنی عمل کردن با انگیزه ای عاطفی و نه از سر تکلیف.

👈بهر روی نظر کانت این است که یگانه انگیزه ی قابل قبول برای عمل اخلاقی،احساس تکلیف است.👉

به عقیده ی کانت ،اگر بناست باب اخلاقی بودن برای قاطبه ی انسانهای بهره مند از اگاهی گشوده باشد،باید بنیاد ان یکسره بر اراده و علی الخصوص بر احساس تکلیف ما،قرار گیرد.


صفحه ۷۱
------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ۳---۲۱

--- کانت نیات و مقاصد نهفته در پس هر عملی را ضابطه می نامید.
ضابطه ان اصل کلی است که مبنای عمل را تشکیل میدهد.

مثلا سامری نیکوکار ممکن است بر اساس این ضابطه عمل کرده باشد:
《همواره در صورتی که احتمال میدهی اجر زحمات خود را دریافت خواهی کرد،به سوی نیازمندان دست یاری دراز کن. 》

یا شاید عمل او بر پایه ی این ضابطه بوده باشد:
《همواره وقتی احساس رحم و شفقت در وجودت میجوشد،به نیازمندان دست یاری بده.》

با این حال،اگر رفتار سامری نیکوکار اخلاقی بوده باشد،احتمالا بر مبنای این ضابطه عمل کرده است:
《همواره به سوی نیازمندان دست یاری دراز کن زیرا این کار تکلیف توست.》

صفحه ۷۱

------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ۴---۲۱

✔ امر مطلق

---کانت بر این باور بود که ما ادمیان صاحب عقل [یا متعقل]تکالیفی بر عهده داریم.
👈این تکالیف مطلق اند👉:به تعبیری بدون اما و اگر و نامشروطند.


--- [تکلیف مطلق و تکلیف مشروط:
تکلیف مشروط تکلیفی است نظیر اینکه 《اگر میخواهی عزت و احترام پیدا کنی ،باید راستگو باشی》
یا 《اگر میخواهی از سلول زندان سردرنیاوری نباید کسی را به قتل برسانی》.

تکالیف مشروط بشما میگویند اگر میخواهید غایتی را حاصل کنید یا از غایتی بپرهیزید ،چه کاری باید بکنید یا نکنید]


--- پیام امر مطلق این است که تنها بر بنیاد ضابطه ای عمل کن که عقلا بخواهی انرا شامل حال همگان کنی.
این اصل را بعنوان اصل عمومیت پذیری می شناسند.

صفحه۷۱
------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ۵---۲۱

✔ عمومیت پذیری

--- به نظر کانت ،برای اینکه عملی اخلاقی باشد،ضابطه ای که بنیاد ان است باید ضابطه ای باشد عمومیت پذیر،ضابطه ای که برای هر کس دیگری در اوضاع و احوال مشابه به قوت خود باقی بماند.

--- مفهوم عمومیت پذیری صورتی از قاعده ی معروف در دین مسیح است:《انچه خواهید که دیگران با شما کنند ،شما نیز با ایشان چنان کنید.》


.... مفهوم عمومیت پذیری به نزد کانت ،راه حلی بدست میدهد که با شهودهای بی چون و چرای غالب ادمیان درباره ی حسن و قبح مطابقت دارد.

صفحه۷۳

------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه  ۶---۲۱

✔ وسایل و غایات

--- یک صورت دیگر امر مطلق بدین قرار است : 《دیگران را همواره غایت فی نفسه بدان و نه هرگز وسیله ی محض.》

این بیان تعبیر دیگری است از اینکه ما نباید از دیگران استفاده کنیم،بلکه باید در همه حال متوجه کرامت انسانی انها باشیم:
متوجه این واقعیت که ایشان افرادی هستند با خواست ها و تمایلات خاصِ خودشان.

اگر کسی تنها از انرو با شما رفتار دوستانه دارد که میداند شما میتوانید شغلی به او بدهید،در آن صورت آن فرد با شما به مثابه ی وسیله ای برای پیداکردن شغل رفتار میکند،نه به مثابه ی شخص،به مثابه ی غایتی فی النفسه.

البته اگر کسی صرفا بدان جهت با شما دوستانه رفتار کند که شما را دوست می دارد،این امر بهیچ وجه ربطی به اخلاقی بودن ندارد.

صفحه۷۳


------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه  ۷---۲۱

🔹️نقد اخلاق کانتی

۱-اخلاقی عاری از محتوا
۲-اعمال خلاف اخلاقی که کلیت پذیرند
۳-جنبه های نامعقول

✔اخلاقی عاری از محتوا

--نظریه کانت تنها چارچوبی که نشاندهنده ی ساختار داوری های اخلاقیست بدست میدهد یی انکه افرادی را که قرار است در مقام عمل تصمیم های اخلاقی بگیرند یاری کند.

مثلا نظریه کانت نمیتواند بسادگی از پس تعارض هایی براید که میان تکالیف گوناگون روی میدهد.

مثلا اگر فرد دیوانه ای که تبری در دست گرفته است از من بپرسد که دوستم کجاست،اولین تمایل من این خواهد بود که به او دروغ بگویم،راستگویی [در این مورد]شانه خالی کردن از بار تکلیفی است که برای حفظ جان دوستم بر عهده دارم.

ولی از طرف دیگر،بنا به نظر کانت،دروغگویی ،حتا در چنین وضعیت استثنایی ،عملی است خلاف اخلاق:
این تکلیف مطلق بر عهده ی من است که هرگز دروغ نگویم.

صفحه۷۴
------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه  ۸---۲۱

✔ اعمال اخلاقی که کلیت پذیرند
(نقد دوم بر اخلاق کانتی)

این نظریه پاره ای از اعمالی را که اشکارا خلاف اخلاق هستند را مجاز میشمارد.

مثلا بنظر میرسد ضابطه ای مثل《هر کسی را که برایت اسباب دردسر میشود از میان بردار》،قابلیت انرا دارد که بطرزی کاملا منسجم و دارای سازگاری درونی کلیت پیدا کند. 

و با این حال پیداست که ضابطه ای از این قسم خلاف اخلاق است


-- ولی این نوع نقد بعنوان نقدی بر کانت کارگر نمی افتد:
چنین نقدی تقریر ناظر به وسایل/غایات از امر مطلق را،که بوضوح ناقض این نقد است،نادیده میگیرد.

از بین بردن کسی که اسباب دردسر شما شده است بهیچ وجه گویای ان نیست که او را غایت فی نفسه تلقی کرده اید:[بلکه نشان از ان دارد که]منافع او را در نظر نگرفته اید.

صفحه۷۵
------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه  ۹----۲۱

✔جنبه های نامعقول
(نقد سوم بر اخلاق کانتی)

---اولا به نظر میرسد که نظریه کانت پاره ای اعمال نامعقول را موجه جلوه میدهد،

اعمالی نظیر افشاکردن جای دوست برای دیوانه ای تبر به دست به عوضِ انکه با گفتن دروغ کاری کنیدکه او رد دوست تان را گم کند.


--- ثانیا به نظر میرسد نقش و اهمیتی که این نظریه برای احساساتی همچون رحم و شفقت ،همدلی و دلسوزی قائل میشود به حد کفایت نیست.

کانت این قبیل احساسات را به وصف اینکه دخلی به اخلاقی بودن ندارند از دور خارج میکند:یگانه انگیزه ی سزاوار برای عمل اخلاقی ،حس تکلیف است.


---ثالثا این نظریه نتایج اعمال را در نظر نمیگیرد.
معنایش این است که بر اساس نظریه ی کانت،میتوان ابلهان خیرخواهی را که از سر بی کفایتی ،ندانسته  باعث مرگ شماری از مردم میشوند به لحاظ اخلاقی بی تقصیر دانست.در درجه اول در مورد انها بر اساس نیاتشان داوری خواهد شد.

مثلا اگر پرستار خیرخواهی که گربه شما را در اجاق مایکروویو خشک کند چه احساسی خواهید داشت.


صفحه۷۶
------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه---۲۲

🔹️فلسفه اخلاق
                    ۲--نتیجه گرایی 
                     مانندفایده گرایی

نتیجه گرایان درباره ی درستی یا نادرستی عملی بر اساس نتایجی داوری میکنند که این عمل در بر دارد یا میتوان احتمال داد به بار می اورد.

صفحه۷۷
------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه---۲۳

🔹️فایده گرایی(لذت گرایی)

جان استوارت میل نامدارترین هوادار انست.
بر این فرض استوار است که غایت قصوای هر قسم فعالیت انسانی(به اعتباری)سعادت(یا شادکامی)است.

انکه به فایده گرایی قائل است《خیر》را 《هر ان چیزی》تعریف میکند 《که موجب بیشترین سعادت کلی میشود》گاهی این اصل را 《اصل بیشترین سعادت》یا《اصل فایده》میخوانند.

یکی از وجوه امتیاز فایده گرایی بر سایر رویکردها این است که فایده گرایی میتواند روشی سرراست و روشی برای منظور کردن حیوانات در ساحت تعلق خاطر اخلاقی باشد.

✔نقد فایده گرایی

۱--دشواری های محاسبه---> محاسبه ی سعادت
بی نهایت دشوار است که سعادت افراد را اندازه بگیریم  و سعادت افراد متفاوت را مقایسه کنیم.

۲---موارد مسئله افرین--->ممکن است بسیاری اعمال را که خلاف اخلاق دانسته میشود را توجیه کند و برحق جلوه داده شود.

صفحه۷۷
------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه---۲۴

🔹️فایده گرایی سلبی

بهترین عمل در هر حال وضع و حال عملی نیست که بیشترین تفاضل سعادت را نسبت به شوربختی برای بیشترین شمار افراد موجب شود بلکه عملی است که موجب عملی است که موجب کمترین مقدار شوربختی شود.

✔ نقد فایده گرایی سلبی

نابودی کل حیات -->اگر هیچ موجود زنده ای با قابلیت رنج و درد وجود نداشته باشد،رنج و دردی هم در کار نخواهد بود.

🔹️فایده گرایی ناظر به قاعده
قائلان به ان بجای انکه بر نتایج هر عملب بطور جداگانه انگشت تاکید گذارند ،قواعد عامی را درباره ی اقسام اعمالی که روی به جانب سعادتی بیشتر برای شمار بیشتری از افراد دارند اختیار میکنند.
------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه---۲۵

🔹️فلسفه اخلاق
۳--نظریه فضیلت(نو ارسطویی)

بر خلاف کانتی ها و فایده گرایان که نوعا درستی با نادرستی اعمال را محل تاکید قرار میدهند  قائلان به نظریه ی فضیلت بر منش انگشت تاکید میگذارند و به زندگی کلی و یکپارچه علاقه دارند.

از نظر انان تنها از راه پرورش فضایل است که شما در مقام ادمی به اوج شکوفایی میرسید

✔ ارسطو باور داشت که پرورش فضایل ،راه شکوفایی ادمی است و تصور میکرد که داشتن عواطف مناسب رکنی اساسی از هنر خوب زیستن است و شخص فضیلت مند کسی است که جمیع فضایل را[در وجود خویش] هماهنگ کرده باشد.

✔نقد نظریه فضیلت

۱-- کدام فضایل را باید اختیار کنیم؟
خطر اینست که قائلان به نظریه فضیلت به سادگی پیش داوری های خودشان و شیوه هایی را که خود برای زندگی می پسندند بعنوان فضیلت و فعالیتهایی را که خود نمیپسندند بعنوان رذیلت از نو تعریف کنند.

۲-- طبیعت ادمی
در نظریه فضیلت فرض بر این است که چیزی بنام طبیعت ادمی وجود دارد و بنابراین پاره ای الگوهای رفتار و احساس در کار است که درخور قاطبه انسانهاست ولی کثیری از فلاسفه که معتقدند مسلم گرفتن وجود طبیعت ادمی خطایی فاحش است با این دیدگاه به مخالفت پرداخته اند.


صفحه۸۸

------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه---۲۶

🔸️اخلاق کاربردی(یا اخلاق عملی)

فیلسوفان در مقام عمل چگونه نظریه های خود را در تصمیم گیری های اخلاقی واقعی - و نه خیالی-بکار میبندند.
این رویکرد معروف به اخلاق عملی یا کاربردی است.


🔹️مثال بررسی اخلاق عملی در آسان مرگی یا کشتن از روی ترحم

اسان مرگی را معمولا کشتن از روی ترحم تعریف میکنند.
موجه یا ناموجه بودن اسان مرگی معمولا در مورد کسانی مطرح میشود که بسیار کهنسال هستند و نیز کسانی که به بیماری های مزمنی دچارند،علی الخصوص انها که درد مزمنی دارند.


✔انواع اسان مرگی

۱- اسان مرگی خودخواسته->بیمار خواهان مردن است و خواست خود را مطرح میکند

۲-اسان مرگی ناخواسته
بیمار نمیخواهد بمیرد ولی به خواسته او توجهی نمیشود

۳- اسان مرگیِ فارغ از خواستن یا نخواستن است و ان زمانییست که بیمار بیهوش است یا در موقعیتی نیست که خواسته ای بیان دارد‌.


✔امکان دارد این عمل راه را برای پزشکان بی وجدان هموار کند تا بیماران خود را به قتل برسانند و به دروغ بگویند که اینکار خواسته انها بوده است.

مخالفان هر قسم اسان مرگی غالبا متذکر میشوند که روشهای قلع و قمع هیتلر اول بار بر روی قربانیان یک برنامه اسان مرگی ناخواسته امتحان شد .
چه بسا هر عمل اسان مرگی خودخواسته راه را برای کسی هموار سازد تا نوعی خط مشی اسان مرگی ناخواسته را باب کند.


--- فایده گرایان این قبیل نتایج احتمالی را سبک و سنگین میکنند تا معلوم دارند ایا عمل اسان مرگی اخلاقا موجه موجه است یا نه؟

---قائلان به نظریه فضیلت مدار میگویند که گرچه کشتن شخصی دیگر معمولا هم با فضیلت عدالت و هم با فضیلت شفقت منافات دارد،در مورد اسان مرگی خودخواسته ،هنگامیکه مرگ اشکارا به سود شخص است فضیلت شفقت اجازه اینکار را میدهد.
با اینحال حتا ممکن است فضیلت عدالت همچنان نافی این عمل باشد.



صفحه۹۰

------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه---۲۷

🔸️اخلاق و فرا اخلاق

 نظریه های اخلاق نظریاتی هستند درباره ی اینکه چگونه باید رفتار کنیم.به تعبیر دیگر ،نطریاتی هستند درباره اینکه چگونه باید رفتار کنیم.

نظریه های فرا اخلاق:اینها مسائلی هستند درباره ی شان نظریه های اخلاق،نه درباره رفتاری که باید در پیش بگیریم.
که معمولا این پرسش را مطرح میکند:《در سیاق اخلاقی"درست"چه معنایی دارد؟》

✔نظریه های اخلاق 
                         مانند---> ۱-تکلیف مدار
                                   ۲-نتیجه گرایانه
                                   ۳-فضیلت مدار

✔نظریه های فرا اخلاق
         مانند ---> ۱-طبیعت گرایی اخلاقی
                      ۲-نسبی انگاری اخلاقی
                      ۳-عاطفه انگاری

صفحه۹۴

------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه---۲۸

🔹️نظریات فرا اخلاق
                  ۱-طبیعت گرایی اخلاقی

نظریه ای است مبتنی بر این فرض که داوری های اخلاقی مستقیما در اموری واقع -غالبا در طبیعت ادمی-سرچشمه دارند که بطور عملی قابل اکتشاف است.

✔اخلاق فایده گرایانه کار خود را از توصیف طبیعت ادمی آغاز میکند و به دیدگاهی میرسد درباره ی اینکه چطور باید رفتار کنیم.
از 《 است》 به 《شد》

اما اخلاق کانتی با روانشناسی ادمیان چندان پیوند استواری ندارد:
علی الظاهر تکالیف مطلق ما نه از ملاحظات روانشناختی بلکه از ملاحظات منطقی برمیخیزد.

✔ نقد طبیعت گرایی

۱--تمایز واقعیت/ ارزش:

اصل هیوم-->هیچ توصیف ناظر به واقعی هرگز خودبخود به هیچ داوری ارزشی رهنمون نمیشود برای اینکار همواره استدلال بیشتری لازم است...
از 《است》،《 باید》بر نمی اید.

۲-استدلال ناظر به پرسش مفتوح:

پرسش:این عمل احتمالا بیشترین سعادت را برای شمار بیشتری از افراد به بار می نشاند،ولی ایا اخلاقا درست است که انرا انجام دهیم؟

این پرسش را میتوان درباره هر قسم وضعیتی مطرح کرد که در ان فرض میشودتوصیفی از کیفیات طبیعی خودبخود موجب نتیجه ای اخلاقی میشود.

۳- چیزی بنام طبیعت ادمی وحود ندارد

طبیعت گرایی در اخلاق انکار خودفریبانه ی این اختیار است -اختیاری که برای انتخاب کردن با نظر خودمان،از ان بهره مندیم.

صفحه۹۷

------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه---۲۹

🔹️نظریات فرا اخلاق
                 ۲-نسبی انگاری اخلاقی

اخلاقی بودن یا حیث اخلاقی صرفا توصیفی از ارزشهای مقبول نزد جامعه ای در روزگار معین است.

نسبی انگاری اخلاقی به شدت با این دیدگاه منافات دارد که پاره ای اعمال علی الاطلاق درست یا نادرست اند- دیدگاهی که بطور مثال ،مقبول بسیاری است که معتقدند اخلاقیات مرکب از فرمان های خداوند خطاب به انسانهاست.

هنگامیکه نسبی گرایی واجد این مولفه اضافی باشد -مولفه ای گویای اینکه چگونه باید با سایر جوامع رفتار کنیم -معمولا انرا نسبی انگاری هنجاری میخوانند.

✔ نقد نسبی انگاری اخلاقی

۱-ایا گفته های نسبی انکارانه فاقد سازگاری درونی است؟

قائلان به نسبی انگاری ادعا می کنند که جمیع داوری های اخلاقی نسبی هستند ولی در همان حال از ما میخواهند به این نظریه باور بیاوریم که نسبی انگاری خودش 《علی الاطلاق 》درست است.


۲- چه چیزی جامعه بشمار می اید؟

مثلا بطور قطع و یقین در دل انگلستانِ امروز هستند برخی اعضای پاره ای خرده فرهنگها که معتقدند به لحاظ اخلاقی رواست که از مواد مخدر ممنوع به قصد تفریح استفاده شود.
این اعضای خرده فرهنگ باید به چه مرتبه ای برسند[و چه کمیتی پیدا کنند]تا فرد قائل به نسبی انگاری حاضر شود که بگوید انها جامعه ای مجزا تشکیل میدهند،
و بدین قرارگفت ایشان اخلاقیاتِ خاص خودشان را دارند  که در برابر نقد و خرده گیریِ سایر فرهنگ ها مصون است؟این سوال جواب مشخصی ندارد.


۳-نقد اخلاقی ارزشهای جامعه منتفی میشود.

به نظر نمی اید که نسبی انگاری اخلاقی باب این امکان را مفتوح گذارد که ارزشهای بنیادین جامعه ای را مورد نقد اخلاقی قرار دهیم...

مثلا در جامعه ای که نظر غالب این است که زنان نباید حق رای داشته باشند،هر کس که مدافع اعطای حق رای به زنان است چیزی را توصیه میکند که بر حسب ارزشهای ان جامعه خلاف اخلاق است.

صفحه۱۰۰

------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه---۳۰

🔹️ نظریات فرا اخلاق
        ۳-عاطفه انگاری یا ناشناخت انگاری

عاطفه انگاران مانند ای.جی.ایر ادعا میکنند که همه ی احکام اخلاقی به معنای دقیق کلمه بی معنایند.

انها بهیچ وجه بیانگر اموری نیستند؛انچه این احکام بیان می دارند احساس یا عاطفه ی گوینده است.

داوری های اخلاقی بهیچ روی معنای حقیقی ندارند :این داوری ها،همانند خرخرکردن،اه کشیدن یا خندیدن،صرفا بیان عاطفه اند‌

بنابراین وقتی کسی میگوید 《شکنجه عملی است نادرست》یا 《 باید راستگو باشید》،تنها احساس خود را درباره ی شکنجه یا راستگویی نشان میدهد.
حرف او نه صادق است نه کاذب:
کمابیش عین این است که در اشاره به شکنجه فریاد 《اَه》یا در اشاره به راستگویی فریاد《به به》سر داده باشد.


 ✔ نقد  عاطفه انگاری

۱- استدلال اخلاقی غیر ممکن میشود:

ایراد:اگر عاطفه انگاری درست بود

هیج گونه استدلال اخلاقی امکان نمی داشت.

پاسخ:عاطفه انگار میپذیرد که بحثی معنادار درباره مسائل اخلاقی به واقع وجود دارد:
بحث درباره مسائل اخلاقی تنها زمانی بصورت ابراز عاطفه ای بی معنا درمی اید که شرکت کنندگانِ ان داوری های اخلاقی واقعی میکنند.

۲- نتایج خطرناک

ایراد:اگر این نظریه ،حتا اگر مقرون به صرفه باشد احتمال دارد نتایج خطرناکی به بار اورد.
همانطور که ادعا شده است اگر همگان باور میکردند که حکمی نظیر 《قتل عملی است نادرست》همسنگ ان است که بگوئیم《قتل -اَه》در انصورت جامعه از هم می پاشید..‌‌..

مثلا در صورتیکه احساس ما این است که شکنجه خردسالان کار درستی است،احتمالا این حکم را نیز میتوانیم بر زبان اوریم که 《شکنجه ی خردسالان کار درستی است》 و هیج احدالناسی نمیتواند درباره ی این حکم با ما وارد بحث اخلاقی معنا داری شود.
بیشترین کاری که از او بر می اید اینست که احساسات اخلاقی خودش را درباره ی این نوضوع ابراز کند.

پاسخ:
این نقد حقیقتا برهانی علیه عاطفه انگاری نیست زیرا مستقیما انرا زیر سوال نمیبرد:
تنها اشارتی است به خطرهایی که از ناحیه قبول عام یافتن عاطفه انگاری تحت این عنوان که نظریه ای ناصواب اسا متوجه جامعه میشود و این خود حکایت دیگری است.


صفحه۱۰۳

------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه---۳۱

🔸️نتیجه گیری فصل دو :

همانطور که از این بررسی مختصر میتوان دریافت،فلسفه ی اخلاق عرصه ای فراخ و پرسنگلاخ در گستره ی فلسفه است.

فلاسفه ی انگلیسی و امریکاییِ دوره ی پس از جنگ [جهانی دوم]روی به این سو داشته اند که به مسائل فرااخلاقی عطف توجه کنند.

با این حال در سالهای اخیر ایشان توجه خود را بیشتر به مسائل اخلاقیِ عملی همانند درست بودن یا نبودن اسان مرگی،سقط جنین،تحقیقات مربوط به جنین،ازمایش هایی که روی حیوانات صورت میگیرد و بسیاری موضوعات دیگر معطوف کرده اند.

درست است که فلسفه جوابهای ساده و راحتی به این مسائل یا هرگونه مسئله اخلاقی دیگر نمیدهد،
ولی دایره واژگان و چارچوبی عرضه میدارد که در قالب ان میتوان درباره این قبیل مسائل بحث و فحص عقلانی کرد.


صفحه ۱۰۴

------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه---۳۲

🔸️فلسفه سیاست

 فلسفه سیاست موضوعی فراخ دامنه است که با اخلاق ،اقتصاد،علوم سیاسی و تاریخ اندیشه ها تداخل دارد.

فلاسفه ی سیاست معمولا در واکنش به اوضاع سیاسی ای که در ان روزگار میگدرانند دست به قلم میبرند.

در این عرصه،بیش از غالب جاهای دیگر،شناخت محیط تاریخی برای فهم استدلالهای فیلسوف اهمیت دارد.

در این جا مفاهیم سیاسیِ بنیادینِ مساوات،دموکراسی،آزادی،مجازات و نافرمانی مدنی را بررسی میکنیم.

صفحه۱۰۷

------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه---۳۳

🔹️مساوات

مساوات طلبان قائل اند به اینکه حکومتها باید اهتمام خود را بر سر اینکار  بگذارند که از تصدیق مساوات اخلاقی به جانب فراهم کردن نوعی مساوات در زندگی اتباعشان قدم بردارند.

مساوات همواره مساوات از برخی جهات است نه از هر جهت.بدین قرار وقتی کسی خودش را مساوات طلب میخواند مهم است که ببینیم منظور او از مساوات چیست.

باید توضیح داده شود چه چیز است که باید به شکلی قرین مساوات بیشتری باشد تقسیم شود و این کار به دست چه کسی یا کسانی باید صورت بگیرد.

پول ،دسترسی به شغل و قدرت سیاسی....تقسیم این چیزهای نیکو[یا امکانات]به طرزی که قرین مساوات بیشتری باشد راهی برای اعطای کرامتی یکسان بهمه ی انسانهاست.

صفحه۱۰۸

------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ۱---۳۴

🔹️ پول

هواداران افراطی مساوات طلبی چه بسا از این نوضع دفاع کنند که پول را باید بطرزی مساوی میان همه ی انسانهای بالغ تقسیم کرد بطوریکه درامد همگان دقیقا به یک اندازه باشد.

پول در بیشترِ جوامع برای افراد لازمه ی زندگی است ؛اگر پول نداشته باشند نه میتوانند خوراکی برای خود فراهم کنند نه سرپناهی و نه پوشاکی.
شاید بتوان تقسیم مجدد را،مثلا،به دلایلی فایده گرایانه بعنوان محتمل ترین راه برای به حداکثر رساندن سعادت و به حداقل رساندن درد و رنج توجیه کرد.

✔ نقد تقسیم پول بطور مساوی

۱- رویایی و ناپایدار
۲-افراد مختلف استحقاق مبالغ مختلف را دارند
۳-افراد مختلف نیازهای مختلف دارند
۴-حق ندلریم (پول) را از نو تقسیم کنیم.
۵- فرصت برابر در زمینه اشتغال

صفحه۱۰۹

------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه۲---۳۴

🔹️نقد تقسیم پول به طور مساوی

✔رویایی و ناپایدار

یگانه راه برای انکه امور به وضعیت تقسیم مساویِ ثروت شبیه بماند مداخله ی قاهرانه از بالاست.بدون شک این کار مستلزم دخالت و مزاحمت در زندگی افراد است و ازادیِ عمل انها را محدود میکند.


✔افراد مختلف استحقاق مبالغ مختلف را دارند

مدیران ثروتمندِ صنایع استحقاق دستمزدهای کلانی را که بخود میپردازند دارند زیرا نقش و سهم انها بیشتر است...

در نبود انگیزه ای بنام حقوق زیاد،هیچ یک از کسانیکه از پس ان شغل برمیایند عهده دار ان نمیشوند.

 باور اساسی غالب مساوات طلبان این است که تنها اختلاف های مختصر در مال و منال میان افراد پذیرفتنی است و حق این است که اختلاف ها باید منطبق با اختلاف ها در نیاز باشد.


✔افراد مختلف نیازهای مختلف دارند.

روش تقسیمی که بر نیاز افراد مبتنی باشد،در قیاس با روش تقسیم پول،در راه نیل به غایتِ کرامت،قائل شدن برای همه ی انسانها گامی به پیش گامی به پیش برمیدارد.


✔حق نداریم[پول را] از نو تقسیم کنیم

شماری از فلاسفه احتجاج کرده اند که تقسیم مجدد پول هر قدر هم که جذاب به نطر برسد ،حق افراد را برای حفظ دارایی خویش سلب میکند و سلب این حق همواره عملی است که از نظر اخلاقی ناصواب است.

مسئله ای که این دسته از فلاسفه با ان مواجه اند اینست که دقیقا بگویند این حقوق چیست اند و در کحا سرچشمه دلرند.مقصود ایشان از حقوق ،حقوق قانونی نیست،....حقوق مورد بحث ما حقوق طبیعی است که در حالت مطلوب باید راهنمای وضع قوانین قرار گیرد.

مدافعان این نظر که دولت حق ندارد ثروت را از نو تقسیم کند لااقل باید بتوانند منشاء حقوق طبیعی مفروض در خصوص مالکیت را توضیح بدهند،نه اینکه صرفا مدعی شوند این حقوق وجود دارد.


✔فرصت برابر در زمینه ی اشتغال

معنی برابری فرصت ،فرصت برابر برای همه ی انهایی است که از مهارتها و قابلیت های مناسب برای کارکردن در شغل مورد نظر برخوردارند.

این وضه را نیز همچنان ممکن است صورتی از برخوردار نابرابر دانست،زیرا شماری از افراد ان اندازه خوش اقبال بوده اند که با قابلیت های موروثی بیشتری نسبت به سایر افراد چشم به جهان باز کرده باشند یا بهتر تربیت شده باشند و بدین ترتیب در رقابتی ظاهرا برابر در بازار کار امتیازی هستند.

صفحه۱۱۰

------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه---۳۵

🔸️تبعیض وارونه

تبعیض وارونه به این معناست که عملا افراد متعلق به گروه هایی را که سابقا محروم بوده اند بکار گماریم.
و عامدانه جانب افرادی را میگیرند که متعلق به گروه هایی که تبعیض معمولا متوجه انها بوده است 

و با اینکار به روند مساوات مندانه تر شدن جامعه سرعت ببخشند

و فراهم کردن سرمشق هایی برای جوانانِ متعلق به گروه هایی که سنتا برخورداریشان کمتر بوده است تا این جوانان از انها تقلید کنند و ایشان را به دیده ی احترام بنگرند.

تبعیض وارونه تنها تهمیدی است موقتی که انرا تا وقت

ی که نسبت اعضای گروهی که سنتا محروم بوده است کمابیش منعکس کننده ی نسبت اعضای این گروه به کل جمعیت نشده است بکار میبندد.
این تهمید در برخی کشورها غیرقانونی است و در برخی دیگر به حکم قانون لازم الاجرا شده است.

🔹️نقد تبعیض وارونه

۱-تبعیض وارونه خلاف مساوات طلبی است.
۲-تبعیض وارونه ممکن است به کینه توزی منجر شود.


صفحه۱۱۵

------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه---۳۵

🔸️مساوات سیاسی:دموکراسی

روشی برای سهیم کردن همه ی شهروندان در تصمیم گیری های سیاسی بزرگ است.

✔دو نگرش بالقوه راجع به دموکراسی استعمال میشود

۱- بر این معنا تاکید میورزد که لازم است اعضای اجتماع مجال مشارکت در اداره ی کشور را داشته باشند-مشارکتی که معمولا از راه رای دادن صورت میگیرد.

۲-بر لزوم حکومتی دموکراتیک برای انعکاس منافع حقیقی مردم اصرار میورزند، حتا اگر مردم خودشان ندانند که منافع حقیقی انها در چیست.

صفحه۱۱۷

------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ---۳۶

🔹️دموکراسی بی واسطه

یعنی انهایی که واجد شرایط رای دادن بودند به جای انکه نمایندگانی برگزسنند خود درباره هر موضوعی بحث و تبادل نظر میکردند و رای میدادند.

دموکراسی بی واسطه در صورتی شدنی است که شمار مشارکت کنندگان اندک باشد یا تصمیم هایی که باید اتخاذ شود نسبتا قلیل باشد.

برای انکه چنین حکومت دموکراتیکی به تصمیمات معقولی دست یابد لازم است که رای دهندگان درک مناسبی از موضوعات مورد رای گیری داشته باشند،چیزی که لازمه ی ان زمان [کافی] و برنامه های اموزشی است.

حکومتهای دموکراسی این روزگارمبتنی بر نمایندگی است.

صفحه۱۱۸

------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ---۳۷

🔹️ دموکراسی مبتنی بر نمایندگی

در دموکراسی مبتنی بر نمایندگی انتخاباتی برگزار میشود که در انها رای دهندگان نمایندگان دلخواه خود را برمیگزینند.انگاه این نمایندگان در روند تصمیم گیری [های] روزمره که خود ممکن است بر اساس شکلی از اصول دموکراتیک سامان یافته شرکت میجویند.


..‌. دموکراسی مبتنی بر نمایندگی از پاره ای جهات به حکومت مردم نایل میشوند ولی پاره ای جهات دیگر به این مقصود راه نمیبرند.
از ان جهت به این مقصود میرسند که منتخبان برگزیده ی مردم هستند.
با اینحال هنگامیکه برگزیده میشوند معمولا در ریز مسائل ، به [تامین]خواسته های مردم مقید و ملتزم نمی مانند‌.

برگزاری مکرر انتخابات تدبیری حفاظتی است در برابر سوء استفاده از قدرت:بعید است ان نمایندگانی که خواسته های رای دهندگان را به عین عنایت نمیگرند بار دیگر انتخاب شوند.

صفحه۱۱۹

------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ---۳۸

🔹️ نقد دموکراسی

۱- خیال باطل
۲-رای دهندگان تخصص ندارند
۳-پارادوکس دموکراسی

✔خیال باطل:

شماری از نظریه پردازان ،علی الخصوص انهایی که تحت تاثیر کارل مارکس قرار دارند مدعی شده اند که این اشکال از دموکراسی حس دروغین از مشارکت در تصمیم گیری سیاسی پدید می اورند.

انها ادعا میکنند که روالهای رای گیری تضمین کننده ی حکومت مردم نیست.ممکن است برخی رای دهندگان ندانند که نیکوترین منافع ایشان در چیست با فریفته سخنرانان قابل شوند.

... به گفته ی مارکسیستها،این چیزی جز 《دموکراسی بورژوایی》نیست که صرفا انعکاس دهنده ی مناسبات موجود قدرت است که خود حاصل مناسبات اقتصادی است.تا زمانیکه این مناسبات قدرت اصلاح نشود،فراهم کردن امکان رای دادن برای مردم در انتخابات اتلاف وقت است.  

✔رای دهندگان تخصص ندارند.

شماری از منتقدان دموکراسی مانند افلاطون متذکر شده اند که لازمه تصمیم گیری درست سیاسی داشتن خبرگی و تخصص فراوان است ،یعنی همان چیزی که بسیاری از رای دهندگان حظی از ان ندارند.بنابراین دموکراسی به احتمال منجر به نظام بسیار کم مایه ای میشود...

کثیری از رای دهندگان در جایگاهی قرار ندارند که لیاقت نامزدی خلص را ارزیابی کنند...

با اینهمه ما میتوانیم این ادله را وارونه کنیم و بجای انکه دستاویزشان قرار دهیم تا یکسره از دموکراسی دست بشوئیم،از ان ها بصورت حجتی بر اموزش شهروندان برای مشارکت در دموکراسی بهره جوئیم..

✔پارادوکس دموکراسی

همه ی کسانیکه به اصول دموکراسی پایبند هستند باید تکلیف خود را با این مساله روشن کنند که برای عقاید فردی و آرای جمعی در نسبت با هم چه وزن و اهمیتی قائل شوند این را هم باید توضیح دهند که پایبندی به اصول دموکراسی چه معنایی دارد؟

صفحه۱۲۰

------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ---۳۹

🔸️ازادی

در سیاق سیاسی ،ازادی دو معنای اصلی دارد:
۱-ازادی سلبی 
۲-ازادی ایجابی

🔹️ازادی سلبی

ازادی سلبی ،ازادی از موانع یا قید و بندهاست.اگر عملا مانع شما در انجام دادن کاری نشود،از ان جهت ازادید.

کثیری از فلاسفه ی لیبرال سیاست اعتقاد دارند که باید حیطه ای واجب الاحترام از ازادی فردی وجود داشته باشد-حیطه ای که حکومت نباید در ان دخالت کند،[البته]مشروط به اینکه به دیگری اسیب نرسانید.

🔹️نقد ازادی سلبی

✔چه چیزی اسیب بشمار می اید؟

در مقام عمل ممکن است معلوم داشتن اینکه چه چیزهلیی را باید اسیب رساندن به دیگران قلمداد کرد کاری بس دشوار باشد.
برای مثال ،ایا این مفهوم،اسیب رساندن به احساسات دیگران را هم شامل میشود؟

جان استوارت میل عقیده نداشت که احساس رنجیدگی خاطر را باید اسیبی جدی بشمار اورد ولی تمیز نهادن میان رنجیدگی خاطر و اسیب دیدگی همیشه کار ساده ای نیست؛

بطور مثال،به نزد کثیری از مردمان کفرگویی علیه دین انها در مقایسه با صدمه ی جسمانی به مراتب اسیب بیشتر ی به ایشان میرساند.
با چه حجتی میتوانیم ب

گوییم که ایشان بر خطا هستند؟

صفحه۱۲۲

------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ---۴۰

🔹️ازادی ایجایی

غالب هواداران ازادی به معنای ایجابی ان بر این باورند که که ازادی راستین در نوعی خودشکوفایی است و خودشکوفایی از این راه حاصل میاید که افراد یا حتا حکومتها،خودشان برای زندگی خویش تصمیم بگیرند.

بطوریکه اگر شخصی الکلی باشد و اعتیادش او را به ان حا کشانده باشد که برغم تشخیص خودش همه ی پولش را صرفِ وقت خوشی کند که از شرابخواری عنان گسیخته حاصل می اورد،ایا این در حکم بدست گرفتن اختیار[زندگی خویش]است؟

... به عقیده ی ایزا برلین،ازادی به مفهوم ایجابی ان ممکن است دستاویز قرار گیرد تا با ان هرگونه اعمالِ زور ناعادلانه را جایز بدانتد:

چه بسا کارگزاران حکومتی به این بهانه که در حال یاری رساندن  به شما برای افزایش ازادیتان هستند،واداشتن شما به رفتاری خاص را توجیه کنند.

در واقع برلین متذکر به این معنا میشود که در طول تاریخ از ازادی به مفهوم ایجابی ان بارها و بارها به این وجه سوء استفاده شده است.

قضیه این نیست که آزادی به مفهوم ایجابی ان ذاتا خطاست ؛ بلکه قضیه صرفا این است که به شهادت تاریخ ،این برداشت از ازادی وقتی محل سوء استفاده قرار گیرد بصورت سلاحی خطرناک در می اید.


صفحه۱۲۵

------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ---۴۱

🔸️ سلب ازادی : مجازات

فلاسفه کوشیده اند به چهار شکل عمده ،مجازات افراد بدست حکومت را توجیه کنند:

[توجیه مجازات] به مثابه جزا
                به مثابه بازدارنده
               به مثابه صیانت از جامعه
              به مثابه اصلاح مجازات شونده
                            
🔹️مجازات به مثابه جزا
جزا انگاری در ساده ترین شکلش نگرشی است که میگوید ان افرادی که به عمد قانون را زیر پا میگذارند مستحق مجازاتی هستند که طعم انرا میچشند فارغ از ان که این مجازات نتایج مفیدی بحال ان افرا  یا بحال جامعه داشته باشد

یا نداشته باشد.

مطابق با نظریه جزا انگاری ،بطور کلی مجازات بعنوان عکس العمل مقتضی در برابر خطاکاری ،عملی موجه است.
مهمتر اینکه شدت مجازات باید بازتاب شدت جرم باشد.
جزا انگاری در ساده ترین شکلش-《چشم در برابر چشم》(که گاهی انرا قانون قصاص مینامند)-اقتضا دارد که در برابر جرم ارتکاب شده عکس العملی طابق النعل بالنعل صورت بگیرد.

.... دشوار میتوان فهمید که چگونه میتوان سارقی فقیر را که ساعت طلایی را به سرقت میبرد به شکلی دقیق متناسب با این جرم مجازات کرد.
این صرفا ایرادی است که به اصل چشم در برابر چشم گرفته اند؛در اشکال پیچیده تر جزا انگاری لزومی ندارد که مجازات بطور طابق النعل بالنعل با جرم مناسبت داشته باشد.

✔نقد جزا انگاری

۱- جزا انگاری به احساسات فرومایه متوسل میشود
۲- جزا انگاری نتایج را از نظر دور میدارد.

صفحه۱۲۶
------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ---۴۲

✔نقد جزاانگاری

۱-جزا انگاری به احساسات فرو مایه متوسل میشود

جزا انگاری قدرت خود را تا حد زیادی از احساس انتقام میگیرد...

مخالفان جزا انگاری به این معنا واقفند که حس انتقام گیری تا چه پایه فراگیر است ولی مدعایشان اینست که مجازات حکومتی باید بر اصلی استوار باشد صائب تر از این اصل که 《زدی ضربتی،ضربتی نوش کن》.

با اینحال ،انهایی که از توجیهاتی مرکب برای مجازات هواداری میکنند،غالبا مجازات را به رکنی   از ارکان نظریه خویش منظور میدارند.


۲-- جزاانگاری نتایج را از نظر دور میدارد.

به گفته جزا انگاران مجرمان مستحق مجازات اند خواه اینکار تاثیر مفیدی بر ایشان بگذارد خواه نگذارد.

نتیجه گرایان با تکیه بر این استدلال که هیج عملی از لحاظ اخلاقی درست نیست مگر اینکه نتایج سودمندی در بر داشته باشد،بر این رای خرده میگیرند.

تکلیف نگرها چه بسا در جواب ایشان بگویند که اگر عملی از لحاظ اخلاقی درست باشد ،هر نتیجه ای که به بار اورد دخلی به درست بودن ان ندارد.

صفحه۱۲۷
------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ---۴۳

🔹️سلب ازادی:مجازات
    مجازات به مثابه بازدارندگی

مطابق این استدلال ،اگر شما بدانید که احتمال دارد سر از زندان دربیاورید،در قیاس با حالتی که تصور کنید میتوانید از مجازات در امان بمانید ،کمتر احتمال دارد که حرفه ی سارقان را در پیش بگیرید.

✔ نقد بازدارندگی

۱-مجازات بیگناهان
در برخی اوضاع و احوال ،به مجازات رساندن بلاگردانی که بسیاری عقیده دارند مرتکب جرمی نشده است اثر بازدارنده ی بسیار شدیدی بر کسانی خواهد نهاد که در فکر ارتکاب این جرم بوده اند،خاصه اگر عموم مردم از این معنا بی خبر بمانند که قربانی این مجازات به واقع بیگناه بوده است.

در مواردی از این دست به نظر میرسد که دلیل موجهی برای مجازات شخصی بی گناه داریم- و این نتیجه ای است ناخوشایند که از نظریه بازدارندگی حاصل میشود.

۲-بازدارندگی موثر واقع نمیشود.

حتا مجازاتهای شدید،نظیر اعدام بازدارنده ی قاتلان زنجیره ای نیست؛مجازات های خفیف تر مانند جریمه و حبس های کوتاه مدت ،مانع از ان نمیشود که دزدان دست به سرقت بزنند....

اگر میشد قاطعانه ثابت کرد که مجازات تاثیر بازدارنده ی اندکی دارد یا اصلا چنین تاثیری بران مترتب نیست ،ضربه ای بنیاد برانداز به این قسم توجیه مجازات وارد میشد.

صفحه۱۲۹
------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ---۴۴

🔹️سلب ازادی:مجازات
مجازات به مثابه صیانت از جامعه

در اینجا بر لزوم صیانت از جامعه در برابر افرادی که به نقض قوانین تمایل دارند تاکید میورزد.

اگر کسی به قصد دزدی وارد خانه ای  شده باشد،چه بسا به این قصد وارد خانه ی دیگری هم بشود‌بنابراین حکومت حق دلرد که به قصد پیشگیری از جرم مجدد او را به زندان بیندازد.

از این توجیه غالبا در مورد جرایم خشونت باری مانتد  تجاوز به عنف یا قتل بهره می جویند.

✔ نقد نظریه صیانت از جامعه

۱-این نظر تنها در مورد پاره ای از جرایم موضوعیت دارد.

بعضی جرایم حکایت دیگری دارند مثلا زنی که یک عمر نسبت به شوهرش کینه به دل دارد ممکن است سرانجام زَهره انرا پیدا کند که برشتوک اجیلی شوهرش را به زهر آغشته سازد.چه بسا از ناحیه زن هیچگونه تهدیدی متوجه دیگران نشود.
او جرمی بسیار سنگین مرتکب شده اما این جرمی نیست که ارتکاب دوباره ی ان روزی روزگاری محتمل باشد.

۲-نظریه صیانت از جامعه موثر واقع نمیشود.

محبوس کردن مجرمان تنها در کوتاه مدت از جامعه صیانت میکند و در بلند مدت عملا به جامعه ای خطرخی

زتر می انجامد،زیرا مجرمان هنگامیکه در زندان بسر میبرند بهم یاد میدهند که چگونه جرمی کنند و از مجازات ان در امان بمانند.

صفحه۱۳۰
------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ---۴۵

🔹️سلب ازادی:مجازات
مجازات به مثابه اصلاح

توجیه دیگر اینکه محازات قابلیت انرا دارد که موجب اصلاح مجرمان را فراهم کتد و منشِ انها را دگرگون کند

✔ نقد نظریه ی اصلاح

۱-نظریه اصلاح تنها در مورد شماری از مجرمان موضوعیت دارد.

پاره ای از مجرمان نیاز به اصلاح ندارند.
نباید انهایی را که استثنائا جرایمی مرتکب میشوند مطابق با این توجیه به مجازات رساند زیرا بعید است که بار دیگر قانون را زیر پا بگذارند.

بعلاوه روشن است که برخی مجرمان قابل اصلاح نیستند:
با فرض اینکه چنین افرادی را میتوان شناسایی کرد،مجازات انها نیز فایده ای ندارد.

۲- نظریه اصلاح موثر واقع نمیشود.

مجازاتهای فعلی به ندرت مجرمان را اصلاح میکنند.
با اینحال اینطور نیست که همه ی مجازات از این حیث محکوم به شکست باشند.

اگر بتوان ثابت کرد که این قبیل اهتمام ها در راه اصلاح هرگز توفیقی حاصل نمیکنند ،این قسم استدلال تجربی تنها بر نظریه ی مجازات به معنای اصلاح ضربه ای مهلک وارد میکند.

با اینحال بسیار اندک اند توجیهاتی که منحصرا جنبه های اصلاح گرانه مجازات را در کانون توجه خود قرار دهند.

صفحه ۱۳۱
------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ---۴۶

🔸️ نافرمانی مدنی

در اینجا نوع خاصی از نقض قانون را بررسی میکنیم که بر مبنای دلایل اخلاقی کاری موجه است و ان نافرمانی مدنی است.

مجال و موقع نافرمانی مدنی زمانیست که افراد می بینند از انها خواسته میشود که در برابر سیاستهای حکومتی یا قوانینی سر فرود اورند که به زعم ایشان،دور از عدل و انصاف است.

نمونه مشهوری از ان جنبش طرفداری از حق رای برای زنان در انگلستان است.
مهاتما گاندی و مارتین لوتر کینگ دو هوادار پرشور نافرمانی مدنی بودند.
نمونه دیگر نافرمانی مدنی امتناع برخی از شهروندان امریکایی از شرکت در جنگ ویتنام بود.

انها که در چارچوب این سنت عمل میکنتد قانون را بخاطر نفع شخصیِ صرف زیر پا نمیگذارند؛اینکار را از ان جهت انجام میدهند که توجهات را به قانونی ناعادلانه یا سیاست حکومتی ای که به لحاظ اخلاقی قابل قبول نیست معطوف سازند و ارمان خویش را له حد اعلی تبلیغ کنند.

مقصودداز نافرمانی مدنی در نهایت تغییر قوانین یا سیاست های حکومتی خاصی است نه از میان برداشتن حکومت قانون بطور کلی

✔ نقد نافرمانی مدنی

۱- مغایرت با دموکراسی
۲- سراشیبی لغزنده به سوی هرج و مرج

صفحه۱۳۲
------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ---۴۷

🔹️نقد نافرمانی مدنی

۱- مغایرت با دموکراسی

مسلما این واقعیت که احتمال دارد پاره ای سیاستهای حکومتی به مذاق  کسانی خوش نیاید صرفا بهایی است که برای به سر بردن در کشوری دموکراتیک باید پرداخت.

اگر نافرمانی مدنی اقلیتی کارگر افتد ،به نظر میرسد که این امر به اقلیت توانِ ان را میدهد که نظر اکثریت را براندازند.

در مقابل این نگرش، مهم است که دربابیم مقصود از اعمال برخواسته از نافرمانی مدنی برجسته کردن ان دسته از تصمیم ها یا اعمال حکومتی است که به لحاظ اخلاقی قابل قبول نیست...

نافرمانی مدنی به این مفهوم شگردی است برای انکه اکثریت یا نمایندگان ایشان را وادار سازند که در موضع خود نسبت به موضوعی تجدید نظر کنند،نه اینکه شیوه ای باشد خلاف دموکراسی برای تغییر قانون یا سیاستی خاص.

۲--سراشیبی لغزنده بسوی هرج و مرج

ایراد دیگر انکه چنین کاری مشوق قانون شکنی است  و قانون شکنی در دراز مدت ممکن است تیشه به ریشه ی قدرت حکومت و حکومت قانون بزند و این خطر از هرگونه منافع احتمالیِ حاصل از این قسم نافرمانی به درجات بیشتر است.

... اما شماری از هواداران نافرمانی مدنی حجت میاورند که عمل انها نه تنها پایه های حکومت قانون را نمیلرزاند ،بلکه حقیقتا حاکی از احترامی ژرف به قانون است‌.

اگر کسی در راه جلب کردن توجهات به چیزی معتقد است قانونی عاری از عدالت است،حاضر باشد تن به مجازاتی دهد که حکومت اعمال میکند،این امر نشان از پایبندی او به این موضوع کلی را دارد که قوانین باید عادلانه باشند و قوانین عادلانه را باید رعایت کرد.

این حالت با نقض قانون بخاطر منافع شخصی زمین تا اسمان تفاوت دارد.


صفحه۱۳۵
------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ---۴۸

🔸️جهان خارج

نظریه معرفت یا معرفت شناسی

سوالاتی هستند درباره ی چگونکی معرفتی که نسبت به پیراموش خویش حاصل میکنیم؛این سوالات مربوط میشوند به شاخه ای از فلسفه که به نظریه معرفت یا معرفت شناسی مشهور است.
سوالاتی مانند ایا ممکن است در حال خواب و رویا باشیم؟
ایا وقتی کسی اشیاء را مشاهده نمیکند،انها همچنان وجود دارند؟

✔چند نمونه از نظریات ادراک

۱-واقع گرایی مبتنی بر عرف عام
۲- واقع گرایی باز نمودی
۳- ایده الیسم
۴- پدیده گرایی
۵-واقع گرایی علی

صفحه ۱۴۱
------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ---۴۹

🔸️نظریات ادراک
۱-واقع گرایی مبتنی بر عرف عام

واقع گرایی مبتنی بر عرف عام نگرش اغلب کسانی است که فلسفه نخوانده اند.
مطابق این نگرش ،جهانی از اعیان مادی مانند درختان،کتابهای فلسفی و ... وجود دارد که از طریق حواس پنج گانه خود میتوانیم بی واسطه انها را بشناسیم و درباره اش کسب اطلاعات کنیم.
خواه این اعیان مادی را ادراک کنیم خواه کنیم،انها،همچنان وجود دارند....

واقع گرایی مبتنی بر عرف عام  در برابر استدلال های شکاکانه درباره ی قابل اطمینان حواس چندان تاب نمی اورد.


✔شکاکیت درباره ی گواهی حواس

استدلالهای شکاکانه در فلسفه سعی دارند  ثابت کنند که راه های سنتی کسب اگاهی درباره ی جهان قابل اطمینان نیست و شناختِ انچه را به واقع وجود دارد برای ما تضمین نمیکند.

✔استدلال ناظر به خطای حسی

این استدلال میگوید از انجا که حواس ما گاهی اوقات گمراهان میکنند ، هرگز نمی توانیم در هیچ موردی یقین داشته باشیم که ما را به اشتباه نمی اندازند.
این برهان از سر شکاکیت اقامه شده است  زیرا باور معمول ما را زیر سوال میبرد،باوری دایر بر اینکه حواس،ما را به شناخت جهان میرساند.

✔نقد استدلال ناظر به خطای حسی

- مراتب یقین
-ایا ممکن است در حال خواب دیدن باشم؟
-امکان ندارد همیشه در حال خواب دیدن باشم
- خواب با بیداری فرق دارد
- نمیتوانم بپرسم که 《ایا در حال خواب دیدنم》
- توهم
- مغز در خمره
-حافظه و منطق
-می اندیشم پس هستم
-نقد کوگیتو

صفحه۱۴۲
------------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ---۵۰

🔹️نقد استدلال ناظر به خطای حسی

✔مراتب یقین
پاره ای از شناختهای بی چون و چرا هست که ما از طریق انها به مفهوم شناخت پی میبریم .تنها به دلیل داشتن این مایه ی موجود از موارد شناخت است که میتوانیم در سایر باورهای خود تردید کنیم:بدون این موارد بی چون و چرا اصلا تصوری از شناخت نداشتیم و نیز چیزی که باورهای مشکوک تر را با ان مقابله کنیم.

شکاکان در برابر این رای متدکر میشوند که چه بسا من در مورد انچه مصادیقی از شناخو یقینی به نظر میرسد اشتباه کرده باشم:شاید در رویاها پیش امده باشد که تصور کرده باشم بیدارم و سرگرم نوشتنم،حال انکه به واقع در بستر خوابیده بودم....ایا در تجربه ی خواب دیدن چیزی هست که بتواند بطور قطعی ان را از تجربه ی بیداری متمایز کند؟

✔ ایا ممکن است در حال خواب دیدن باشم؟
امکان ندارد همیشه در حال خواب دیدن باشم.
اگر همیشه در حال خواب دیدن باشم تصوری از خواب دیدن نداشتم..‌تصور خواب تنها زمانی معنا میدهد که بتوانیم انرا با زندگی در بیداری مقایسه کنیم.

این حرف صواب است اما بنیاد موضع شکاکان را برنمی اندازد.
انچه ایشان مدلل میدارند این نیست که شاید ما همواره در خواب باشیم ،بلکه این است که در هر لحظه ی واحدی بطور قطع و یقین بدانیم که ایا واقعا خواب می بینیم یا بیداریم.


✔خواب [با بیداری] فرق دارد.
چگونه میدانم که گاهی اوقات خواب دیده ام که بیدارم در حالیکه واقعا در خواب بوده ام؟
این خاطره تنها در صورتی معنا دارد که راهی داشته باشم برای اینکه تشخیص دهم تجربه ای تجربه ی بیداریِ واقعی است و تجربه ای دیگر تجربه ی خوابِ بیداری است.
قوت این جواب بستگیِ فراوان دارد به خوابهایی که شخص تجربه کرده است.


✔ نمیتوانم بپرسم که 《 ایا در حال خواب دیدنم؟》
دستکم یکی از فلاسفه ی معاصر  یعنی نورمن مَلکم احتجاج کرده است که به موجب مفهوم خواب دیدن،طرح پرسشِ《ایا در حال خواب دیدنم؟》هنگام خواب دیدن ،منطقا محال است.
پرسش کردن دلالت بران دارد که پرسنده در حال هوشیاری است.

اما بعضی خوابهایی میبینند  که به خوابهای هشیارانه معروف است.خواب هشیارانه خوابی است که در ان رویابین اگاه میشود که در حال خواب دیدن است،و با این حال به خواب دیدن ادامه میدهد.
وجود این قبیل خوابها بر این رای خط بطلان میکشد که محال است در ان واحد هم در حال خواب دیدن و هم هشیار باشیم.


✔توهم
گیرم که در حال خواب دیدن نیستم،ولی شاید دچار توهم باشم.امکان دارد کسی دارویی روانگردان را پنهانی در فنجان من ریخته باشد بطوریکه چیزهایی را در ظاهر ببینیم که اصلا وجود خارجی ندارند.....
پاسخ:
با اینحال هر چند خلاف ممکنات نیست اما بسیار بعید است که بتوانم به این راحتی به زندگی ادامه دهم؟
اگر صندلی ای که روی ان نشسته ام کاملا خیالی است چگونه وزن مرا تحمل میکند؟!


✔ مغز در خمره
افراطی ترین صورت چنین شکاکیتی درباره ی جهان خارج و نسبت من با ان این است که تصور کنم اصلا چیزی بنام بدن ندارم.همه ی وجود من مغزی است شناور در خمره ای حاوی مواد شیمیایی.دانشمندی خبیث مغز مرا به نحوی سیم کشی کامل کردا است که دچار توهم تجربه ی حسی هستم......
حکایت دانشمند خبیث نمونه ای است از انچه فلاسفه ازمایش فکری مینامند....

پاسخ:
ایا در تجربه ی من چیزی هست که بتواند معلوم دارد این ازمایش فکری تصویر درستی از واقعیت ترسیم نمیکند، و من صرفا مغزی در خمره ای نیستم که در گوشه ای از ازمایشگاهِ دانشمند خبیث قرار گرفته است؟


✔حافظه و منطق
همه ی استدلالهایی که تا اینجا بررسی کردیم این مطلب را مسلم گرفته اند که حافظه کمابیش قابل اعتماد است....
 اگر نتوانیم اینرا مسلم بگیریم که حافظه ی ما درباره ی معانی کلمات معمولا قابل است،انگاه از هیچ راهی حتا نمیتوانیم شکاکیت را بررسی کنیم.

 فرض دومی که شکاکان به ندرت در ان تردید میکنند اینست که منطق معتبر و قابل اعتماد است.

اگر شکاکان برای اثبات اینکه هیچ چیز مصون از تردید نیست استدلال های منطقی بکار میبرند،معنایش این است که استدلال های منطقیِ خود را انها ممکن است معتبر نباشند.

....انها فقط دلالت بر این دارند که شکاکیت حد و حدودی دارد؛مفروضاتی وجود دارد که حتا شکاکی افراط هم ناگزیر است انها را مسلم بداند.


✔استدلال کوگیتو

می اندیشم پس هستم
دکارت دلیل اورد که اگر همه ی تجربه های من افریده ی کسی یا چیزی باشد که به عمد مرا فریب میدهد؛ خود این واقعیت که من فریب میخورم امری یقینی را برایم به اثبات میرساند.

این واقعیت ثابت میکند که من وجود دارم  زیرا اگر وجود نداشتم ،کسی نبود که فریبکار او را فریب دهد.


✔نقد کوگیتو

گیرم این واقعیت که میاندیشم بهر روی ثابت میکند که وجود دارم،ولی این اُستدلال درباره ی ماهیت من چیزی بیش از این نمیگوید که موجودی اندیشنده ام.

شماری از فلاسفه متنند اِی.جِی.اِیِر استدلال کرده اند که حتا این مقدار هم زیاده روی است.
دکارت اشتباه میکرد که میگفت《می اندیشم》

: اگر بنا بود گفتار او با رویکرد شکاکانه ی کلی اش سازگاری داشته باشد ،باید میگفت:《 اندیشه های هست.》او این فرض را مسلم میگرفت که اگر اندیشه هایی وجود داشته باشند،ضرورتا اندیشنده ای وجود دارد.

ولی این مدعا در معرض تردید است.
شاید اندیشه هایی به استقلال از اندیشندگان وجود داشته باشد.

شاید تنها ساختار زبان ماست که به این عقیده رهنمون میشود که هر اندیشه ای لزوما اندیشنده ای دارد.

ممکن است [ضمیر]《م》در 《می اندیشم》از نوع [ضمیر]《It》در جمله ی 《It is raining》 باشد که هیچ چیز مرجع ان نیست.


صفحات ۱۴۴ الی۱۵۲
-----------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ---۵۱

🔸️نظریات ادراک
۲- واقع گرایی بازنمودی

همه ی ادراکات ،حاصل اگاهی از بازنمودهای جهان در خارج از ضمیر ماست.

استدلال ناظر به خطای حسی نشان داد که معقول نیست فرض کنیم حواس[پنجگانه] کمابیش در همه حال درباره ی ماهیت جهان خارج به ما شناخت درستی میبخشند.

واقع گراییِ بازنمودی صورتی است تعدیل یافته از واقع گرایی مبتنی بر عرف عام.سبب اینکه انرا 《بازنمودی》 می نامند این است که میگوید همه ی ادراکات،حاصل اگاهی از بازنمودهای جهان خارج در ضمیر ماست.

واقع گرایی بازنمودی به ایرادهایی که از جانب استدلال ناظر به خطای حسی طرح میشود پاسخ میدهد...‌

مثلا چگونگی ادراک یک شیء قرمز به کسی که به ان مینگرد نیز بستگی دارد:کسی که دچار کوررنگی است چه بسا انرا به گونه ای متفاوت با من میبیند....

واقع گرایی بازنمودی برای تبیین این پدیده،مفهوم کیفیات اولیه و ثانویه را وارد میدان میکند.


✔کیفیات اولیه و ثانویه(جان لاک)

کیفیات اولیه کیفیاتی هستند که عین قطع نظر از شرایطی که در ان ادراک میشود یا قطع نظر از اینکه اصلا ادراک شود یا ادراک نشود،به واقع واجد انهاست.
کیفیات اولیه مشتمل است بر اندازه،شکل و حرکت.

تصورات کیفیات ثانویه نه عین به اعیان واقعی ،بلکه تا حدی حاصل نوع دستگاه حسی ماست 
کیفیات ثانویه مانند رنگ،بو و طعم.


✔نقد واقع گرایی بازنمودی

۱-مُدرِکی در سر
۲-عالّم واقع ناشناختنی میشود.

✔ مدرکی در سر

به نظر میرسد این نظریه صرفا مسئله فهم ادراک را یک گام به پس میبرد.
مطابق این نظر وقتی چیزی را ادراک میکنیم اینکار را بوسیله ی نوعی بازنمود ذهنی انجام میدهیم.

بنابراین مشاهده ی کسی که بطرف من میاید شبیه تماشای فیلمی از این رخداد است.

ولی اگر اینطور باشد پس چه چیزی تصویر روی پرده را تعبیر میکند؟
مثل این است که من شخص کوچکی در سرم دارم که انچه را روی میدهد تعبیر میکند و علی القاعده این شخص کوچک هم شخصی کوچکتر در سرش دارد که این تعبیر را میکند و همینطور تا بی نهایت.

بعید به نظر میرسد که من بی نهایت تعبیرگزارِ کوچک(که گاهی به ان ها کوتوله میگویند) در سر داشته باشم.


✔عالَم واقع ناشناختنی میشود.

این نظریه میگوید که بازنمودهای ذهنی ما ،از کیفیات اولیه اعیان،شبیه کیفیات واقعی انها در خارج است.
ولی اگر راهی در اختیار نداشته باشیم تا صحت و سقم این رای را ازمون کنیم و معلوم بداریم،دلیلی در دست نداریم که به ان اعتقاد اوریم.

صفحه۱۵۲
-----------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ---۵۲

🔸️نظریات ادراک
۳-ایدئالیسم

به عقیده ی ایده الیست ها ،لازمه ی وجود داشتن چیزی انست که ادراک شود .... همه ی تجربه های ما تجربه های بازنمودهای ذهنی است نه تجربه ی جهان 
...اصلا دلیلی نداریم که بگوییم جهان خارج وجود دارد.... همه ی انچه مبتوانیم درباره اش اگاهی حاصل کنیم تجربه های ماست.

🔹️ نقد ایده الیسم

۱- توهمات و رویاها 
۲- ایده الیسم منتهی به تنها خودانگاری میشود
۳- ساده ترین تبیین

✔ توهمات و رویا

اگر همه ی انچه همواره تجربه میکنیم تصورات ماست،چگونه میتوانیم واقعیت را از خیال متمایز کنیم؟

... ایده الیستها میتوانند توضیح دهند که چگونه قادریم بین رویاها و بیداری بر حسب انحای مختلفی که تجربه های حسی بهم ربط دارند فرق گذاریم.
به تعبیر دیگر،صرفا ماهیت تجربه ای بی واسطه نیست که معلوم میدارد ان تجربه رویا،توهم یا تجربه ای واقعی است،بلکه نسبت ان تجربه های دیگر-بافت کلی تجربه- نیز در این امر دستی دارد.


✔ ایده الیسم منتهی به خودتنهاانگاری میشود
،یعنی به این نگرش که یگانه چیزی که وجود دارد ذهن من است و هر چیز دیگری از قوه ی خلاقه ی من میجوشد و حاصل میاید.

... اگر من در حال انجام دادن کاری باشم که ترجیح بدهم کسی مرا در ان حال نبیند-کاری مثل دید زدن از طریق سوراخ کلید[اتاق] کسی- و در این هنگام مرا غافلگیر کنند،به احتمال زیاد شرم میکنم.
با اینحال اگر قائل به خودتنها انگاری بودم،این احساس پوچ و مهمل بود.
مفهوم شرم خودمعنایی نداشت.

من در مقام فردی قائل به خودتنها انگاری طبعا عقیده داشتم یگانه ذهنی هستم که وجود دلرد:شخص دیگری وجود ندارد که درباره من قضاوت کند.همینطور دستپاچگی در مقام فردی قائل به خودتنها انگاری پوچ و بی معنی است....

درجه صحه گذاردن همه ی ما به این اعتقاد که جهانی ان سوی تجربه هایمان وجود دارد به حدی است که اثبات اینکه موضع فلسفی به خودتنها انگاری منتهی میشود کافی است تا باورپذیری ان موضع متزلزل شود.


✔ ساده ترین تبیین

اگر بپذیریم که همه ی انچه ما به ان دسترسی داریم تجربه های حسی مایت پس سبب چیست که تحربه های حسی را میتوان به این راحتی در قالب چیزهایی که در زبان روزمره انها را اشیاء مادی مینامیم ترتیب و سامان بخشید؟

... نظر ساموئل جانسون :
مطمئنا سرسخت ترین جواب این است که اشیاء یا (یا اعیان)مادی واقعا در جهان خارج وجود دارند،و این اشیاء موجب تجربه های حسی ما از انها میشوند...‌

...بارکلی میگفت خدا است که موجب تجربه ی حسی ما میشود نه اعیان مادی.خداوند به ما تجربه ی حسی بسامان را عطا کرده است....‌‌اما وجود خداوند را نیز نمیتوان مسلم در نظر دانست.به زعم کثیری از افراد وجود اعیام مادیِ واقعی در مقام تبیین علل و اسباب تجربه ی ما فرضی است به درجات پذیرفتنی تر.

صفحه ۱۵۷تا۱۶۱
-----------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ---۵۳

🔸️نظریات ادراک
۴- پدیده گرایی

تفاوت پدیده گرایی با ایده آلیسم در توصیفی است که از اعیان مادی دارند.

ایده الیستها--> تصور ما از عینی مادی صورت مختصری رشته های تجربی حسی است.

پدیده گرایی --> همه توصیفات اعیان مادی را میتوان بصورت تجربه های حسی بالفعل یا فرضی دراورد.

🔹️ نقد پدیده گرایی
۱- دشواری توصیف اعیان
۲-خود تنها انگاری و استدلال ناظر به زبان خصوصی


✔دشواری توصیف اعیان

اینکه حکمی ناظر به عینی مادی  را -نظیر اینکه 《گیتار من در اتاق خوابم به دیوار تکیه داده است بی انکه ادراک شود》-منحصرا بر حسب تجربه های حسی بیان کنیم کاریست بینهایت دشوار.

راست است که همه ی اهتمام هایی که در راه توصیف اعیان مادی به این شیوه صورت بسته،به شکست انجامیده است‌

✔ خودتنها انگاری و استدلال ناظر به زبان خصوصی 

به نظر میرسد که پدیده گرایی،به کردار ایده آلیسم،منتهی به خودتنها انگاری میشود:دیگران فقط تجربه های ادراکی واقعی یا ممکنی هستند که امکان دارد من واجدشان باشم.

پدیده گرایی این را مسلم میگیرد که هر شخصی میتواند منحصرل بر پایه ی تجربه ی بی واسطه خویش،احساسات جزئی را بشناسد و بران ها نام گذارد.

این شناسایی و بازشناسی احساس در گرو تجربه ی شخصی است،نه وجود اعیان مادیِ همگانی یا معلوم بر همه.

استدلال ناظر به زبان خصوصی نشان میدهد که این نام نهادن و بازشناسیِ خصوصی احساسات ممکن نیست،و بدین قرار تیشه بر ریشه ی پدیده گرایی میزند.

صفحه ۱۶۱

-----------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ---۵۴

🔸️نظریات ادراک
۵-واقع گرایی علی

- علل تجربه ی حسی مااعیان مادی در جهان خارج است.

- طریقی که باورهای ادراکی را حاصل میکنیم،حائز اهمیت است،اینطور نیست که هر طریقی ما را به مقصد برساند.

- واقعا جهان خارجی است خواه تجربه شود خواه تجربه نشود.

- واقع گرایی علی میتواند به راحتی این واقعیت را تبیین کند که معرفت فعلی ما بر انچه درک میکنیم اثر میگذارد.

🔹️ نقد واقع گرایی علی

۱- تجربه ی دیدن
۲-واقع گرایی علی وجود عالم واقع را مسلم میگیرد.

✔تجربه ی دیدن

این نظریه ویژگی واقعیِ دیدن چیزی-وجه کیفی دیدن- را به قدر کافی و وافی بحساب نمی اورد.
واقع گرایی علی ادراک را تا حد صورتی از جمع اوری اطلاعات تنزل میدهد.
با اینحال تا امروز بیش از سایر نظریه های ادراک قانع کننده بوده است.

✔واقع گرایی علی وجود عالم واقع را مسلم میگیرد.

این نظریه فرض را بر این میگذارد که عالَم واقعی است و این عالم مستقل از انکه ادمیان ادراکش کنند یا نکنند وجود دارد.

این مصداقی از چیزی است که به به فرضی مابعدالطبیعی معروف است- به تعبیری دیگر،فرضی است درباره ی چیستی واقعیت. 

در نظر کسی که گرایش های ایدئالیستی  دارد این فرض ما بعدالطبیعی مقبول نمی افتد.

با اینحال ، از انجا که بیشترِ ما به پای این باور صحه میگذاریم که عالَم واقعی است و این عالم مستقل از ما وجود دارد،این فرض را میتوان امتیازی به نفع واقع گرایی علی دانست نه نقدی بر ان
(پایان فصل۴ )


صفحه۱۶۴
-----------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ---۵۵

(فلسفه علم)
🔸️علم

روش علمی را عموما موثرترین طریقی دانسته اند کا برای کسب معرفت درباره ی رفتار جهانِ طبیعت و پیش بینی این رفتار در اختیار داریم.

از منظر تاریخی، علم جای 《حقیقت به اعتبار حجیت》را گرفته است.

حقیقت به اعتبار حجیت به معنای تصدیق ارای 《 مراجع》گوناگون و مهم 《صاحب حجیت》-علی الخصوص اثار باقیمانده از ارسطو،فیلسوع یونانی دوران باستان و تعالیم کلیسا-است نه به ملاحظه ی 《ما قالَ》 بلکه به ملاحظه ی 《مَن قالَ》.

در مقابل روش علمی بر لزوم انجام دادن ازمایش و لزوم مشاهده ی جزئی و جامعِ نتایج پیش از پذیرش هر قولی تاکید می ورزد.

صفحه۱۶۸
-----------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ---۵۶

🔸️نگرشی ساده اندیشانه در مورد علم

از این منظر روش علمی با مشاهده آغاز میکند،[سپس] سراغ نظریه پردازی میرود و به این ترتیب به تعمیم یا بیان حکمی کای همراه با قابلیت پیش بینی میپردازد.

این حکم کلی درصورتیکه معتبر باشد،یکی از قوانین طبیعت محسوب خواهد شد.

علم نتایجی عینی به بار می اورد که تایید انها از ناحیه ی هرکس که بخواهد شخصا به تکرار اصل ازمایش ها بپردازد امکان پذیر است.

🔹️نقد نگرش ساده اندیشانه

۱- مشاهده
۲- احکام ناظر به مشاهده
۳- انتخاب
۴-مسئله استقراء
و....

صفحه۱۶۸
-----------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه ---۵۷

✔ مشاهده

-تجربه بصری را نمیتوان از باورهایمان درباره ی انچه در حال دیدن ان هستیم مجزا کرد.
مثلا وقتی من و یک مهندس مخابرات به سیمهای تلفنخانه نگاه میکنیگ چیزی که من میبینم توده ی درهم برهمی از سیمهای رنگارنگ است اما چیزی که مهندس مخابرات میبیند الگوهایی است از ارتباطات.

-انچه را میبینیم نمیتوان به سادگی تا حد تصاویری بر شبکیه چشم هایمان فرو کاست.اینکا چه چیز را ببینیم معمولا بستگی دارد به چیزی که انرا 《گرایش ذهنی》ما نامیده اند:
معرفت و انتظاراتمان و بهمین وجه ،تربیت فرهنگی مان.


✔احکام ناظر به مشاهده

الف)اینکه چه چیز را میبینید معمولا به این بستگی دارد که چه میدانید.

ب)و کلماتی که شما برای توصیف انچه می بینید اختیار میکنید همواره متضمن نظریه هایی هستند درباره ی ماهیت انچه می بینید.

از الف وب  --> دو واقعیت انکار ناپذیر درباره ماهیت مشاهده اند  که بنیاد مفهوم مشاهده عینی عاری از پیش داورب و بیطرفانه را می اندازند.

✔انتخاب 

دانشمندان ،صرفا《مشاهده》نمیکنند؛یعنی همه ی مقادیر و جوانبِ هر پدیده ای را ثبت نمیکنند.
اینکار در واقعیت محال است .

دانشمندام برخی جنبه های وضعیتی را انتخاب میکنند و کار خود را بر انها متمرکز میسازند.
این انتخاب هم متضمن تصمیم هایی است که به نظریه مربوط میشوند‌


✔استقراء

روش علمی بر استقراء تکیه دارد نه قیاس.

استدلال استقرایی متضمن تعمیمی است بر پایه شماری مشاهده ی خاص اما استدلال قیاسی با مقدماتی آغاز میشود و سپس منطقا به نتیجه ای می انجامد که از ان مقدمات لازم است.

صدق استدلال های قیاسی در خود انهاست یعنی مقدمات انها اگر صادق باشد نتایج شان هم ضرورتا صادق است در مقابل نتایج استدلالهای استقرایی یا وجود مقدمات صادق،ممکن است صادق باشد یا خیر

استقراء برای ما پیش بینی های نسبتا معتبری درباره ی محیط زندگی و نتایج احتمالی اعمالمان فراهم میکند.

علیرغم نقش مهمی که استقراء در زندگی ما دارد ،واقعیتی انکار ناشدنی که اصل استقرا به تمام و کمال موثق نیست.

مثلا ممکن است اصل استقراء در خصوص این سوال که ایا همه ی حیوانات مودار بچه زا هستند یا خیر،جواب نادرستی به ما بدهد.
نتایج استقراء به وثوق نتایجی نیست که از استدلال های قیاسیِ بهره مند از مقدمات صادق بدست می اید.


صفحات ۱۶۹ الی ۱۷۵

-----------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه---۵۸

🔸️وجه دیگری از مسئله استقراء

ما میتوانیم تعمیم های بسیار متفاوت بیشماری بر پایه ی گذشته صورت دهیم که همه ی ان ها نیز با داده های موجود سازگار باشند ؛ ولی ممکن است این تعمیم های متفاوت پیش بینی های کاملا متفاوتی درباره ی آینده به دست دهند.

... پیش بینی های ما بر مبنای استقراء یگانه پیش بینی هایی نیست که با استفاده از شواهد و قرائن موجود میتوانیم به عمل اوریم.
بنابراین ،نه تنها به این نتیجه میرسیم که پیش بینی های استقرایی ما صددرصد موثق نیست،بلکه این نتیجه نیز حاصل میشود که این پیش بینی ها حتا یگانه پیش بینی هایی نیستند که با قرائن و شواهدی که گرد اورده ایم سازگارند.

🔹️ تلاشهایی نافرجام برای حل مسئله استقراء

۱-استقراء ثمر بخش به نظر میرسد.
۲-تکامل
۳-احتمال
۴-ابطال گرایی--->
الف- نقش تایید
ب- خطای انسانی
ج- ابطال گرایی به لحاظ تاریخی درست نیست.

✔ استقراء ثمر بخش به نظر میرسد.

ایرادی که به چنین دفاعی گرفته اند این است که خودش مبتنی بر استقراء است.
به تعبیر دیگر ،استدلال ان از نوع دور است.
این استدلال همسنگ ان است که ادعا کنیم چون استقراء در گذشته به شکل های گوناگون سودمند و مقرون به توفیق از اب درآمده است ،در اینده نیز چنین خواهد بود.

ولی این حکم،خود تعمیمی است بر پایه تعدادی از مصادیق خاص ثمربخشی استقرا،و بنابراین ،خودش استدلال استقرایی است....این نوعی مصادره به مطلوب است:از پیش فرض کردن چیزی که درصدد اثبات انید که [در این مورد] عبارت است از قول به اینکه استقراء موجه است.


✔تکامل

ما انسانها به هنگام تولد واجد دسته ای مقولاتیم که ژن ها طرح و نقشه ی انها را ریخته اند و ما تجربه ی خویش را ذیل ان مقولات جای میدهیم.
ما در مقام یکی از انواع ،از طریق انتخاب طبیعی ،گرایش هایی پیدا کرده ایم به اینکت دست به تعمیم های استقرایی بزنیم که به طرزی کمابیش درست رفتار جهان پیرامونمان را پیش بینی میکنند.

ما گرایشی طبیعی داریم به اینکه تجربه ی خود را از جهان به شکل هایی طبقه بندی کنیم که به پیش بینی های موثق و قابل اتکا منتهی شود.
خواه این شرح از استقراء اتکای ما را به ان توجیه کند خواه نکند ،تبیینی از این موضوع بدست میاوریم که چرا ما عموما به استدلالهای استقرایی اتکا و اطمینان داریم و چرا معمولا در اینکار بر حق هستیم.


✔ احتمال

هر چند هرگز نمبتوانیم ثابت کنیم که نتیجه ی استدلال استقرایی صددرصد یقینی است ،این را میتوانیم به اثبات برسانیم که ان نتیجه به احتمال زیاد صادق است.

صحت قوانین کذایی طبیعت که علم کاشف ان هاست به نحو مطلق ثابت نمیشود:
انها تعمیم هایی هستند که احتمال صدقشان بسیار است.هر چه مشاهداتمان بیشتر موید این قوانین باشد،احتمال صدقشان بسیار است.این جواب را گاهی 👈 احتمال گرایی👉 میخوانند.

این رای در معرض ایراد است.‌‌...یگانه توجیه این فرض که احتمال در اینده اعتبار خواهد داشت،خودش توجیهی استقرایی است .پس این استدلال دور است،زیرا برای توجیه اتکای ما به استقراء تکیه میکند.

صفحات ۱۷۵ الی ۱۷۹

-----------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه---۵۹

🔹️ابطال گرایی : حدس و ابطال

کار علم نه اثبات صدق نظریه ها ،بلکه تلاش برای ابطال انهاست.
هر نظریه که معلوم است کاذب است کنار نهاده میشود یا لااقل جرح و تعدیل میگردد.بدین قرار ،علم بوسیله حدس و ابطال پیشرفت میکند.

ابطال[گرایی] لااقل یک مزیت مهم بر نگرش ساده اندیشانه درباره علم دارد، و ان اینکه یک مورد ابطال کننده ی واحد برای اثبات قابل قبول نبودن نظریه ای اکتفا میکند،درحالیکه ان دسته از مشاهداک ما که موید نظریه ای هستند هر قدر هم که زیاد باشند،هرگز ان اندازه بسنده نیستند که در ما بطور تام و تمام این یقین را ایجاد کنند که ان نظریه در مورد مشاهدات اینده اعتبار دارد و صدق میکند.

🔹️ابطال پذیری

ابطال گرایی راهی نیز برای تمیز نهادن میان فرضیه های مفید علمی و فرضیه هایی که ربطی به علم به علم ندادند پیش پا میگذارد.

۱- ازمون فایده مندی نظریه ها،درجه ابطال ناپذیری انهاست.

۲-دلیل پرهیز از فرضیه های ازمون ناپذیر در علم این است که انها مانع پیشرفت علم میشوند.
وقتی ابطال انها ممکن نباشد راهی وجود ندارد که فرضیه ای بهتر را بجایشان بنشانیم و به این ترتیب روند حدس و ابطال که خصوصیت پیشرفت علم است ،با مانع مواجه میشود.

۳- علم از طریق خطاها پیشرفت میکند.


🔹️نقد ابطال گرایی

۱- نقش تایید
۲- خطای انسانی
۳- ابطال گرایی به لحاظ تاریخی درست نیست.

✔ نقش تایید

یکی از نقدهایی که بر ابطال گرایی اقامه شده است این است که ابطال گرایی نقش تایید فرضیه ها در علم را بحساب نمی اورد.
این نگرش با تمرکز بر اهتمام هایی که صرف ابطال فرضیه ها شده است ،تاثیرات پیش بینی های موفقیت امیز در پذیرش یا عدم پذیرش نظریه ای علمی را کم اهمیت جلوه میدهد

...... پیش بینی های موفقیت امیز بر اساس فرضیه ها،علی الخصوص اگر فرضیه ها از نوعی نامتعارف و مقرون به خلاقیت و ابتکار باشند ،نقش مهمی در تکامل علم ایفا میکنند.

این نقد بنیاد ابطال گرایی را بر نمی اندازد.قوت منطقی یک مشاهده ابطال گر همچنان در همه حال بیش از هر مقدار مشاهده ی تایید کننده است .
با اینحال ابطال گرایی باید به منظور تصدیق نقشی که تایید فرضیه ها دارد تا حدودی دستخوش جرح و تعدیل شود.


✔خطای انسانی

ممکن است وسایل اندازه گیری درست کار نکنند،یا روش های گرداوری اطلاعات نامعتبر باشد.پس بطور قطع دانشمندان نباید تحت تاثیر یک مشاهده که به نظر میرسد پایه های نظریه ای را می لرزاند به این اسانی رای خود را عوض کنند.

این نقد ابطال گرایی را با اشکالی جدی مواجه نمی کند.به لحاظ منطقی،روشن است که علی الاصول یک مورد ابطال گر واحد میتواند بنیاد نظریه ای را براندازد..‌


✔ ابطال گرایی به لحاظ تاریخی درست نیست.

مانند انقلاب کوپرنیکی و نظریه جاذبه نیوتن.
این دو مثال نشان از ان دارند که نظریه ی ابطال گرایی درباره ی علم همواره یا تاریخ واقعی علم همخوانی تام و تمام ندارد.

این نظریه را باید دستکم جرح و تعدیل کرد تا بتواند از عهده ی تبیین کافی و وافی این امر براید که چگونه نظریه های علمی جایگزین یکدیگر میشوند...‌

انچه به واقع در مواقع مهم ک سرنوشت ساز علم روی میدهد اینست که سرمشقی جدید شکل میگیرد-چارچوب یکپارچه ی جدیدی که علم را درون ان پیش میبرند.
در چنین مواقعی تصمیمی عقلانی در کار نیست.
برای دست شستن از سرمشقی ابطال شده به دلیل وزن و اعتبار قرائن و ادله ای که علیه ان وجود دارد در کار نیست.

سرمشق های اساسا جدید تیشه به ریشه به ریشه ی فرضیاتِ آن روالی میزنند که علم را تا ان زمان در قالب ان پیش برده اند:
این سرمشق ها متضمن فرضیاتی جدید ،تفسیرهای جدیدی از شواهد و قرائن و طیف جدیدی از مسائلی هستند که باید حل شود.

توجیه سرمشق جدید از درون چارچوب سرمشق قدیم برنمیخیزد.میشرفت علم نه بواسطه ی حدس و ابطال،بلکه بواسطه ی رشته ای از دگرگونی های سرمشق ها صورت میگیرد.
(پایان فصل ۵)


صفحات۱۷۹ الی ۱۸۵
-----------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه----۶۰

🔸️فلسفه ی ذهن

🔹️ذهن

ذهن چیست؟
ایا ما دارای نفوسی غیر مادی هستیم ؟
ایا فکر هیچ نیست الا صورتی از ماده،الا محصول فرعی اعصابی که در مغز تحریک شده اند؟
چگونه میتوانیم یقین داشته باشیم که دیگران صرفا روباتهایی پیچیده نیستند؟
چطور میتوانیم بگوئیم که انها واقعا دارای اگاهی و شعور هستند؟

این پرسش ها جملگی در فلسفه ی ذهن قرار دارند.

🔹️فلسفه ی ذهن و روانشناسی

روانشناسی بررسی علمی رفتار و اندیشه ی ادمی است و بر مشاهده ی افراد،انهم غالبا در شرایط تجربی و ازمایشگاهی ،مبتنی است.

در مقابل ،فلسفه ی ذهن مستلزم مشاهدات علمی در عالم واقع نیست.فلسفه به تحلیل مفاهیم و تصورات ما توجه دارد.

مشغله ی فلاسفه ی ذهن ان مسائل اموری است که وقتی درباره ی ذهن تفکر میکنیم مطرح میشوند‌.

✔در این فصل شماری از مناقشات اساسی در فلسفه ی ذهن را بررسی میکنیم و این‌پرسش را در کانون توجه خود قرار میدهیم که ایا تبیینی مادی از ذهن کافی و وافی است و نیز ایا میتوانیم به اذهان دیگر معرفت پیدا کنیم.

🔸️مسئله ی ذهن و بدن

مسئله تبیین نسبت راستینِ ذهن و بدن به مسئله ذهن/بدن معروف است.

انهایی که معتقدند ذهن و بدن چیزهایی جداگانه اند و هر کدام از ما ذهنی داریم و بدنی، 👈 دوگانه انگار 👉 خوانده میشوند.

کسانی که معتقدند امور ذهنی به اعتباری همان امور جسمانی است و ما چیزی جز گوشت و خون نیستیم و جوهر ذهنی جداگانه ای نداریم 👈 فیزیکالیست 👉 نام دارند.

صفحه ۱۸۸
-----------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه---۶۱

🔸️دوگانه انگاری

معتقدند ذهن و بدن چیزهای جداگانه اند و هر کدام از ما ذهنی داریم و بدنی.

-- دوگانه انگاری دکارتی:
ادمیان موجودات جسمانی صرف نیستند بلکه مهمترین جزء وجود ما ذهنِ غیرجسمانی یا به تعبیری که غالبا در سیاق های دینی می اید،نفس است.


🔹️نقد دوگانه انگاری

۱-درباره ی دوگانه انگاری نمیتوان پژوهش علمی کرد.
۲-تکامل
۳-تعامل
۴- دوگانه انگاری با اصل علمی بنیادی منافات دارد.
و ...

✔ درباره ی دوگانه انگاری نمیتوان پژوهش علمی کرد.

دوگانه انگاری در فهم ماهیت ذهن حقیقتا کمکی نمیکند...‌فیزیکالیستها مدعی شده اند که ذهن غیرجسمانی را نمیتوان بی واسطه محل پژوهش قرار داد.

اما دو گانه انگاران ممکن است بگویند که ما قادریم از راه درون نگری یعنی از طریق نظر کردن به فکر خویش،ذهن را مشاهده و بررسی کنیم.

و پژوهش غیرمستقیم یا با واسطه ی ذهن از طریق آثار و معلول هایش در عالم جسمانی کاری است که از ماساخته است و به واقع نیز انرا انجام میدهیم.

غالب علوم با استنتاج علل از روی معلول های مشهود کار خود را از پیش میبرند؛پزوهش های علمیِ ذهن غیرجسمانی نمونه ای از این قسم رویکرد است.

بعلاوه دوگانه انگاری ذهن/بدن لااقل این مزیت را دارد که توضیح میدهد چگونه ممکن است بعد از مرگ تن به حیات خود ادامه دهیم ،کاری که فیزیکالیسم نمیتواند بدون واردکردن مفهوم رستاخیز بدن ها انرا انجام دهد.


✔تکامل

احتمالا اشکال بسیار ساده ی حیات مانند امیب ها ذهن ندارند،حال انکه انسانها و احتمالا برخی حیواناتِ برتر دارای ذهن هستند.

دوگانه انگاران میگویند حتا امیبها نیز واجد ذهن هستند اما از نوعی بسیار محدود یا مثل نگرش اخیر روانمندی انگاری همه موجودات بگوید که هر شیء جسمانی نوعی ذهن نیز دارد.مانند سنگها

نگرش یاد شده تمایز میان ادمیان و انچه را به دیده ی ما عالم جمادات است مخدوش میکند.

✔تعامل

چگونه ممکن است دو جوهر ذهن و بدن که تا این پایه با هم متفاوت هستند با یکدیگر تعامل داشته باشند.
وقتی معلوم است که مثلا اسیب شدید به مغز منجر به نارسائی ذهنی میشود چه لزومی دارد که مفهوم ذهن را به وصف اینکه جوهری مجزا از بدن است به میان اوریم.


✔دوگانه انگاری با اصل علمی بنیادینی منافات دارد.

غالب دانشمندان ،مخصوصا انهایی که فیزیکالیست هستند می پندارند که هر تغییری در شیء را میتوان برحسب رخداد جسمانی پیش بینی کرد:
عدل همه ی رخدادهای جسمانی خودشان جسمانی هستند.

مثلا اگر سلولی عصبی در مغز کسی فعال شود،عصب روان شناس به جستجوی علتی مادی برای ان برمی اید.
ولی اگر فکر محض،که فعالیت ذهن است بتواند منجر به عمل شود ،در انصورت پاره ای رخدادهای صرفا ذهنی باید مسقیما منجر به رخدادهایی جسمانی گردد.

ممکن است دو گانه انگاران با اوردن این دلیل که دوگانه انگاری حقیقتی است که صدق ان بدیهی است این بازنگری را توجیه کنند 

ولی اگر دراین باره تردیدی وجود داشته باشد به نظر میرسد معقول تر این است که نظریه ی دوگانه انگاری را خطا بدانیم،نه ان فرض علمی را که تا امروز ثمراتی بسیار مفید در تحقیقات علمی داشته است.

صفحات ۱۸۹ الی۱۹۳
-----------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه---۶۲

🔸️ دوگانه انگاری بدون پذیرفتن تعامل

۱- موازی انگاری ذهن و بدن

میان ذهن و بدن تعاملی در کار نیست و خدا (یا مقارنه ی کیهانی حیرت انگیزی) این دو جنبه ی مستقل را طوری تنظیم و تنسیق کرده است که به موازات هم عمل میکنند.
این توازی به نحوی سامان یافته است که وقتی شخصی پا روی انگشتم میگذارد در ذهنم احساس درد میکنم ولی هیچکدام از اندو رخداد علت ان دیگری نیست.

۲- نظریه علت موقعی

طبق این نظر پیوند ظاهری ذهن و بدن واقعا وجود دارد و حاصل تصرف خداوند است.
خداست که پیوند بین ذهن و بدن،بین صدمه دیدن انگشت پایم و احساس دردم، یا بین تصمیم من به اینکه بینی ام را بخارانم و حرکت دستم را فراهم میکند.

اشکالی که در موازی انگاری ذهن و بدن لااقل در معقولترین شکل ان و نیز در نظریه ی علت موقعی وجود دارد این است که هر دوی انها وجود خداوند را مسلم فرض میکنند،مطلبی که بهیچ روی بدیهی نیست.


۳- نظریه ی پدیدار ثانوی

این دیدگاه دایر است بر اینکه هرچند رخدادهای جسمانی علت رخدادهای ذهنی است،رخدادهای ذهنی هرگز علت رخدادهای جسمانی نیست و نیز موجب رخدادهای ذهنی دیگری نمیشود.

بعبارت دیگر ،ذهن چیزی است که بهیچ روی مستقیما در بدن تاثیر نمیکند...‌همه ی رخدادهای ذهنی مستقیما معلول رخدادهای جسمانی هستند ولی رخدادهای ذهنی موجب رخدادهای جسمانی نمیشود.

این نظریه در مقام نظریه ای درباره ی ذهک اعتبار اندکی دارد و همانگونه که مسائل دشواری را حل میکند مسائل دشواری را هم پدید میاورد،خصوصا این مساله که طبق ان 👈اختیار👉 محال میشود.
یعنی مطابق ان ما هرگز نمیتوانیم حقیقتا اختیار عمل داشته باشیم؛همه ی انچه میتوانیم از ان برخوردار باشیم،توهم عمل کردن از روی اختیار است.


صفحات ۱۹۳الی۱۹۵
---------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه---۶۳

🔸️ فیزیکالیسم

-- نگرشی است دایر بر اینکه رخدادهای ذهنی را میتوان به نحو تام و تمام بر حسب رخدادهای جسمانی[یا فیزیکی]،معمولا رخدادهایی است که در مغز صورت میگیرد تبیین کرد.

-- فیزیکالیسم بر خلاف دوگانه ذهن/ بدن، که قائل به وجود دو قسم جوهر اصلی است،صورتی از یگانه انگاری است.مطابق این نگرش ،تنها یک قسم جوهر وجود دارد و انهم جوهر جسمانی است.

-- مشغله ی فلاسفه ی فیزیکال عمدتا به اثبات رساندن این معناست که همه رخدادهای ذهنی ،جسمانی هستند و بنابراین دوگانه انگاری باطل است.


✔فیزیکالیسم چند شاخه دارد

۱- نظریه ی یکسانی نوع
۲- نظریه یکسانی نمونه

صفحه ۱۹۵
---------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه---۶۴

🔸️نظریه یکسانی نوع

مطابق ان ،هر نوع وضعیت جسمانی نوعی وضعیت ذهنی است...‌

یکی از محاسن این نظریه در باب ذهن این است که ناظر به اقسام اموری است که دانشمندان عصب شناس میتوانند درباره ی انها تفحص و بررسی کنند  یعنی وضعیتهای مادی مغز که منطبق است با انواع گوناگون اندیشه


🔹️نقد نظریه ی یکسانی نوع

۱- شناختی از روندهای مغزی نداریم
۲- ویژگی های افکار و وضعیت مغزی
۳- هر فکری درباره ی چیزی است
۴- کیفیات ذهن
۵-تفاوتهای فردی

✔ شناختی از روندهای مغزی نداریم

همه ی ما دسترسیِ محرمانه ای به افکارمان داریم: به تعبیر دیگر، ما بهتر از هر کسی میدانیم که افکار خوداگاهمان از چه قرارند؛ در مورو وضعیتهای مغزی چنین چیزی صدق نمیکند.
ولی اگر افکار و وضعیتهای مغزی یک چیز باشند لازم میاید که خواص یکسانی داشته باشند.

پاسخ:
ممکن است همه ی افکار روندهای مغزی باشند ولی دلیلی ندلرد از انهایی که فکر میکنند ،انتظار داشته باشیم که برای درک افکار خود،ماهیت دقیث این روندهای مغزی را بیابند.


✔ ویژگی های افکار و وضعیت های مغزی

اگر فکری درباره ی خواهرم همان وضعیت مغزیِ خاصی باشد،لازم است که ان فکر دقیقا در همان مکانی باشد که ان وضعیت مغزی در ان واقع است.
ولی از قرار معلوم چنین چیزی اندکی غریب است:
به نظر نمی رسد که افکار به اینصورت محل دقیق داشته باشد....


 ✔هر فکری درباره ی چیزیست.

اصولا محال است درباره ی 《هیچ 》فکری داشته باشیم.اگر فکر کنم که 《پاریس شهر دلخواه من است》،فکر من راجع به مکانی است در عالَم واقع.

ولی به نظر نمیرسد که انها به کردار افکار به چیزی خارج از خودشاگ راجع باشند.


✔کیفیات ذهنی

--فیزیکالیسم در معرض این نقد قرار دارد که تجربه ی اگاهانه را به حساب نمی اورد.

--تفاوت بین وجوه صرفا جسمانی دردی جانکاه - برحسب رفتار سلولهای عصبی و امثال ان - و احساس طاقت واقعی درد را درنظر بیاورید:
با توصیف جسمانی نمیتوان به تمام و کمال تجربه ی واقعی این حالت را دریافت.


✔تفاوتهای فردی

-- ممکن است دلایل محکمی وجود داشته باشد برای این باور که مغز افراد مختلف به شکل های نسبتا متفاوت عمل میکند.
بطوریکه وضعیت های مغزی مختلف در افراد مختلف ممکن است در عین حال موجد فکری مشابه شوند‌.

-- دشوار است حیات ذهنی خود را له پاره هایی دقیق و مرتب و منظم تقسیم کنیم تا سپس بتوانیم انها را با پاره های حیات ذهنی دیگران مقایسه کنیم و تطبیق دهیم.

اگر محال باشد بتوانیم معلوم داریم که چه هنگام دو نفر افکار واحدی دارند ،فیزیکالیسم ناظر به یکسانی نوع در مقام نظریه ای درباره ذهن قابل قبول نیست.

صفحات۱۹۶ الی ۲۰۱
---------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه---۶۵

🔸️ نظریه ی یکسانی نمونه

 این نظریه دایر است بر اینکه افکار جملگی همان وضعیت های مغزی هستند.
 اما بر خلاف نظریه ی یکسانی نوع ،تصدیق میکند که همه ی افکاری که از نوعی واحدند لزوما نوع واحدی از وضعیتهای مغزی نیستند.


🔹️نقد نظریه ی یکسانی نمونه

به نظر میرسد که این شکل ساده ی[نظریه ی]یکسانی نمونه ی موید ان است که امکان دارد دو نفر به لحاظ جسمانی،تا حد کوچکترین مولکولها،عین هم باشند و با اینحال به لحاظ ذهنی کاملا با هم فرق کنند‌

از قرار معلوم این نظریه امور ذهنی را بیش از حد از امور جسمانط مستقل میسازد،و نیز نسبت امور جسمانی و امور ذهنی را نسبتی به تمام و کمال رازامیز میکند:
حتا راز آمیزتر از نسبتی که دوگانه انگاری ذهن/بدن بین ایندو قائل است.

پاسخ:
... اگر به نظریه ی یکسانی نمونه در باب ذهن،این اندیشه را علاوه کنیم که کیفیات ذهنی بر کیفیات جسمی مترتب میشوند و به این وسیله انرا تعدیل کنیم،نظریه ی مذکور گویای ان خواهد بو که اگر کیفیات جسمانی همانکه هستند باقی بمانند،امکان ندارد کیفیات ذهنی تغییر کند.

بعبارت دیگر اگر دو نفر دقیقا در وضعیت مغزی واحدی باشند ،تجربه ی ذهنی واحدی خواهند داشت.


صفحات۲۰۱ الی۲۰۳
---------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه---۶۶

🔸️رفتارگرایی

- وجود ذهن را به کلی حاشا میکند.
- مسئله ذهن/بدن شبه مسئله است نه مسئله واقعی
- چیزی بنام تبیین ذهن/بدن وجود ندارد.
زیرا تجربه ی ذهنی براحتی برحسب الگوهای رفتاری توجیه میشود.
- بنابراین رفتارگرابان مدعی هستند که بجای حل مسئله انرا به تمام و کمال منحل کرده اند.

🔹️ نقد رفتارگرایی

۱- تظاهر
۲- کیفیات ذهنی
۳- چگونه از باورهای خودم اگاه شوم
۴- درد اشخاص افلیج
۵- باورها میتوانند سبب رفتار شوند.


✔تظاهر

رفتارگرایان نمیتوانند میان انکه واقعا درد میکشد و انکه تظاهر به دردکشیدن میکند تمایز گذارد.
پاسخ:
درست است که رفتارشان شبیه هم‌است ولی مسلما از جهاتی با هم فرق دارد مانند تغییرات دمای بدن،عرق ربختن و امثال اینها در کسی که واقعا درد میکشد و کسی که وانمود میکند درد میکشد.


✔کیفیات ذهنی

رفتارگرایی تجربه ی دردکشبدن واقعی دا صرفا به داشتن گرایشی به جیغ زدن،چهره در هم کشیدن و گفتن《من درد میکشم》تحویل میکند.
درتجربه ی دردکشیدن چیزی واقعا احساس میشود و این چیز وجهی اساسی از حیات ذهنی است.با اینحال رفتارگرایی انرا نادیده میگیرد.


✔چگونه از باورهای خود اگاه شوم.

از نظر رفتارگرایان با مشاهده ی رفتار اینکار صورت میگیرد.
بنابراین رفتارگرایی تفاوت میان راه های معرفت به نفس و راه های پی بردن به باورهای دیگران را به طرز قانع کننده ای تبیین نمیکند.

پاسخ:
وقتی به درون نگری میپردازیم تا ببینیم ایا مثلا شکنجه عملی است بیرحمانه ،کاری که میکنم این است که پیش خود فکر کنم《اگر مطلع میشدم کسی را شکنجه کرده اند چه میگفتم و چه میگفتم و چه میکردم》انگاه این جواب گرایش های مرا در این خصوص بر خودم عیان میکند....


✔ درد اشخاص افلیج

رفتارگرایان ناچارند بگویند فردی که دچار فلج کامل است نمیتواند درد را احساس کند زیرا رفتارِ دردمندانه ای از خودش نشان نمیدهد.

اما بر اساس شواهد و قرائن موجود درباره ی افرادی که فلج شده اند و سپس بار دیگر توانسته اند حرکت کنند:
میدانیم که اشخاص افلیج غالبا واجد تجربه ی ذهنی بسیار پر مایه ای هستند و بی تردید از قابلیت چشیدن طعم درد نیز بهره دارند.


✔ باورها میتوانند سبب رفتار شوند.

مطابق رفتارگرایی،رخدادهای ذهنی صرفا گرایش هایی به رفتارکردن به این یا ان صورت اند.

با اینحال در صدق این مدعا تردیدی نیست که لااقل گاهی ،رخدادهای ذهنی ما به رفتار منجر میشود.

من بالاپوشم را به تن میکنم زیرا تصور میکنم که عن قریب باران میبارد ولی رفتارگرایان نمیتوانند از باور من دایر بر اینکه عن قریب باران میبارد حتا بعنوان تبیینی از رفتار من، استفاده کنند  زیرا باور من به واقع بر ساخته ی رفتار و بر ساخته ی گرایش من به رفتارکردن به این یا ان صورت، است:
باور و عمل از هم جدا ناشدنی هستند.

صفحات ۲۰۳الی ۲۰۷
---------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه---۶۷

🔸️کارکرد گرایی

- تمرکز این نظریه بر نقش کارکردی وضعیتهای ذهنی است.

- این امر عملا به معنای تمرکز بر دروندادها ، بروندادها و نسبت میان وضعیت های درونی است.

- کارکرد گرایان هر وضعیت ذهنی را بر حسب نسبتهای نوعی ان با سایر وضعیتهای ذهنی و اثار ان بر رفتار تعریف میکنند.

-مشغله ی اساسی کارکردگرایی این است که نسبتهای برقرار میان اقسام گوناگون فکر و رفتار را به دقت مشخص ‌کند.


🔹️نقد کارکرد گرایی
کیفیات ذهنی:کامپیوتر و ادمی

کارگرد گرایی شرح کافی و وافی از تجربه ی اگاهانه و احساسات اگاهانه بدست نمیدهد.
از اینکه درد کشیدن،شاد بودن، فکر کردن درباره هوا و مانند اینها چه کیفیتی[ یا چه حالی ]دارد.

- اگر بر اساس تمثیل کامپیوتر درباره ی کارکرد گرایی اندیشه کنیم ،این نکته دسنگیرمان میشود که کارکردگرایی نمیتواند تصویری جامع و کامل از ذهن ترسیم کند.

این نظریه فهم واقعی را با دستکاری نمادها برابر میگیرد و بدین قرار به درک ان راه نمیبرد.

صفحه ۲۰۷ الی ۲۱۰
---------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه---۶۸

🔸️مسئله اذهان دیگر

بطور قطع من میدانم که چه موقع درد میکشم ولی اصلا چگونه میتوانم یقین داشته باشم که شخص دیگری در حال درد کشیدن است؟

... بررسی این مسئله عیان کننده ی تفاوتهای مهمی است میان نحوه ای که در مورد تجربه ی خود اگاه میشویم و نحوه ای که در مورد تجربه ی متعلق دیگران اگاهی پیدا میکنیم.


🔹️ از منظر رفتارگرایان مسئله اذهان دیگر وجود ندارد.

به دیده ایشان،اشکارا مناسبت دارد که به دیگران بر مبنای رفتارشان تجربه ی ذهنی را نسبت دهیم زیرا ذهن چیزی نیست جز این--> گرایش هایی به رفتارکردن به این یا ان صورت در این یا ان وضعیت.

صفحه ۲۱۰
---------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه---۶۹

🔸️استدلال تمثیلی

استدلال تمثیلی مبتنی بر مقایسه ی دو چیزِ کمابیش مشابه است.اگر چیزی از جهاتی شبیه چیز دیگری باشد،چنین فرض میشود که از سایر جهات هم شبیه ان است.

مدعای استدلال تمثیلی این است که وجود شباهتهای جسمانی و رفتاری میان من و دیگران کافی است تا نتیجه بگیرم که دیگران مثل خود من دارای اگاهی هستند.


🔹️ نقد استدلال تمثیلی

۱- استدلال تمثیلی برهان نیست.
۲- استدلال تمثیلی تحقیق ناپذیر است.


✔ استدلال تمثیلی برهان نیست.

بدن و رفتار دیگران از بسیاری جهات با بدن و رفتار من تفاوت دارد.
چه بسا این تفاوتها مهمتر از شباهتهای موجود در این زمینه باشد.

میشد از استدلال تمثیلی بهره بگیرم تا نشان دهم تفاوتهای میان بدن و رفتار من با بدن و رفتار دیگران مبین تفاوتی احتمالی در انواع تجربه ی ذهنی بین ماست.

... در بهترین حالت چنین استدلالی تنها میتواند ثابت کند که به احتمالِ قریب به یقین دیگران دارای ذهن اند.


✔ استدلال تمثیلی تحقیق ناپذیر است.

بدیهی است فریاد کشیدنِ فردی،در موارد عملی برایمان کافیست تا کمابیش مطمئن شویم او درد میکشد ولی از نظر منطقی ،رفتار برهان قاطعی بر وجود درد نیست.

البته فرض اینکه دیگران واجد اگاهی نیستند چه بسا به دیده ی ما بسیار ساختگی جلوه کند.
بدین قرار چه بسا تا بحال چنان به ذهن مندی دیگران مطمئن بوده ایم که حاجت به برهانی قاطع در این باره نداشته ایم....
خود تنها انگاری موضعی قابل دفاع نیست.
(پایان فصل ۶)


صفحات ۲۱۱ الی ۲۱۳

-------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه---۷۰

🔸️فلسفه ی هنر

هنر

حال در اواخر قرن بیستم از قرار معلکم به مرحله ای رسیده ایم که هر چیزی ممکن است اثری هنری باشد.
اگر چنین است به موجب چه چیز شیء یا نوشته یا قطعه ای موسیقی ارزش انرا دارد که هنر نامیده شود؟
و شعر یا نوشته یا قطعه ی موسیقی فاقد این ارزش است؟


✔ایا هنر قابل تعریف است؟

خیر 
جستجوی وجهی مشترک در میان هنرها خطای محض است زیرا تنوع اثار هنری تا ان حد پایه است که امکان ندارد تعریفی که شامل همه ی انها شود،تعریف رضایت بخشی باشد.

صفحه۲۱۵
-------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه---۷۱

🔸️نگرش ناظر به شباهت خانوادگی

ممکن است شما قدری شبیه پدرتان باشید، و پدرتان هم قدری شبیه خواهرش باشد.ولی امکان دارد که شما هیچ شباهتی به خواهر پدرتان نداشته باشید...

با وجود همانندی اشکار بین پاره ای اثار هنری ،چه بسا ویژگی های مشهودی که همه ی این اثاراز انها بهره برده باشند،یعنی وجوهی مشترک بین انها در کار نباشد.
در اینصورت خطاست که در پی تعریف تمامی از هنر باشیم.


🔹️نقد نگرش ناظر به شباهت خانوادگی

حتا در مورد شباهتهای خانوادگی چیزی هست که همه ی اعضای خانواده انرا به اشتراک دارند:این واقعیت که انها به لحاظ ژنتیک بهم منسوب و مربوط اند.

ممکن است کاشف بعمل اید که بافتن وجه مشترک همه ی اثار هنری جذاب یا مهم نباشد ولی پیداست که یافتن چنین وجهی در زمره ی ممکنات است.

صفحه۲۱۷

-------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه---۷۲

🔸️ نظریه فرم معنادار

نظریه فرم معنادار با نام کلایوبل منتقد هنری گره خورده است.
این نظریه از این فرض ابتدا میکند که اثار هنری اصیل جملگی احساسی زیبایی شناسانه در بیننده ،شنونده یا خواننده پدید می اورند.این احساس در قیاس با احساسات زندگی روزمره از لونی دیگر است.

اثار هنری اصیل جملگی کیفیتی را به اشتراک دارند که به فرم 《 فرم معنادار》 معروف است،اصطلاحی که برساخته ی خود اوست.
فرم معنادار نسبت معینی بین اجراست-ویژگی های ممیزِ ساختار اثر هنری و نه ماده ی ان.
فرم معنادار کیفیتی تعریف ناپذیر است که منتقدان حساس میتوانند به صرافت طبع انرا در اثری تشخیص دهند.

《بل》برخلاف قائلان به نظریه نهادی معتقد بود که هنر مفهومی ارزشگذرانه است:
یعنی اطلاق عنوان اثر هنری به چیزی صرفا طبقه بندی ان نیست بلکه علاوه بر ان قائل شدن به این است که ان چیز ارزش خاصی دارد.


🔹️ نقد نظریه فرم معنادار

۱- دور
۲- ابطال ناپذیری

✔ دور

-فرم معنادارصرفا ان کیفیات فرمیِ اثر است که احساس زیبایی شناسانه را موجب میشود.

-ولی احساس زیبایی شناسانه را تنها میتوان احساسی دانست که در حضور فرم معنادار تجربه اش میکنند.این بیلن قانع کننده نیست.

-اگر نتوانیم از این دور موجود در تعریف رها شویم،نظریه فرم معنادار به طرز چشمگیری بی محتوا خواهد بود.


✔ابطال ناپذیری

کثیری از فلاسفه بر این عقیده اند که اگر ابطال نظریه ای منطقا محال باشد به این دلیل که هر مشاهده ی ممکنی موید انست،در اینصورت ان نظریه بی معناست.

اگر به چیزی اشاره کنیم که انرا اثری هنری محسوب میداریم و در عین حال ان چیز در منتقدی حساس احساس زیبایی شناسانه پدید نیاورد،قائلان به نظریه فرم معنادار مدعی خواهند شد که ان چیز حقیقتا اثر هنری نیست و باز مشاهده ممکنی وجود ندارد که به موجب ان بتوان ثابت کرد این شخص در این زمینه دچار اشتباه است.

صفحات ۲۱۷ الی ۲۲۰
-------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه---۷۳

🔸️نظریه ی ایدئالیستی

این نظریه اثر هنری واقعی را غیرمادی میداند:
اثر هنری واقعی ایده یا احساسی است در ذهن هنرمند.این ایده نمود خلاقانه و خیالپردازانه ی مادی پیدا میکند و بواسطه ی درگیر شدن هنرمند با رسانه هنریِ خاصی جرح و تعدیل میشود،ولی خودِ اثر هنری در ذهن هنرمند باقی میماند.

نظریه ی ایدئالیستی بین هنر و صنعت تفاوت میگذارد.
آثار هنری در خدمت مقصودی نیستند.
در مقابل اشیای صنعتی را برای مقصودی میسازند و صنعتگر بجای انکه شیء را در فرایند ساختن ان طراحی کند،کارش را با طرحی [ از پیش اماده ] شروع میکند.

نظریه ی ایدئالیستی آثار هنری اصیل را در مقابلِ هنری قرار میدهد که صرفا سرگرم کننده هستند.
هنر اصیل غایتی ندارد:غایت فی النفسه است.
هنر سرگرم کننده نوعی صنعت است و بنابراین در مرتبه ای فروتر از هنر واقعی جای میگیرد.


🔹️نقد نظریه ی ایدئالیستی

۱- غرابت
۲- نظریه ی ایدئالیستی بسیار تنگ نظرانه است.


✔غرابت

مهمترین ایرادی که به نظریه ی ایدئالیستی گرفته اند غرابت این طرز تلقی است که اثار هنری نه اشیایی مادی بلکه ایده هایی در ذهن است.
معنای این حرف انست که وقتی به گالری میرویم همه ی انچه مببینیم ردی و نشانی از اثار واقعی هنرمندان است.

دشوار میتوان به پای این قول صحه گذاشت ،هر چند در مورد اثار هنریِ ادبی و موسیقیایی که در انها شیء مادی واحدی وجود ندارد که بتوانیم انرا اثر هنری بنامیم قول یاد شده،معقول تر است.


✔نظریه ایدئالیستی بسیار تنگ نظرانه است.

بسیارند نمایشنامه های طراز اولی که انها را برای سرگرمی نوشته اند.
ایا معنایش این است که چون این اثار با مقصود خاصی در ذهن خلق شده اند،نمیتواند اثاری هنری بلشد؟

درباره ی معماری چه میتوان گفت که سنتا یکی از هنرهای زیبا بوده است:
غالبا ساختمانهابه منظور خاصی بنا میشوند  پس بر مبنای این نظریه ،نمیتوان انها را در شمار اثار هنری بشمار اورد.


صفحات ۲۲۰الی۲۲۲
-------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه---۷۴

🔸️ نظریه نهادی

(حاصل تلاش فیلسوفانی نظیر جورج دیکی)
مطابق این نظریه دو چیز است که همه ی اثار هنری در ان اشتراک دارند:

۱- اول اینکه همگی مصنوع هستند:
یعنی ادمیان به درجه ای بر روی انها کار کرده اند

۲- بهمه ی این اثار از جانب عضو یا اعضایی از عالَم هنر نظیر صاحب گالری ،ناشر ،تهیه کننده ،رهبر ارکستر یا هنرمندی شان و مرتبه ی اثری هنری اعطا شده است.

پس نظریه ی نهادی قائل است به اینکه برخی افراد و گروه ها در جامعه ی ما قابلیت انرا دارند که از رهگذر نوعی عمل ساده ی 《تعمید》هر مصنوعی را به اثری هنری بدل سازند،عملی که ممکن است به شکل 《هنر》نامیدن چیزی صورت ببندد ،  ولی غالبا برابر است با انتشار ،نمایش یا اجرای ان اثر.


🔹️نقد نظریه ی نهادی

۱- این نظریه هنر خوب را از بد متمایز نمیکند.
۲- دور
۳- عالَم هنر از چه معیاری بهره میگیرد.


✔ این نظریه هنر خوب را از بد متمایز نمیکند.

... هم نظریه فرم معنادار و هم نظریه ایدئالیستی تا اندازه ای ارزشگذارانه اند:

مطابق انها،گذاردن نام هنر بر چیزی معنایش این است که ان چیز به اعتباری خوب است،خواه به این دلیل واجد فرمی معنادار است خواه به این سبب که بیان هنری خالصانه ی نوعی احساس است.

با اینحال نظریه ی نهادی اهتمامی در کار نمیکند تا به مسائل ناظر به ارزشگذاری در زمینه ی هنر پاسخ دهد.
این نظریه در این خصوص که چه چیز را میتوان هنر بشمار اورد بی نهایت اسان گیر است و در به روی همه میگشاید.
این امر به دیده ی برخی بزرگترین حسن ان است و به  دیده برخی جدی ترین عیب ان.


✔دور

طبق این نظریه 《اثار هنری》 و 《 عضو عالم هنر》 هر کدام بر حسب دیگری تعریف شده اند[ و این دور است ]

هواداران نظریه نهادی میگویند حتا اگر دچار دور باشد دور ان از نوع دور باطل نیست.


✔ عالَم هنر از چه معیاری بهره میگیرد؟

نقد ریچارد ویلهایم:

حتا اگر بپذیریم که اعضای عالم هنر از این قابلیت برخوردارند که هر مصنوعی را بصورت اثر هنری دراورند، انها باید دلایلی داشته باشند برای اینکه چرا برخی از این چیزها را در ذیل هنر جای میدهند و برخی دیگر را در ذیل هنر جای نمیدهند.
اگر ایشان در پس کاری که میکنند منطقی نداشته باشند چرا باید مقوله ی هنر اهمیت و جاذبه ای نزد ما داشته باشد.

-- با اینهمه ،نظریه نهادی لااقل بما یاداوری میکند که انچه موجب میشود چیزی در شمار اثار هنری دراید ،امری فرهنگی است که تابع نهادهای اجتماعی در زمانه ی خاصی است نه تابع ملاک و میزانی جاودانه.


صفحات۲۲۲ الی۲۲۶


-------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه---۷۵

🔸️ نقد هنری

اینکه قصدهای اظهار شده ی هنرمندان تا چه حد در تفسیر نقادانه ی اثر هنری مناسبت دارد.

🔹️ قصد پرهیزی

به گفته ی قائلان به قصد پرهیزی ،ما باید تنها به قصدهای تجسم یافته ی در خود اثر هنری توجه کنیم .
هر انچه از یادداشتهای روزانه ،مصاحبه های انجام گرفته با هنرمندان،بیانیه های هنری و امثال انها گرداوری میشود مستقیما ربطی به عمل تفسیر نقادانه اصیل ندارد.
چنین اطلاعاتی بیشتر با بررسی خصوصیات روانی هنرمندان مناسبت دارد....

سر و کار نقد تنها باید با قرائن درونی اثر (قوانین مندرج در اثر) باشد.
احکام شخصی درباره ی اینکه قصد و غرض هنرمند چه بوده است ،بیرون از اثر جای میگیرند و بنابراین قصد و غرض هنرمند چه بوده است..‌‌..

اما برخی گفته اند که وقتی متنی ادبی در انظار ظاهر میشود بر خواننده است که انرا تفسیر کند:مولف را دیگر نباید صاحب حقی انحصاری و موضعی ممتاز در این خصوص دانست.
یکی از نتایج این نگرش ان است که متون مهمتر از پدیداورندگان انها بشمار میایند و نقش منتقد رفعت پیدا میکند.
تفسیر خواننده است که معنای متون را میافریند نه قصد نویسنده.

بدین قرار نگرش قصد پرهیزانه مدعایی است در این باره که از میان جوانب اثر کدام ها در ارزیابی نقادانه ان مناسبت دارند.


🔹️ نقد قصد پرهیزی

۱- نظری خطا درباره ی قصد
۲- وارونه گویی
۳- دیدگاهی بسیار تنگ دامنه درباره ی نقد هنری

صفحه ۲۲۶

-------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه---۷۶

✔نظری خطا درباره ی قصد

یعنی قصد پذیری بر نظری خطا درباره ی چیستیِ قصد متکی است....
البته این سخن استدلال قانع کننده ای علیه قصدپرهیزی نیست ،

زیرا چیزی که قائلان به قصد پذیری به ان ایراد میگیرند صِرف منوط کردن نقد به قصد نیست،بلکه منوط کردن ان بهرچیزی است که نسبت به اثر هنری بیرونی باشد.
ایشان با کمال میل قصدهایی را که به واقع در اثر مندرج هستند مرتبط با نقد تلقی میکنند.


✔ وارونه گویی

یعنی اینکه چیزی را بگوئیم یا تصویر کنیم ولی منظورمان معنای مخالف ان باشد ....

در برخی مواردِ استفاده از وارونه گویی در هنر ،قرائن بیرون از اثر ممکن است در مشخص کردن معنا فایده ی کثیری داشته باشد.
به نظر معقول نمی اید که این منبع کسب اطلاعات درباره ی اثر [ هنری ] را به تمام و کمال از نظر دور بداریم.

قائلان به قصد پرهیزی احتمالا در جواب میگویند که اگر وارونه گویی ،از طریق تحلیل دقیق اثر به راحتی قابل فهم نباشد،ربط و مناسبتی در نقد ندارد زیرا سروکار نقد با ان چیزی است که جنبه ی همگانی دارد.

هر گونه وارونه گویی که مبتنی بر قصدهای بیرونی هنرمند باشد به قدری شبیه رمزی نهانی است که دیگر اهمیت چندانی ندارد‌


✔ دیدگاهی بسبار تنگ دامنه درباره ی نقد هنری

نقد هنری خوب از هر قرینه ی دستیاب بهره میگیرد خواه ان قرینه در درون اثرِ مورد نقد باشد خواه در بیرون ان.

اینکه از قبل درباره ی اقسام قرائنی که میتوان در پشتیبانی از ارای نقادانه از انها استفاده کرد قواعد سفت و سختی وضع شود ،عملی است که منتقد را به محدودیت فراوان دچار میسازد.

صفحات ۲۲۸ و ۲۲۹


-------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه---۷۷

🔸️ اجرا ، تفسیر ، اصالت

هر اجرایی تفسیری از اثرِ اجرا شده است.
وقتی اثر هنری متعلق به دوره ای بسیار قدیم باشد دشواری ها و مشکلات خاصی پدید میاورد.


🔹️اصالت تاریخی اجرا

در سالهای اخیر شمار کنسرت ها و برنامه های ضبط شده ای که در ان ها نوازندگان و اهنگسازان تلاش کرده اند اصواتِ دارای اصالت تاریخی ایجاد کنند افزایش پیدا کرده است.
اینکار معمولا به معنی نواختن با ان سازهایی است که در زمان تصنیف ان موسیقی وجود داشت ،نه اخلاف جدید ان سازها.....

استفاده از واژه ی 《اصیل》در توصیف این اجراها بطور ضمنی میرساند که اجراهایی که به وسیله ی سازهای جدید و امروزی صورت میگیرد به نحوی از انحا غیراصیل است:
معنای ضمنی اش این است که اجراهای اصیل به طرز چشمگیری بهتر است.

این امر مسئله ای پیش می اورد و ان اینکه ایا در اجراهای موسیقی باید این قسم اصالت تاریخی را نصب العین قرار داد.


🔹️ نقد اصالت تاریخی در اجرا

۱- پندار سفر در زمان
۲- نظری ساده اندیشانه درباره ی اجرای موسیقی
۳- اجراهای تاریخی ممکن است روح اثر را از کف بدهند.


✔ پندار سفر در زمان

هر چند ما قادریم سازهای روزگار گذشته را با موفقیت احیاء کنیم اما هرگز نمیتوانیم ان موسیقی را با گوشهایی که به لحاظ تاریخی اصیل اند بشنویم.

حاصل اینکه موسیقی باخ نزد شنونده ی امروزی معنایی دارد کاملا متفاوت با معنایی که برای شنوندگان اولیه ان داشت.


✔ نظری ساده اندیشانه درباره ی اجرای موسیقی

به موجب نگرشی که این اهتمام بران تکیه دارد،داوری درباره اینکه ایا اجرایی خاص خوب بوده است یا نه، منحصرا مبتنی است بر ملاحظلت هنری تاریخی و نه سایر ملاحظات هنری بجا و مناسب.

این نگرش مجال نوازنده را برای اجرای خلاقانه موسیقی به شدت محدود میسازد.


✔ اجراهای تاریخی ممکن است روح اثر را از کف بدهند.

نوازنده ای که خاطرش بیش از هر چیز به تاریخ مشغول است احتمالا نمیتواند حق اثر مصنف را ادا کند ....‌
این نوع دیگری است از اصالت:
اصالتی در اجرا که در این سیاق مراد از 《اصالت》نه صحت تاریخیِ صرف بلکه چیزی است شبیه 《صداقت و خلوص هنری》.

صفحات ۲۳۰ الی ۲۳۲

-------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه---۷۸

🔸️کپی سازی و ارزش هنری

اگر کپی ساز بتواند اثری خلق کند که متخصصان را قانع سازد که ان اثر افریده ی هنرمند اصلی است،در اینصورت مسلم است که کپی ساز به اندازه ی هنرمند اصلی چیره دست و کار ازموده بوده است و باید همتراز ان هنرمند بشمار اید.


🔹️ استدلالهایی له و علیه موضع بالا

۱- قیمت،فخر فروشی،یادگار
۲- اثار بدلی کامل
۳- اثار هنری در مقابل هنرمندان
۴- استدلال اخلاقی

صفحه۲۳۲

-------------------------------

📚خلاصه ای از الفبای فلسفه---۷۹

✔ قیمت ، فخرفروشی ، یادگار

-قیمت ،ارزش فخر فروشانه و ارزش یادگار بودن ربط چندانی به ارزش هنری ندلرند.

-قیمت به کمیابی مربوط میشود ،به افت و خیزهایی که در سلایق مجموعه داران پدید می اید و دخالتهایی که دلالان هنری میکنند.
-ارزش فخر فروشانه ، حکایت هم چشمی اجتماعی است.
-ارزش یادگارها ،جنبه ی روانشناسانه دارد و مربوط میشود به تلقی ما از چیزها.

حتا اگر این سه عامل ،اسباب و علل توجیه شایع اثار هنری اصل بر کپی های خوب را معلوم دارند ،شاید کپی های خوب واقعت به اندازه ی اثار اصل به لحاظ هنری حائز اهمیت باشند.


✔ اثار بدلی کامل

یکی از دلایل ترجیح اصل اثار بر بدل انها اینست که ما هیچگاه نمیتوانیم یقین پیدا کنیم که اثر بدلی به راستی اثر کاملی است.....

بدین قرار حتا اگر معتقد باشیم که اثر بدلی کامل از حیث ارزش هنری همسنگ اصل است،در مورد هیچ یک از اثار بدلی واقعی هرگز مطمئن نخواهیم بود که ان اثر به واقع کپی دقیقی است.

در مقابل این رای شایسته است متذکر شویم که اقسام تفاوتهای بین بدل و اصل که احتمالا اشکار میشوند معمولا در حدی بسیار جزئی است.
پذیرفته نیست که تصور کنیم این تفاوتها اغلب به گونه ای است که ارای ما را درباره ی ارزش هنری ان تابلو زیر و زبر میکند.


✔ آثار هنری در مقابل هنرمندان

در مورد کپی ساز بجای انکه سبکی را ابداع کند از سبکی کپی بر می دارد و ما تمایل داریم به اینکه خلاقیت هنرمند مبتکر را بیش از مهارت مقلد ارج نهیم.
خلاقیت وجه مهمی از ارزش هنری است.

پاسخ:
بدین قرار این استدلالی علیه ارزش هنری نیست بلکه علیه شایستگی هنری کپی ساز است.
اثار کپی به ما مجال میدهند شاهد نبوغ سزان باشیم ، نه نبوغ کپی ساز.


✔ استدلال اخلاقی

اثر کپی اگر قصد فریب نداشته باشند اثر کپی نیست: نوعی روگرفت است،یا تجربه ای است در نقاشی به سبک هنرمندی دیگر- همان چیزی که به استقبال [ یا اقتباس]معروف است.

تا حدی به دلیل اغفالِ دخیل در آثار کپی- چیزی همسنگ دروغ گویی- است که این اثار در مرتبه ای فروتر از اثار اصل قرار میگیرند.

پاسخ:
حتا اگر اثر کپی درخشانی اغفال کننده باشد،ممکن است در عین حال باز هم در مقام اثری هنری ادمی را تحت تاثیر قرار دهد.
(پایان فصل۷)


صفحات ۲۳۲ الی ۲۳۷

------------------ 

✔ پایان

برچسب‌ها

کتاب (39) فرگشت (37) دانلود کتاب (34) آتئیست (33) فرگشت انسان (32) تکامل تدریجی انسان (25) تکامل تدریجی (24) بیخدا (23) فیلم مستند (22) اسلام (21) خداناباور (21) نقد-قرآن (21) دگرگونش (19) خرافات (17) نقد-قران (15) کاریکاتور (15) ریچارد داوکینز (14) استیون هاوکینگ (13) حضرت-محمد (13) مسلمان (13) کاریکاتور محمد (13) دانلود فیلم (12) زنان-حضرت-محمد (12) زنان-محمد (12) مستند علمی (12) نقد-زندگی-حضرت-محمد (12) انسان‌شناسی (11) داروین (11) نخستی‌شناسی (11) استیون ویلیام هاوکینگ (10) سردهٔ انسان (10) نظریه فرگشت (10) نقد قرآن (10) باستان‌شناسی (9) خدا (9) طنز (9) فیلم (9) جهش ژنتیکی (8) تکامل (7) دگرگونش انسان (7) مستند (7) برهان اخلاقی (6) حضرت محمد (6) حیات تصادفی (6) نژاد پرست (6) آگنوستیک (5) ادیان (5) برتراند راسل (5) بریده کتاب (5) بیگ بنگ (5) سخنرانی TED (5) سخنرانی تد (5) سخنرانی ریچارد داوکینز (5) ندانمگرا (5) کشتی نوح (5) اجداد انسان (4) امام زمان (4) جادوی فرگشت (4) دین (4) زنان (4) شیعه (4) عزاداری محرم (4) فیزیک (4) پروکونسول (4) اشرف مخلوقات (3) امام حسین (3) انسان‏‌نما (3) جهش زن (3) جهنم (3) داروینیسیم (3) راسل (3) زن ستیزی (3) سوره نساء (3) عایشه (3) عزاداری (3) علم (3) فردریک کاپلستون (3) مناظره (3) نیل دگراس تایسون (3) ویل دورانت (3) کودک آزاری در اسلام (3) یووال نوح هراری (3) آزادي بيان در اسلام (2) امام-علی (2) انسان خردمند (2) برایری زن و مرد اسلام (2) برده داری (2) برهان شر (2) بیخدایان (2) بیخدایی مبارز (2) توضیح-المسائل-امام-خمینی (2) توهین به مقدسات (2) جان وینستون لنون (2) جهان بیخدا (2) جهان وطن (2) حجاب (2) حجاب اجباری (2) حجاب اسلامی (2) حضرت علی (2) حفصه (2) خداناباوران (2) خلقت گرایان (2) داروين (2) دانش (2) دانلود کتاب الفبای فلسفه (2) دندروپیتِکوس (2) رساله (توضیح المسائل) امام خمینی (2) زمین شناسی (2) زن-در-اسلام (2) زنان در قرآن (2) سم هریس (2) سوره آل عمران (2) سوره صافات (2) سکس، مرگ و معنای زندگی (2) عوام (2) فرانتس کافکا (2) فروید (2) فرگشت تولید مثل جنسی (2) فضانورد (2) قرآن (2) لاورنس کراوس (2) ماریه-قبطیه (2) محمد بن عبدالله (2) مستند سکس، مرگ و معنای زندگی (2) مستند نابغه (2) مسلمانان (2) معجزه (2) میچیو کاکو (2) نجوم (2) نقد ادیان (2) نقد زندگی تاریخی حضرت محمد (2) هنر (2) هوموهابیلس (2) پوپولیست (2) پوپولیسم (2) ژان پل سارتر (2) ژن (2) کاسموس (2) کافکا (2) کتاب انسان خردمند (2) کعبه (2) کوروش (2) ( آموزه های قرآن ) (1) Capernaum (1) DNA (1) GENIUS (1) God is a concept (1) Pink Floyd (1) spacex (1) آتاترک (1) آتاتورک (1) آدم و حوا (1) آدمِ دانا (1) آردیپیتکوس رامیدوس (1) آریا مهر (1) آریل دورانت (1) آزارجنسی (1) آزمایش-الهی (1) آفریقا (1) آلبر کامو (1) آلبرت-انيشتن (1) آلن دو باتن (1) آموزه های قرآنی (1) آندره ژید (1) آنچه اسلام به ایران هدیه داد (صادق هدایت) (1) آگیپتوپیتکوس (1) آیا حضرت محمد معصوم بوده است؟ (1) آیا خداوند ميخواهد شر را از ميان بردارد ؟ (1) ابراهیم (1) ابرنواختر (1) احکام شرعی (1) اختیار در قران (1) اختیار-در-قران (1) اخلاق (1) اديان (1) ادیسون (1) اراده آزاد (1) اربعین حسینی (1) ازدواج (1) اسامی قرانی (عربی) دختران و پسران (مونث و مذکر) (1) استالین (1) استجابت دعا (1) استرالوپیتکوس (1) اسلام دین صلح (1) اسلام و مسیحیت (1) اسپیس ایکس (1) اشکالات علمی در قران (1) اعجاز-قرآن (1) افسانه سیزیف (1) افسانه کشتی نوح (1) ام حبیبه (1) ام کلثوم (1) امر به معروف و نهی از منکر (1) انتخاب طبيعي (1) انترناسیونالیسم (1) انسان خدا را آفرید (1) انسان خدا را ساخت (1) انسان ماهر (1) انسانیت (1) انسان‌ راست قامت (1) انسان‌ کارورز (1) انسان‌شناسی فیزیکی (1) انفجار بزرگ (1) انکار خدا (1) انیشتن (1) اکسپرسیونیسم (1) اکسپرسیونیسم انتزاعی (1) ایات-متضاد-در-قران ، تضاد-در-قران (1) ایران (1) باروخ بندیک اسپینوزا (1) باغ فدک (1) برخورد بین تمدن ها (1) برده داری در اسلام و قرآن (1) برده داری-در-قرآن (1) بـاور هـای دیـنـی (1) بنام انسان بخشنده مهربان (1) به عقیده من توهین نکنید (1) بی خدایان (1) بی خدایی (1) بیوگرافی (1) تاریخ طبری (تاریخ الرسل و الملوک) (1) تاریخ فلسفه (1) تاریخچه‌ زمان (1) تربیت (1) ترس (1) ترور (1) ترور و کشتار در صدر اسلام (1) تسلا (1) تشکیل سیارات (1) تعبیر خواب و بیماریهای روانی (1) تفسیر قرآن (1) تفسیرهای زندگی (1) تلگرام کانون آتئیست ها (1) تناقض در رفتار (1) تناقض قرآن در مورد دستمزد پیامبر (1) تناقضات قرآن ، ناسخ و منسوخ در قرآن (1) تناقضات-در-قران، ناسخ-و-منسوخها-در-قران، ایات-متشابه (1) تهوع (1) توتم و تابو (1) توضیح_المسائل (1) توهین و فحاشی در قرآن (1) تکنولوژی (1) جامعه ‌شناسی ‌خودمانی (1) جان لنون (1) جان-لنون (1) جبر (1) جد مشترک انسان (1) جنوبی کپی (1) جهان در پوست گردو (1) جهان های موازی (1) جهان چگونه کار می کند؟ (1) جهانی از عدم (1) جهنم در قرآن (1) جهنمیان (1) جویریه (1) حدود اسلامی (1) حدیث امام صادق، حدیث امام باقر، حدیث امام رضا، حدیث امام کاظم ، حدیث حضرت امام علی، حدیث حضرت محمد (1) حسن نراقی (1) حضرت ابراهیم (1) حضرت محمد و کنیزش ماریه و آیات نازله در قرآن (1) حضرت موسی (1) حضرت یونس (1) حضرت-علی (1) حلال و حرام در اسلام (1) حمله اعراب به ایران ، انگیزه اعراب در حمله به ایران ،جنگ جلولا و نهاوند (1) حکمت شادان (1) حیواناتی که با مسلمانان محشور شده و به بهشت می روند (1) حیواناتی که مسخ شدند (1) خالد بن ولید بن مغیره مخزومی ملقب‌ به «سیف الله» (1) خدا بزرگ نیست (1) خدا در نگاه گرسنگان (1) خدا و ترس (1) خدیجه (1) خردگرا (1) خرید نماز و روزه قضا (1) خلفای-راشدین (1) خواننده (1) خودکشی (1) دانش رباتیک (1) دانلود کتاب تعبیر خواب و بیماریهای روانی (1) دانلود،دانلود کتاب،کتاب حلقه ی آفرینش (1) دترمینیسم (1) دختر حضرت محمد (1) دخترانش (1) در حاشیه عزاداری ماه محرم (1) درخت حیات (1) درد مشترک (1) درهم تنیدگی کوانتومی (1) دریوپیتکوس (1) دزموند جان موریس (1) دست از لج بازی بردارید (1) دستور قتل (1) دعا (1) دندانپزشکی اسلامی (1) دنیل دنت (1) دين آبا و اجدادي (1) دی ان ای (1) دیالوگ فیلم (1) دین صلح (1) دینداری (1) دیکتاتور (1) ذوالنورین (1) رابرت گرین اینگرسول ، احمد کسروی ، سم هریس ، ویکتور هوگو ، نیچه ، برتراند راسل ، آلبرت انیشتن (1) رساله امام خمینی (1) رساله-امام-خمینی (1) رفتار (1) رقیه (1) روانشناسی (1) روحانيون (1) ریحانه (1) ریچارد فاینمن (1) زن در اسلام (1) زنان حضرت محمد ( صفیه ) (1) زنان در جهنم (1) زنان سرزمین من (1) زندگی پی (1) زيگموند فرويد (1) زینب (1) زیگموند فروید (1) سارا روزنتال (1) سارتر (1) ساعت ساز نابینا (1) سام هریس (1) ستاره (1) سر بریدن در اسلام (1) سفرنامه (1) سهم الارث در قران و اسلام (1) سوده (1) سوره انعام (1) سوره توبه (1) سوره تکویر (1) سوره یونس (1) سوره-احزاب (1) سوره-بقره (1) سوره-تحریم (1) سوره‌ های قرآن (1) سير تكامل انسان (1) شبه علم (1) شیعه گری (1) صادق هدايت (1) صدر اسلام ، حضرت محمد ، حضرت علی،ابوبکر،عثمان،سقیفه بنی ساعد،ایات شیطانی،کشتار اقوام یهود (1) صدر-اسلام (1) طالع بینی (1) طراحی هوشمند (1) طرح بزرگ (1) ظهور امام زمان (1) عباس کیارستمی (1) عثمان (1) عدالت آسمانی (1) عدالت در جهان (1) عرفان (1) عرفان حلقه (1) علائم ظهور (1) عوام فریب (1) غسل تعمید (1) فاشیسم (1) فال (1) فالگيری (1) فرانسوا ماری آروئه ، ولتر (1) فرح پهلوي (1) فروع دین اسلام (1) فریدریش نیچه (1) فضا (1) فضایل روحی و فضایل عقلی (1) فلسفه (1) فلسفه زندگی (1) فمنیست (1) فناوری (1) فیلم سینمایی (1) فیلم مزرعه حیوانات (1) قادر مطلق (1) قانون مجازات اسلامی (1) قاچاق دختران ایرانی (1) قبایل-یهودی (1) قرآن . سوره تبت (1) قرآن و زنان حضرت محمد (1) قران-و-زنان-حضرت-محمد (1) قضیه شکل اول، شکل دو (1) كاريكاتور (1) كاريكاتور عصبانيت موسي (1) ماریه (1) ماكياولي (1) ماكياولی (1) محمد (1) محمد رضا شاه (1) مدینه منوره (1) مذهب (1) مراسم حج (1) مرگ (1) مزرعه حیوانات (1) مسئله شر (1) مساحقه (1) مستند تلویزیونی ریشه همه پلیدی ها ؟ (1) مستند ریشه همه شر (1) مسخ (1) مسلمانی به چیست؟ (1) مسیحیت (1) مصاحبه (1) معجزه اسلام (1) معجزه-قرآن (1) مغالطه (1) مهبانگ (1) موزیکال (1) موسیقی (1) موسیقیدان (1) میرزا آقا خان کرمانی (1) میمون برهنه (1) میمون درختی (1) میمون مصری (1) میمونه (1) نئاندرتال (1) نابرابری جنسیتی (1) ناتوان (1) ناخوشايندهای فرهنگ (1) ناسا (1) نام-زنان-حضرت-محمد (1) نام-زنان-محمد (1) نخستی‌سانان (1) نصیرالدین طوسی (1) نفد-قرآن (1) نقد زندگی تاریخی امام علی (1) نقد زندگی تاریخی امام علی ،نقش امام علی در کشتار و ترور مخالفان (1) نقد قرآن در محور حدیث (1) نقد-سوره-آل-عمران (1) نقش امام علی در کشتار و ترور مخالفان (1) نماز (1) نهج البلاغه (1) نهیلیسم (1) نگاهی به عملکرد ادیان توحیدی (1) نیچه (1) نیکولا تسلا (1) هاوکینگ (1) هر کسی پول داشت دو دنیا را داشت (1) همجنس گرایی اقایان (1) همجنس گرایی بانوان (1) هنرمند (1) هنرمندان آتئیست (1) هوشمندانه سؤال كنید (1) هومو هابلیس (1) هومو هابیلس (1) هوموارکتوس (1) هوموارگساتر (1) هوموساپینس (1) هوگو ، موري ،‌ توخلسكي ، مارتين ترمان ،‌هاوس ، تامس هاكسلي ، چگوارا ، تاگور ، داروين ، (1) هیچنز (1) واژه نامه (1) وحشت (1) وعده بهشت (1) ولتر،اسپینوزا (1) ویلیام لین کریگ (1) يك آتئيست در ميان مسلمانان (1) پائولو کوئیلو (1) پسر-حضرت-محمد (1) پلِسیاداپیس (1) پندار خدا (1) پوچ گرایی (1) پيدايش حيات (1) پیام خدا (1) پیدایش شعوبیه ، ( حزب شیعه ) زندیق ، (1) پیش بینی آینده انسان (1) چارلز داروین (1) چرا درمانده ایم؟ (1) چيكده توضيح المسائل (1) ژن خودخواه (1) ژنهای فضایی (1) کارل ریموند پویر (1) کارل ساگان (1) کارل سیگان (1) کارل سیگن (1) کاریکاتور ( تجاوز به دگراندیش ) (1) کاریکاتور ( ظهور امام زمان ) (1) کاریکاتور حضرت محمد (1) کافر (1) کانون آتئیست ها و آگنوستیک ها (1) کتاب از باکتری تا باخ و بلعکس (1) کتاب اژد های بهشتی (1) کتاب اژدهای بهشتی (1) کتاب اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر (1) کتاب بحار الانوار (1) کتاب تاریخ فلسفه غرب (1) کتاب تفسیرهای زندگی (1) کتاب تهوع (1) کتاب تکامل و رفتار انسان (1) کتاب جنس دوم (1) کتاب جهان بیخدا (1) کتاب ذرات بنیادین یا نظریه ریسمانها (1) کتاب زندگی پی (1) کتاب سه رساله درباره تئوری میل جنسی (1) کتاب سیرت رسول الله (1) کتاب لذات فلسفه (1) کتاب ماجراجویی های فیزیکدان قرن بیستم ریچارد فاینمن (1) کتاب مقدس (1) کتاب منطق اکتشاف (1) کتاب نبرد دین با علم (1) کتاب پایان ایمان (1) کتابخوانی (1) کتاب‌ انسان خردمند. (1) کره زمین (1) کره مریخ (1) کریستوفر اریک هیچنز (1) کریستوفر هیچنز (1) کشتار در اسلام (1) کشتار-صدر-اسلام (1) کفر (1) کوانتوم (1) کودک آزاری (1) کَفَرناحوم (1) کیارستمی (1) کیم کارداشیان (1) کیهان شناسی (1) گربه شرودینگر (1) گروه تلگرام (1) گزیده کتاب (1) گسترش اسلام (1) گیگانتوپیتکوس (1) یازده دقیقه (1) یان مارتل (1) یهودی (1) یهودیت (1) یونس (1) یوگا (1) ﮐﻮﭘﺮﻧﯿﮏ (1) ﺍﺷﺮف ﻣﺨﻠﻮﻗﺎﺕ (1) ﺩﺍﺭﻭﯾﻦ (1) ﻓﺮﻭﯾﺪ (1)

صفحات