[📚 انسان خردمند] ۱---
🔸️مسیر تاریخ را سه انقلاب مهم تعیین کردند
۱-انقلاب شناختی--->حدود هفتاد هزار سال پیش
۲-انقلاب کشاورزی--->حدود دوازده هزار سال پیش
۳-انقلاب علمی--->۵۰۰سال پیش
موضوع این کتاب داستان تاثیر این سه انقلاب بر انسان و بر موجودات دیگری است که در کنار او زندگی می کنند.
[📚 انسان خردمند] ۲---
🔸️انسان مدتها پیش از تاریخ وجود داشته است.
موجوداتی که شباهت زیادی به انسان نوین داشتند ابتدا حدود۲/۵میلیون سال پیش پا به عرصه حیات گذاشتند.
اگر میتوانستیم ۲میلیون سال پیش گشت و گذاری در شرق آفریقا داشته باشیم ممکن بود به تصویرهای آشنایی از انسانها برخورد کنیم.
🔸️مهمترین چیزی که لازم است درباره انسان اولیه بدانیم اینست که او موجود ناچیزی بود که تاثیرش بر محیط بیش از گوریل ها و کرمهای شب تاب یا عروسهای دریایی نبود.
[📚 انسان خردمند] ۳---
🔸️زیست شناسان موجودات زنده را به چند گونه تفسیم کردند.
---حیواناتی که تمایل داشته باشند با هم جفت گیری کنند و بتوانند فرزندانی زایا متولد کنند متعلق به یک گونه اند.
---گونه هایی که اجداد مشترک دارند تحت عنوان جنس طبقه بندی میشوند
---هر جنس به نوبه خود به خانواده های گوناگون طبقه بندی میشود.
تبار همه اعضای یک خانواده به اسلاف مادری یا پدری برمیگردد.
[📚 انسان خردمند] ۳---۱
🔸️مثال :اسب و الاغ
اجداد و ویژگی های جسمی مشترک بسیاری دارند،اما تمایل به جفت گیری با هم ندارند.
اگر جفت گیری کنند فرزندشان که قاطر است نازا خواهند بود.
پس جهش ژنتیکی نمیتواند در DNAی الاغ و اسب رخ دهد.
در نتیجه از این دو حیوان بعنوان دو گونه ی متفاوت یاد میشود
که هرکدام مسیر تکاملی جداگانه ای را طی میکنند.
[📚 انسان خردمند] ۳---۲
🔸️مثال:سگ بول داگ و سگ اسپانیول
از نظر ظاهری خیلی متفاوتند
اما متعلق به یک گونه ی واحدند و مجموعهDNAی مشترک دارند و میتوانند جفت گیری کنند و توله های بیشتری بوجود آورند.
[📚 انسان خردمند] ۳---۳
مثال در مورد جنس:شیر و ببر و پلنگ
گونه های متفاوتی که به جنس 《پنترا》تعلق دارند.
مثال در مورد خانواده های گوناگون:
--خانواده ی گربه سانان(شیر،یوزپلنگ،گربه خانگی)
--خانواده ی گرگ سانان(گرگ،روباه،شغال)
--خانواده ی فیل سانان(فیل،ماموت،ماستودون)
[📚 انسان خردمند] ۴---
🔸️زیست شناسان به موجودات زنده یک نام لاتین دو بخشی را میدهند که جنس و گونه آنها را مشخص میکند.
مثلا شیر 《پنترا لئو》 یعنی گونه لئو از جنس شیر
یا 《انسان خردمند》یعنی گونه خردمند از جنس انسان
[📚 انسان خردمند] ۵--
🔸️تبار همه ی اعضای یک خانواده به اسلاف پدری یا مادری برمیگردد.
مثلا همه گربه سانان از گربه ی کوچک خانگی گرفته تا وحشی ترین شیرها یک نیای مشترک دارند که حدود۲۵سال قبل میزیست.
ما متعلق به خانواده ی بزرگ و شلوغ میمونها هستیم .شامپانزه هابه ما نزدیکترند یعنی ۶میلیون سال پیش میمونی دو دختر زایید که یکی از آنها مادربزرگ شامپانزه ها شد و دیگری مادربزرگ ما.
[📚 انسان خردمند] ۶---
🔸️مفهوم واقعی واژه بشر 《جانداری از جنس انسان》 است
و در گذشته گونه های متعدد دیگری از این جنس علاوه بر انسان خردمند وجود داشته است.
این امکان وجود دارد که در آینده ای نه چندان دور با موجودات بشری سر و کار داشته باشیم که 《خردمند 》نیستند.
برای وضوح بیشتر مطلب،اغلب از واژه 《انسان خردمند》 برای اشاره به اعضای این گونه ی خاص از انسان استفاده خواهم کرد.
[📚 انسان خردمند] ۷---
🔸️انسان در آغاز حدود۲/۵میلیون سال پیش در شرق آفریقا از یک نوع میمون قدیمی تر بنام --اوسترالوپیتکوس--به معنی میمون جنوبی بوجود آمد.
🔸️گروهی از این انسانهای اولیه به آفریقای شمالی،اروپا و آسیا رفتند.
زندگی و بقا در جنگلهای برفی شمال اروپا در مقایسه با جنگلهای شرجی اندونزی ویژگیهای مختلفی را می طلبید
---->انسانها مسیرهای تکاملی مختلب را پیموندند
--->و در نتیجه چندین گونه ی مختلف شکل گرفتند.
[📚 انسان خردمند] ۸---
🔸️هومونئاندرتالنسیس
(انسان دره نئاندر)
Homo neanderthalensis
مشهور به نئاندرتال
🔹️انسان در اروپا و غرب آسیا به نئاندرتال تبدیل شد که درشت تر و عضلانی تر از ما انسانهای خردمند بودند.
آنها با سرمای اوراسیای غربی در عصر یخبندان کاملا سازگاری پیدا کردند.
#انسان_خردمند
انقلاب شناختی(۱-موجود بی اهمیت)
#کتابخوانی
A.PS, [08.11.18 02:39]
[Forwarded from 📚 انسان خردمند]
۹--
🔸️هوموارکتوس
(انسان راست قامت)
(Homo erectus)
🔹️مناطق شرقی تر آسیا را هوموارکتوس اشغال کرد.
که دو میلیون سال در آن مناطق باقی بود و به این ترتیب با دوام ترین نوع انسان تاکنون بوده است.
محتمل به نظر نمیرسد که حتا گونه ی ما بتواند این رکود را بزند.
[📚 انسان خردمند] ۱۰---
🔸️هوموسولوئنسیس
(انسان دره سولو)
(Homo soloensis)
در جزیره ی اندونزی زندگی میکرد و با شیوه ی زیست مناطق استوایی تطابق بیشتری داشت.
🔸️هومو فلورسی ینسیس
(Homo floresiensis)
در جزیره دیگری در اندونزی --جزیره کوچک فلورس--انسانهای اولیه روند کوچکتر شدن را طی کردند.
انسانها اولین بار زمانی که سطح آب دریا استثنائا پایین بود و رفتن به جزیره امکان نداشت به فلورس آمدند.
وقتی سطح اب بالا آمد،مقداری از آنها در این جزیره که منابع مختصری داشت محبوس شدند.
انسانهای درشت جثه ای که نیازمند غذای زیاد بودند قبل از دیگران از بین رفتند.
اما دیگران که جثه کوچکتری داشتند بهتر دوام آوردند.
بعد از چندین نسل انسانهای فلورس ریزنقش شدند.
این گونه ی بی مانند با نام علمی--هوموفلکرسی ینسیس--قامتی یک متری و وزنی معادل ۲۵کیلو داشت.
ابزارهای سنگی می ساخت و گاهی موفق میشد فیلهای جزیره را به دام می انداخت.
خلاصه کتاب انسان خردمند |
[📚 انسان خردمند] ۱۱-
🔸️انسان دنیسووا
(Homo denisova)
در سال ۲۰۱۰ در طی یک حفاری در غار دنیسوا در سیبری یک استخوان فسیل شده یک انگشت،گونه ای دیگری از خواهر و برادرهای ما کشف شد.
بررسی های ژنتیک نشان میدهد که این انگشت متعلق به یک گونه ی تا آن زمان ناشناخته بود که --دنیسووا--نام گرفت.
[📚 انسان خردمند] ۱۲--
🔸️درحالیکه این انسانها در اروپا و آسیا تکامل می یافتند،تکامل در شرق آفریقا متوقف نشد.
بطن انسان گونه های جدید و فراوانی را در خود پرورید.
مثل :هومو رودلفنسیس
(انسان دریاچه رودولف)
(Homo rudolfensis)
یا مانند: هوموارگاستر
(انسان کارگر)
(Homo ergaster)
و سرانجام گونه خود ما هوموساپی ینس(انسان خردمند)
[📚 انسان خردمند] ۱۳--۱
🔸️اشتباه است که گمان کنیم این گونه ها سیر تکاملی مستقیمی داشته اند که طی آن ارگاستر به ارکتوس و ارکتوس به نئاندرتال ها و نئاندرتال به ما تبدیل شده است.
این الگوی خطی این درک اشتباه را ایجاد میکند که در هر زمان مشخصی فقط یک گونه انسان در زمین سکونت داشته است
و همه ی گونه های پیشین صرفا یک گونه ی قدیمی تر بوده اند.
[📚 انسان خردمند] ۱۳--۲
🔸️از حدود ۲میلیون سال پیش تا قریب به ده هزار سال پیش دنیا همزمان محل زندگی گونه های مختلف انسانی بوده است.
چرا که نه؟
امروزه چندین گونه روباه و خرس و خوک وجود دارد.
صدهزار سال قبل حداقل۶گونه انسان مختلف روی زمین میزیسته است.
🔹️آنچه عجیب است و شاید ما را در جایگاه متهم قرار دهد،منحصر بفرد بودن کنونی گونه ماست و نه کثیرالانتشار بودنمان در گذشته.
[📚 انسان خردمند] ۱۴---۱
🔸️همه ی گونه های انسانی علیرغم تفاوت های زیادشان ،چند ویژگی مشترک دارند که آنها را از موجودات دیگر متمایز میکند.
بارزتریک ویژگی اینست که انسان در قیاس با سایر جانداران،مغز فوق العاده بزرگی دارد.
مغز اولین زنان و مردان متعلق به دو میلیون سال قبل حدود۶۰۰سانتی متر مکعب و مغز انسان خردمند نوین ۱۲۰۰تا۱۴۰۰سانتی متر مکعب میباشد.
[📚 انسان خردمند] ۱۴---۲
🔸️انسان در قیاس با سایر جانداران مغز بسیار بزرگتری دارد.
انسانهای اولیه بهای بزرگ بودن مغزشان را به دو صورت می پرداختند:
یکی با صرف وقت بیشتر برای غذا
و دوم با تحلیل رفتن عضلات
[📚 انسان خردمند] ۱۴--۳
🔸️در طی بیش از ۲میلیون سال،شبکه اعصاب انسان ،رشد و نمو پیدا کرد،اما جز ساخت چند چاقوی چخماقی و نیزه های نوک تیز چیز دیگری عاید او نشد.
چه عاملی باعث تکامل مغز حجیم انسان در آن دو میلیون سال شد؟
راستش را بخواهید نمیدانیم.
[📚 انسان خردمند] ۱۵---۱
🔸️از دیگر ویژگی های منحصر بفرد انسان این است که ایستاده روی دو پا راه می رود.
در حالت ایستاده راحت تر میتوان شکار کرد یا دشمن را در علفزاز ردیابی کرد و از دستها ،بجای راه رفتن،برای کارهای دیگری مثل پرتاب نیزه یا علامت دادن سود جست.
[📚 انسان خردمند] ۱۵--۲
🔸️هر چه توانایی دست ها در انجام دادن کارهای مختلف بیشتر می شد،صاحبشان هم تواناتر میشد،بهمین دلیل روند تکامل به تمرکز بیشتر اعصاب و عضلات ظریف کف دست و انگشتان انجامید.
[📚 انسان خردمند] ۱۵--۳
🔸️راه رفتن روی دوپا چالش دشواری بود،بویژه وقتی که اسکلت بدن ناچار بود جمجمه ای بسیار بزرگ را حمل کند.
هزینه ای که انسان برای ایستادن روی دوپا و داشتن دستانی ورزیده پرداخت کرد درد کمر و خشکی گردن بود.
[📚 انسان خردمند] ۱۵---۴
🔸️زنان هزینه ی باز هم سنگین تری می پرداختند.
ایستاده راه رفتن مستلزم داشتن شیرین های باریکتر بود که مجرای زایمان را تنگ تر میکرد و این درحالی بود که سر نوزادان بزرگ و بزرگتر میشد.
آنها که نوزادان زودرس با سر و مغز ی کوچکتر و نرمتر به دنیا می آوردند راحت تر زایمان میکردند و زنده می مامدند تا فرزندان بیشتری به دنیا آورند.
[📚 انسان خردمند] ۱۵--۵
🔸️از اینرو 《انتخاب طبیعی》 هوادار زایمان زودرس بود.
مثلا کره اسب کمی بعد از تولد،مادرش را ترک میکند تا خودش به جستجوی غذا برود.
اما نوزاد انسان بعد از تولد درمانده است و تا سالها برای غذا و امنیت و آموزش به بزرگترهایش وابسته است.
[📚 انسان خردمند]۱۵---۶
🔸️مادران به تنهایی نمیتوانستند غذای خود و فرزاندانشان را فراهم کنند.
بزرگ کردن بچه ها نیازمند کمکهای مستمر دیگر اعضای خانواده و همسایگان بود.
بهمین دلیل روند تکامل راه را برای آنهایی باز کرد که توانایی ایجاد پیوندهای قوی اجتماعی را داشتند.
[📚 انسان خردمند] ۱۵---۷
🔸️از طرفی دیگر چون انسان ،رشد نکرده به دنیا می آمد بسیار بیشتر از هر موجود دیگری می تواند آموزش ببیند و اجتماعی شود
در صورتیکه بیشتر پستانداران وقتی از رحم خارج میشوند
مانند سفال لعابداری هستند که تازه از کوره بیرون آمده است و اگر کسی بخواهد شکل آنرا عوض کند خراشیده میشود یا میشکند.
[📚 انسان خردمند] ۱۶--
🔸️یکی از مرسوم ترین کاربردهای ابزارهای سنگی اولیه شکستن استخوان برای دستیابی به مغز استخوان بود.
برخی از محققان بر این باورند که این نخستین جاپای محکم ما بود.
[📚 انسان خردمند] ۱۷---۱
🔸️تا همین اواخر ،جنس انسان همواره جایگاهی مرکزی را در زنجیره غذایی بخود اختصاص میداد.
در طول میلیونها سال،انسان مخلوقات کوچکتر را شکار میکرد و آنچه میتوانست برای خود گرد می آورد و در تمام این مدت طعمه شکارگران بزرگتر میشد.
فقط همین۴۰۰هزارسال پیش بود که چند گونه انسانی را بطور منظم شروع به شکار طعمه های بزرگ کردند و فقط همین صدهزارسال پیش بود که --ظهور انسان خردمند--بشر خود را به راس زنجیره ی غدایی رساند.
[📚 انسان خردمند] ۱۷---۲
🔸️این جهش چشمگیر از میانه به راس عواقب سنگینی داشت.
انسان با چنان سرعتی به راس صعود کرد که اکوسیستم فرصت نیافت خود را تطبیق دهد.علاوه بر این انسان هم نتوانست خود را تطبیق دهد.
ما که در گذشته ای نه چندان دور یکی از آوارگان علفزارهایی استوایی بودیم،پر از ترس و نگرانی درباره موقعیت خود هستیم و همین ما را دو چندان بی رحم و خطرناک میکند.ابتدا فجایع تاریخی از جنگهای خونین گرفته تا فجایع زیست بومی ،پیامدهای این جهش پرشتاب بوده.
[📚 انسان خردمند] ۱۸---
🔸️یکی از گام های مهم در راه صعود به راس ،مهار آتش بود.
از ۸۰۰هزار سال قبل ،برخی از گونه های انسانی احتمالا گاهگاهی از آتش استفاده می کردند.
در حدود۳۰۰هزار سال قبل انسانهای راست قامت و نئاندرتالها و اسلاف انسان خردمند هر روزه از آتش استفاده میکردند.
آتش برای انسان یک منبع نور،گرما و سلاحی کشنده علیه شیرهای کمین کش شد.
اما بهترین کاری که با آتش میشد انجام داد،پختن غذا بود.
[📚 انسان خردمند] ۱۹--۱
🔸️بهترین کاری که با آتش میشدانجام داد،پختن غذا بود.
موادغذایی که انسان بشکل خام نمیتواند هضم کند--مثل گندم و برنج و سیب زمینی---به برکت آتش در زمره غذاهای اصلی قرار گرفتند.
آتش نه تنها ترکیب شیمیایی غذا بلکه ترکیب زیستی آنرا هم عوض کرد.
طبخ غذا میکربها و انگل های آلاینده غذا را هم میکشت.
[📚 انسان خردمند] ۱۹--۲
🔸️مزیت دیگر پختن این بود که جویدن و هضم خوراکی های دلخواه دیرینه مثل میوه،مغزهای خوراکی و حشرات و لاشه حیوانات برای انسان آسانتر میشد.
در حالیکه شامپانزه ها روزی۵ساعت را صرف جویدن غذای خام میکردند،خوردن غذای پخته فقط یکساعت از وقت انسان را میگرفت.
[📚 انسان خردمند] ۱۹---۳
🔸️ بعضی محققان معتقدند که رابطه ی مستقیمی میان پختن غذا،کوتاه شدن مجرای گوارشی انسان و رشد مغزش وجود دارد.
از آنجا که روده ی دراز و مغز حجیم انرژی بسیار زیادی میطلبد داشتن هر دو باهم مشکل است.
پختن غدا با کوتاه کردن روده ها و کاستن از انرژی مصرفی ،تصادفا راه را برای بزرگ شدن مغز نئاندرتالها و انسانهای خردمند باز کرد.
[📚 انسان خردمند] ۱۹--۴
🔸️ استفاده از آتش همچنین برای اولین بارفاصله ی قابل توجهی میان انسان و حیوانات ایجاد کرد.
وقتی انسان آتش را مهار کرد،بر نیروی رام و بالقوه نامحدود احاطه یافت.
انسان بر خلاف عقاب میتوانست انتخاب کند که کی و کجا آتش روشن کند و آنرا برای مقاصد گوناگون بکار برد.
[📚 انسان خردمند] ۱۹--۵
🔸️ از مهمتر اینکه نیروی آتش محدود به شکل یا ساختار یا قدرت جسمی انسان نبود.یک زن به تنهایی میتوانست با سنگ چخماق یا چوب آتش زنه کل یک جنگل را در ظرف چند ساعت به آتش بکشد.
مهار آتش از تحولات آینده خبر میداد.
[📚 انسان خردمند] ۲۰--۱
🔸️ اکثر محققان هم عقیده اند که ۱۵۰هزار سال پیش در شرق آسیا انسان خردمندی زندگی میکرد که دقیقا بما شباهت داشت.
همچنین محققان معتقدند که انسان خردمند تقریبا۱۷۰هزار سال قبل ،از شرق آفریقا به شبه جزیره ی عربستان آمد و از آنجا به سرعت کل پهنه ی آسیا را درنوردید.
سوال)
پیش از آنکه انسان خردمند به شبه جزیره ی عربستان بیایدبیشتر قسمتهای اوراسیا به اشغال دیگر انسانها در آمده بود.
اما چه بر سر آنها آمد؟
[📚 انسان خردمند] ۲۰--۲
🔸️در این باره دودنظریه متعارض وجود دارد.
۱--نظریه ی آمیزش---->حکایت از کشش جنسی و آمیزش و اختلاط دارد.
۲--نظریه ی معارض
(معروف به نظریه ی جایگزینی)
---->حاکی از ماجراهای بسیار متفاوتی مبنی بر ناسازگاری و نفرت و شاید حتا نسل کشی باشد.
[📚 انسان خردمند] ۲۰--۳
🔸️ بر طبق نظریه آمیزش
وقتی انسان خردمند به خاورمیانه و اروپا رسید با نئاندرتالها مواجه شد،
بر طبق این نظریه با آنها آمیزش کرد و این دو در هم ادغام شدند.
با فرص درستی این نظریه ساکنان امروزی اوراسیا انسانهای خردمند خالص نیستند بلکه ترکیبی از انسانهای خردمند و نئاندرتالها هستند.
به همین ترتیب وقتی انسان خردمند به شرق آسیا رسید با انسانهای راست قامت محلی آمیزش کردند و به این صورت چینی ها و کره ای ترکیبی از انسانهای خردمند و راست قامت هستند.
[📚 انسان خردمند] ۲۰--۴
🔸️ بر طبق نظریه ی جایگزینی انسان خردمند و دیگر انسانها بدلیل ساختار بدنی متفاوت تمایل جنسی کمی نسبت بهم داشتند
و حتا اگر جفت گیری می کردندنمی توانستند فرزندان زایا را بدنیا بیاورند،چون فاصله ژنتیکی که ایندو را از هم جدا میکرد قابل حذف نبود.
پس انسان خردمند بدون اینکه با انسان های پیشین ادغام شود،جایگزین همه ی آنها شد.
در این صورت اصل و نسب انسانهای کنونی منحصر به شرق آفریقا در ۷۰هزار سال قبل می باشد.
[📚 انسان خردمند] ۲۰--۵
🔸️اگر نظریه جایگزینی درست باشد،تمام انسانهای زنده تقریبا ویژگی های ژنتیکی مشترکی دارند و تفاوتهای نژادی بین آنها ناچیز است.
و اگر نظریه آمیزشی صادق باشد احتمالا میان آفریقایی ها و اروپایی ها و آسیایی ها تفاوتهای ژنتیکی وجود دارد که به صدها هزار سال قبل بر میگردد.
این از نظر سیاسی مثل انبار باروتی است که میتواند مهملات خطرناکی را در اختیار نظریه های نژاد پرستانه قرار دهد.
[📚 انسان خردمند] ۲۱---۱
🔸️اگر فرض کنیم که نئاندرتالها و دنیسووایی ها و دیگر گونه های انسانی با انسانهای خردمند ادغام نشدند،پس چرا از بین رفتند؟
دوتا احتمال وجود دارد.
۱-انسان خردمند آنها را به انقراض کشانده باشد.
۲-رقابت بر سر منابع به خشونت و نسل کشی انجامید.
[📚 انسان خردمند] ۲۱---۲
🔸️ احتمال اول)
انسان خردمند --به مدد فنون بهتر و مهارت های اجتماعی برترشان--شکارگران و خوراک جوهای ماهرتری بودند و به این دلیل کثیر و مستقر شدند.
نئاندرتالها که ابتکار و کاردانی کمتری داشتند روزبروز یافتن غذا برایشان دشوارتر شد و از جمعیت شان کاسته شد و به تدریج از بین رفتند،بجز احتمالا چند نفری که به همسایه های خردمندشان پیوستند.
[📚 انسان خردمند] ۲۱--۳
🔸️ احتمال دوم)
در دوران کنونی ،اندک تفاوتی در رنگ پوست ،یا گویش یا دین کافیست تا یک گروه از انسانهای خردمند گروهی دیگر را نابود کند.
آیا انسانهای خردمند اولیه در مقابل گونه های انسانی کاملا متفاوت با خود تحمل و رواداری بیشتری داشتند؟
این احتمال هست که رویارویی انسان خردمند با نئاندرتالها منجر به اولین و مهمترین پاکسازی قومی تاریخ شده باشد.
[📚 انسان خردمند] ۲۱--۴
🔸️وقتی که چارلز داروین نشان داد انستن خردمند صرفا جانداری بود در میان دیگر جانوران،همه را به خشم آورد.
حتا امروز بسیاری نمیخواهند اینرا بپذیرند.
اگر امرکز نئاندرتالها زنده بودند ،همچنین میتوانستیم تصور کنیم که ما مخلوقاتی جدا از بقیه هستیم؟
شاید بهمین دلیل بوده که نیاکان ما نئاندرتالها را ریشه کن کردند.
آنها آنقدر بما نزدیک بودند که نمیتوانستیم انکارشان کنیم اما در عین حال به قدری متفاوت بودند که نمیتوانستیم انکارشان کنیم.اما در عین حال به قدری متفاوت بودند که نمیتوانستیم تحملشان کنیم.
[📚 انسان خردمند] ۲۲---
🔸️ دوره ی میان ۷۰هزار تا ۳۰هزار سال پیش شاهد اختراع قایق،چراغ نفتی،تیروکمان و سوزن(ضروری برای دوختن لباسهای گرم) بود.
اولین اشیایی که با اطمینان میتوان آثار هنری نامید متعلق به این دوره اند(بنگرید به تصویر مجسمه ی 《مرد شیرنما》ی استادل)
همچنانکه اولین نشانه های دین و تجارت و لایه بندی اجتماعی نیز به این دوره برمیگردد.
خلاصه کتاب انسان خردمند |
[📚 انسان خردمند] ۲۳--۱
🔸️ ظهور شیوه های جدید تفکر و برقراری ارتباط ،بین ۷۰هزار تا ۳۰هزار سال قبل،《انقلاب شناختی》نامیده شده است.
بر اساس رایج ترین نظریه ی پذیرفته شده،جهش های ژنتیکی اتفاقی سیم کشی داخلی مغز انسانهای خردمند را تغییر داد و آنها را قادر ساخت که به شیوه های نوینی بیندیشند و با بکارگیری یک نوع زبان کاملا تازه با هم ارتباط برقرار کنند.شتید بتوان نام 《جهش درخت دانش》بر آن گذاشت.
[📚 انسان خردمند] ۲۳--۲
🔸️چرا --جهش درخت دانش--در DNAی انسان خردمند بوجود آمد و نه در نئاندرتالها؟
تاجایی که میدانیم کاملا اتفاقی بود.اما درک عواقب این جهش مهمتر از دلایل
آنست.
[📚 انسان خردمند] ۲۳--۳
🔸️ویژگی زبان جدید انسان خردمند چه بود که ما را قادر به فتح جهان کرد؟
*تولید صداهای بیشتر(قابلیت صوتی بیشتر) در قیاس با سایر جانداران مثل میمون و شیر
رایج ترین پاسخ اینست که زبان ما بگونه ای شگفت انگیز انعطاف پذیر است.ما با ترکیب تعداد محدودی آوا و نشانه میتوانیم جملاتی نامحدود،هر کدام با مفهوم خاص خود بسازیم.بدینوسیله میتوانیم مقدار زیادی از اطلاعات جهانِ پیرامون را دریافت و ذخیره و منتقل کنیم.
[📚 انسان خردمند] ۲۳--۴
🔸️نظریه ی دیگری تصدیق میکند که زبان بی همتای ما وسیله ای برای تبادل اطلاعات درباره جهان بوده است.
براساس این نظریه،انسان خردمند در درجه اول حیوانی اجتماعی است .
کلید بقا و تولید مثل ما مشارکت اجتماعی است.
برای زنان و مردان دانستن جای شیرها و گاومیش ها کافی نیست.برای آنها بسیار مهمتر است که بدانند در دارو دسته شان چه کسی از چه کسی نفرت دارد،کی با کی همبستر میشود،چه کسی صادق است و چه کسی فریبکار.
[📚 انسان خردمند] ۲۳--۵
🔸️ویژگی براستی منحصربفرد زبان ما نه در قابلیتش برای انتقال اطلاعات درباره انسانها و شیرها بلکه در توانایی هایش برای انتقال اطلاعات درباره ی چیزهایی است که اصلا وجود ندارند.
تا جابی که میدانیم فقط انسان خردمند است که میتواند راجع به تمام چیزهایی که هرگز ندیده یا لمس یا احساس نکرده است صحبت کند.
[📚 انسان خردمند] ۲۳--۶
🔸️افسانه ها و اسطوره ها و خدایان و ادیان اولین بار با انقلاب شناختی ظهور کردند.
نسبتا ساده است که قبول کنیم فقط انسان خردمند است که میتواند راجع به چیزهایی که واقعا وجود ندارند صحبت کند و قبل از صبحانه شش چیز غیر ممکن را باور کند.
شما هیچوقت نمیتوانید میمونی را قانع کنید که در مقابل وعده ی بیشمار موز در بهشت ،بشما یک موز بدهد.
قوه ی خیال میتواند بگونه ای خطرناک گمراه کننده با مایه ی حواس پرتی باشد.
قوه ی خیال نه تنها ما را قادر ساخته است تا چیرهای مختلف را تصور کنیم،بلکه این توانایی را بما داده است که اینکار را بصورت جمعی انجام دهیم.
ما میتوانیم داستانهای مشترکی مثل داستان آفرینش ،افسانه های مربوط به 《عصر رویایی》 بومیان استرالیا یا افسانه های ملی گرایانه دولت مدرن سر هم کنیم.
این افسانه ها به انسان خردمند این توانایی بی نظیر را میدهد که در گروه های بزرگ به شکلی انعطاف پذیر با هم همکاری کنند.
[📚 انسان خردمند] ۲۳---۷
🔸️انسان خردمند میتواند به گونه ای بسیار انعطاف پذیر با بیشمار آدم غریبه و ناشناس همکاری کند.به همین دلیل است که انسان خردمند برجهان حکومت میکند،اما مورچه ها از بقایای غذای ما تغذیه میکنند ک شامپانزه ها در باغ وحش و آزمایشگاه های تحقیقاتی محبوسند.
[📚 انسان خردمند] ۲۴---۱
🔸️تمام همکاری های بزرگ مقیاسِ انسانی --خواه دولت مدرن باشد یا کلیسای قرون وسطی یا شهری باستانی یا قبیله ای کهن--ریشه در اسطوره های مشترکی دارند که صرفا بر بنیاد اسطوره های دینی مشترک بنا میشوند.
دو کاتولیک که هرگز یکدیگر را ندیده اند میتوانند در کنار هم به جنگ صلیبی بروند یا برای احداث یک بیمارستان پولهابشان را روی هم بگذارند،چرا که هر دو معتقدند خدا در قالب انسان تجسد یافت و اجازه داد به صلیبش بکشند تا ما را از بار گناه برهاند....
دولتها نیز بر پایه ی افسانه های مشترک ملی بنا میشوند.
دو نفر صرب که اصلا همدیگر را نمی شناسند ممکن است جانشان را برای نجات همدیگر به خطر اندازند زیرا خر دو به وجود ملت صرب و سرزمین صرب و پرچم صرب اعتقاد دارند....
با اینحال ،هیچکدام از اینها خارج از محدوده ی داستانهایی نیسنند که مردم از خود در می آورند و برای هم نقل میکنند.
بیرون از قوه ی تخیل مشترک انسانها نه خدایان ،نه ملتها،نه پول،نه حقوق بشر،نه قوانین ک نه عدالت ،هیچکدام وجود ندارند.
[📚 انسان خردمند] ۲۴--۲
🔸️انسانهای اولیه نظم اجتماعی را با اعتقاد به اشباح و ارواح و رقصیدن دور آتش زیر قرص ماه برقرار میساختند.
چیزی که ما نمیتوانیم درک کنیم این است که نهادهای جدید ما هم دقیقا بهمان شکل عمل میکنند.
مثلا موسسات تجاری را در نظر بگیرید
تجارت پیشگان و حقوقدانهای عصر حاضر در حفیقت جادوگرانی قدرتمند هستند.
تفاوت اصلی میان آنها و شمن های قبایل آنست که حقوقدانهای امروزی داستانهای بسیار عجیب و غریب تری سر هم مبکنند.
مانند افسانه پژو
(اگه کسی تمایل داره در مورد این افسانه بیشتر بدونه این سه شات پایین رو بخونه)
*شمن؛واسطه ی بین جهان مرئی و ارواح جهان نامرئی در بعضی از قبایل که به جادوگری و شفادهی و تسلط بر وقایع میپردازد.مترجم
خلاصه کتاب انسان خردمند |
خلاصه کتاب انسان خردمند |
خلاصه کتاب انسان خردمند |
خلاصه کتاب انسان خردمند |
[📚 انسان خردمند] ۲۴--۳
🔸️پژو ساخته و پرداخته تخیل جمعی ماست.حقوق دانان آن را 《فرض قانونی》می نامند.فرض قانونی را نمیتوان به چشم دید،چون ماده نیست.اما موجودیتی حقوقی دارد و درست مثل من و شما به قوانین کشورهایی که در آنها عمل میکند پیوند خورده است.
(برای درک بهتر مطلب شاتهای بالا خونده بشه)
[📚 انسان خردمند] ۲۴--۴
🔸️پژو به آن دسته از فرض های قانونی تعلق دارد که 《شرکتهای با مسئولیت محدود》خوانده میشوند.
ایده ای که در پشت چنین شرکتهایی قرار دارد یکی از نبوغ آمیزترین ابداعات بشر است...
[📚 انسان خردمند] ۲۴--۵
🔸️اگر ما در آن دوران زندگی میکردیم،شاید قبل از راه انداختن یک کسب و کار کمی بیشتر فکر میکردیم. و به راستی همچنین شرایط حقوقی ای هر کسی را از کارآفرینی دلسرد میکرد.
همه از فعالیتهای اقتصادی میترسیدند و به نظر میرسید اینکار ارزش به خطر انداختن خانواده و کشاندن آن به فقر و تنگدستی را ندارد.
[📚 انسان خردمند] ۲۴--۶
🔸️بهمین دلیل بود که انسانها بصورت جمعی تصور وجود شدکتهای با مسئولیت محدود را در ذهن خود پروراندند.
چنین شرکتهایی از نظر حقوقی مستقل از افرادی بودند که آنها دا تاسیس میکردند یا در آنها سرمایه گذاری میکردند.یا اداره شان میکردند.
در طول سده های اخیر؟چنین شرکتهایی بازیگران اصلی عرصه ی اقتصاد بوده اند و چنان به آنها عادت کرده ایم که فراموش میکنیم اینها فقط در تخیل ما وجود دارند...
[📚 انسان خردمند] ۲۵---
🔸️داستان سراییِ تاثیرگذار کار آسانی نیست.مشکل در سرهم کردن داستان نیست،بلکه در باوراندن آن به دیگران است.
بخش اعظم تاریخ به این سوال برمیگردد چطور میلیونها نفر را متقاعد میکند که داستانهای خاصی را راجع به خدایان یا ملتها یا شرکتهای با مسئولیت محدود باور کنند؟
اما وقتی که داستان موفق از کار در می آید،به انسان خردمند توانابی خارق العاده ای میدهد زیرا میلیونها انسان غریبه با هم را قادر میسازد در راه اهداف مشترک با یکدیگر همکاری کنند.
تصور کنید چقدر سخت بود اگر میخواستیم فقط با سخن گفتن از چیزهایی مثل رودخانه و درخت و شیر که واقعا وجود دارند،دولت یا کلیسا یا نظامهای حقوقی بوجود آوریم.
[📚 انسان خردمند] ۲۶---
از زمان انقلاب شناختی ،انسان خردمند در واقعیتی دو گانه زیسته است.از یکطرف واقعیت عینیِ رودخانه و درخت و شیر و از طرف دیگر واقعیت خیالی خدایان و ملتها و شرکتها.
واقعیت خیالی بمرور زمان قدرتمندتر شد،بطوریکه امروزه حتا بقایای رودخانه ها و درختها و شیرها هم وابسته به لطف موجوداتی خیالی مانند خدایان و ملتها و شرکتهاست.
[📚 انسان خردمند] ۲۷---۱
🔸️از زمان انقلاب شناختی به بعد،انسان خردمند این توانایی را یافت که به سرعت رفتار خود را متناسب با نیازهای متغیرش تغییر دهد.
این اتفاق راهگشای تکامل فرهنگی شد و مجرایی فرعی برای عبور از راهبندان سنگین تکامل ژنتیکی گشود.
انسان خردمند با سرعتی سرسام آور این مسیر فرهنگی را پیمود و در زمینه ی توانایی همکاری ،به سرعت از تمام دیگر گونه ی های انسانی و حیوانی پیش افتاد.
[📚 انسان خردمند] ۲۷--۲
🔸️با این حال در محیطی معین ،حیواناتی از یک گونه ی مشابه،تمایل به رفتار مشابه دارند.
بدون جهش های ژنتیک عموما تغییرات قابل توجهی در رفتار اجتماعی رخ نمیدهد.
[📚 انسان خردمند] ۲۷--۳
🔸️بدلایلی مشابه،انسانهای اولیه هیچ انقلابی بپا نکردند.
تا جایی که میدانیم ،تغییر در الگوهای اجتماعی،ابداع فناوری های جدید و سکنا گزیدن در زیستگاه های ناشناخته،بیش از آنکه ناشی از ابتکارات فرهنگی باشد،حاصل جهش های ژنتیک و ضرورتهای محیطی بوده است.
بهمین دلیل بود که برداشتن این گام ها برای انسان صدهزار سال طول کشید.
دو میلیون سال قبل،جهش های ژنتیک به ظهور گونه ی انسانی جدیدی انجامید که انسان راست قامت نامیده شد.
[📚 انسان خردمند] ۲۷--۴
🔸️ظهور این انسان همراه بود با فناوریِ ساخت ابزارهای جنگی جدید که امروزه شاخصی برای شناسایی این گونه ی انسانی شده است.
تا زمانیکه انسان راست قامت دستخوش تغییرات ژنتیکی بیشتری نشد،ابزارهای سنگی او هم تغییر نکرد و این حدکد دو میلیون سال طول کشید.
[📚 انسان خردمند] ۲۸--۱
🔸️انسان خردمند از زمان انقلاب شناختی به بعد توانسته است رفتارش را به سرعت تغییر دهد و بدون هیچ نیازی به تغییرات ژنتیکی یا محیطی،رفتارهای جدیدرا به نسل های بعد منتقل کند.
یک نمونه بارز ظهور مداوم نخبگان بدون فرزند است مثل کشیشان کاتولیک،فرقه های راهبان بودایی و بودوکراسی های خواجه های چینی
وجود چنین نخبگانی بر خلاف بنیادی ترین اصول انتخاب طبیعی است،زیرا اعضای مسلط و بانفوذ جامعه داوطلبانه از تولید مثل خودداری میکنند.
[📚 انسان خردمند] ۲۸---۲
🔸️درحالیکه نرهای آلفاشامپانزه ها از قدرت خود برای روابط جنسی با بیشترین ماده های ممکن استفاده میکنند--و در نتیجه تعداد اعضای جوان گروه خود را افزایش میدهند--نر آلفای کاتولیک کاملا از آمیزش جنسی پرهیز میکند.
این خودداری نه نتیجه ی شرایطِ محیطیِ منحصربفرد،مثل کمبود شدید غذا یا فقدان جفتهای بالقوه هست و نه حاصل نوعی جهش ژنتیکیِ رفتاری.
کلیسای کاتولیک قرنها دوام آورده است ،نه بخاطر اینکه 《ژن بی همسری》از یک پاپ به دیگری منتقل شده است ،بلکه از طریق انتقال داستانهای عهد جدید و قوانین فقهی آیین کاتولیک.
[📚 انسان خردمند] ۲۹---
🔸️در حالیکه الگوی رفتاری انسانهای اولیه در طی ده ها هزار سال بدون تغییر ماند ،انسانهای خردمند توانستند ساختارهای اجتماعی شان،ماهیت روابط متقابل انسانب شان،فعالیتهای اقتصادی شان و تعداد زیادی از دیگر رفتارهای خود را،در ظرف یکی دو دهه،دگرگون کنند.
خلاصه کتاب انسان خردمند |
[📚 انسان خردمند] ۲۴--۳
🔸️پژو ساخته و پرداخته تخیل جمعی ماست.حقوق دانان آن را 《فرض قانونی》می نامند.فرض قانونی را نمیتوان به چشم دید،چون ماده نیست.اما موجودیتی حقوقی دارد و درست مثل من و شما به قوانین کشورهایی که در آنها عمل میکند پیوند خورده است.
(برای درک بهتر مطلب شاتهای بالا خونده بشه)
[📚 انسان خردمند] ۲۴--۴
🔸️پژو به آن دسته از فرض های قانونی تعلق دارد که 《شرکتهای با مسئولیت محدود》خوانده میشوند.
ایده ای که در پشت چنین شرکتهایی قرار دارد یکی از نبوغ آمیزترین ابداعات بشر است...
[📚 انسان خردمند] ۲۴--۵
🔸️اگر ما در آن دوران زندگی میکردیم،شاید قبل از راه انداختن یک کسب و کار کمی بیشتر فکر میکردیم. و به راستی همچنین شرایط حقوقی ای هر کسی را از کارآفرینی دلسرد میکرد.
همه از فعالیتهای اقتصادی میترسیدند و به نظر میرسید اینکار ارزش به خطر انداختن خانواده و کشاندن آن به فقر و تنگدستی را ندارد.
[📚 انسان خردمند] ۲۴--۶
🔸️بهمین دلیل بود که انسانها بصورت جمعی تصور وجود شدکتهای با مسئولیت محدود را در ذهن خود پروراندند.
چنین شرکتهایی از نظر حقوقی مستقل از افرادی بودند که آنها دا تاسیس میکردند یا در آنها سرمایه گذاری میکردند.یا اداره شان میکردند.
در طول سده های اخیر؟چنین شرکتهایی بازیگران اصلی عرصه ی اقتصاد بوده اند و چنان به آنها عادت کرده ایم که فراموش میکنیم اینها فقط در تخیل ما وجود دارند...
[📚 انسان خردمند] ۲۵---
🔸️داستان سراییِ تاثیرگذار کار آسانی نیست.مشکل در سرهم کردن داستان نیست،بلکه در باوراندن آن به دیگران است.
بخش اعظم تاریخ به این سوال برمیگردد چطور میلیونها نفر را متقاعد میکند که داستانهای خاصی را راجع به خدایان یا ملتها یا شرکتهای با مسئولیت محدود باور کنند؟
اما وقتی که داستان موفق از کار در می آید،به انسان خردمند توانابی خارق العاده ای میدهد زیرا میلیونها انسان غریبه با هم را قادر میسازد در راه اهداف مشترک با یکدیگر همکاری کنند.
تصور کنید چقدر سخت بود اگر میخواستیم فقط با سخن گفتن از چیزهایی مثل رودخانه و درخت و شیر که واقعا وجود دارند،دولت یا کلیسا یا نظامهای حقوقی بوجود آوریم.
[📚 انسان خردمند] ۲۶---
از زمان انقلاب شناختی ،انسان خردمند در واقعیتی دو گانه زیسته است.از یکطرف واقعیت عینیِ رودخانه و درخت و شیر و از طرف دیگر واقعیت خیالی خدایان و ملتها و شرکتها.
واقعیت خیالی بمرور زمان قدرتمندتر شد،بطوریکه امروزه حتا بقایای رودخانه ها و درختها و شیرها هم وابسته به لطف موجوداتی خیالی مانند خدایان و ملتها و شرکتهاست.
[📚 انسان خردمند] ۲۷---۱
🔸️از زمان انقلاب شناختی به بعد،انسان خردمند این توانایی را یافت که به سرعت رفتار خود را متناسب با نیازهای متغیرش تغییر دهد.
این اتفاق راهگشای تکامل فرهنگی شد و مجرایی فرعی برای عبور از راهبندان سنگین تکامل ژنتیکی گشود.
انسان خردمند با سرعتی سرسام آور این مسیر فرهنگی را پیمود و در زمینه ی توانایی همکاری ،به سرعت از تمام دیگر گونه ی های انسانی و حیوانی پیش افتاد.
[📚 انسان خردمند] ۲۷--۲
🔸️با این حال در محیطی معین ،حیواناتی از یک گونه ی مشابه،تمایل به رفتار مشابه دارند.
بدون جهش های ژنتیک عموما تغییرات قابل توجهی در رفتار اجتماعی رخ نمیدهد.
[📚 انسان خردمند] ۲۷--۳
🔸️بدلایلی مشابه،انسانهای اولیه هیچ انقلابی بپا نکردند.
تا جایی که میدانیم ،تغییر در الگوهای اجتماعی،ابداع فناوری های جدید و سکنا گزیدن در زیستگاه های ناشناخته،بیش از آنکه ناشی از ابتکارات فرهنگی باشد،حاصل جهش های ژنتیک و ضرورتهای محیطی بوده است.
بهمین دلیل بود که برداشتن این گام ها برای انسان صدهزار سال طول کشید.
دو میلیون سال قبل،جهش های ژنتیک به ظهور گونه ی انسانی جدیدی انجامید که انسان راست قامت نامیده شد.
[📚 انسان خردمند] ۲۷--۴
🔸️ظهور این انسان همراه بود با فناوریِ ساخت ابزارهای جنگی جدید که امروزه شاخصی برای شناسایی این گونه ی انسانی شده است.
تا زمانیکه انسان راست قامت دستخوش تغییرات ژنتیکی بیشتری نشد،ابزارهای سنگی او هم تغییر نکرد و این حدکد دو میلیون سال طول کشید.
[📚 انسان خردمند] ۲۸--۱
🔸️انسان خردمند از زمان انقلاب شناختی به بعد توانسته است رفتارش را به سرعت تغییر دهد و بدون هیچ نیازی به تغییرات ژنتیکی یا محیطی،رفتارهای جدیدرا به نسل های بعد منتقل کند.
یک نمونه بارز ظهور مداوم نخبگان بدون فرزند است مثل کشیشان کاتولیک،فرقه های راهبان بودایی و بودوکراسی های خواجه های چینی
وجود چنین نخبگانی بر خلاف بنیادی ترین اصول انتخاب طبیعی است،زیرا اعضای مسلط و بانفوذ جامعه داوطلبانه از تولید مثل خودداری میکنند.
[📚 انسان خردمند] ۲۸---۲
🔸️درحالیکه نرهای آلفاشامپانزه ها از قدرت خود برای روابط جنسی با بیشترین ماده های ممکن استفاده میکنند--و در نتیجه تعداد اعضای جوان گروه خود را افزایش میدهند--نر آلفای کاتولیک کاملا از آمیزش جنسی پرهیز میکند.
این خودداری نه نتیجه ی شرایطِ محیطیِ منحصربفرد،مثل کمبود شدید غذا یا فقدان جفتهای بالقوه هست و نه حاصل نوعی جهش ژنتیکیِ رفتاری.
کلیسای کاتولیک قرنها دوام آورده است ،نه بخاطر اینکه 《ژن بی همسری》از یک پاپ به دیگری منتقل شده است ،بلکه از طریق انتقال داستانهای عهد جدید و قوانین فقهی آیین کاتولیک.
[📚 انسان خردمند] ۲۹---
🔸️در حالیکه الگوی رفتاری انسانهای اولیه در طی ده ها هزار سال بدون تغییر ماند ،انسانهای خردمند توانستند ساختارهای اجتماعی شان،ماهیت روابط متقابل انسانب شان،فعالیتهای اقتصادی شان و تعداد زیادی از دیگر رفتارهای خود را،در ظرف یکی دو دهه،دگرگون کنند.
[📚 انسان خردمند] ۳۰--
🔸️نئاندرتالها،بدون داشتن توانایی خیالبافی،نه قادر به همکاری موثر در ابعاد وسیع بودند و نه می توانستند رفتارهای اجتماعی شان را با چالشهای بسرعت متغیر تطبیق دهند.
[📚 انسان خردمند] ۳۱--
🔸️واقعیت اینست که هیچ جاندار دیگری بجز انسان خردمند تجارت نمیکند و تمام شبکه های تجاریِ انسان خردمند هم که درباره شان شواهد دقیقی داریم بر پایه ی خیالات بنا شده اند.
تجارت بدون اعتماد نمیتواند وجود داشته باشد،و اعتماد به ناآشنایان بسیار سخت است.
شبکه تجارت جهانیِ کنونی مبتنی بر اعتماد ماست به موجودیتهایی خیالی مانند دلار،بانک فدرال رزرو و علائم تجاریِ توتم گونه ی شرکتها
[📚 انسان خردمند] ۳۲--
🔸️فنون شکار تصویر دیگری از این تفاوتها را میدهد.
نئاندرتالها معمولا تنها یا در گروه های کوچک بشکار میرفتند.
ولی انسانهای خردمند روشهایس را ابداع کردند که بر پایه ی همکاری بین ده ها نفر و شاید حتا بین چند گروه مختلف بود.
خلاصه کتاب انسان خردمند |
[📚 انسان خردمند] ۲۴--۳
🔸️پژو ساخته و پرداخته تخیل جمعی ماست.حقوق دانان آن را 《فرض قانونی》می نامند.فرض قانونی را نمیتوان به چشم دید،چون ماده نیست.اما موجودیتی حقوقی دارد و درست مثل من و شما به قوانین کشورهایی که در آنها عمل میکند پیوند خورده است.
(برای درک بهتر مطلب شاتهای بالا خونده بشه)
[📚 انسان خردمند] ۲۴--۴
🔸️پژو به آن دسته از فرض های قانونی تعلق دارد که 《شرکتهای با مسئولیت محدود》خوانده میشوند.
ایده ای که در پشت چنین شرکتهایی قرار دارد یکی از نبوغ آمیزترین ابداعات بشر است...
[📚 انسان خردمند] ۲۴--۵
🔸️اگر ما در آن دوران زندگی میکردیم،شاید قبل از راه انداختن یک کسب و کار کمی بیشتر فکر میکردیم. و به راستی همچنین شرایط حقوقی ای هر کسی را از کارآفرینی دلسرد میکرد.
همه از فعالیتهای اقتصادی میترسیدند و به نظر میرسید اینکار ارزش به خطر انداختن خانواده و کشاندن آن به فقر و تنگدستی را ندارد.
[📚 انسان خردمند] ۲۴--۶
🔸️بهمین دلیل بود که انسانها بصورت جمعی تصور وجود شدکتهای با مسئولیت محدود را در ذهن خود پروراندند.
چنین شرکتهایی از نظر حقوقی مستقل از افرادی بودند که آنها دا تاسیس میکردند یا در آنها سرمایه گذاری میکردند.یا اداره شان میکردند.
در طول سده های اخیر؟چنین شرکتهایی بازیگران اصلی عرصه ی اقتصاد بوده اند و چنان به آنها عادت کرده ایم که فراموش میکنیم اینها فقط در تخیل ما وجود دارند...
[📚 انسان خردمند] ۲۵---
🔸️داستان سراییِ تاثیرگذار کار آسانی نیست.مشکل در سرهم کردن داستان نیست،بلکه در باوراندن آن به دیگران است.
بخش اعظم تاریخ به این سوال برمیگردد چطور میلیونها نفر را متقاعد میکند که داستانهای خاصی را راجع به خدایان یا ملتها یا شرکتهای با مسئولیت محدود باور کنند؟
اما وقتی که داستان موفق از کار در می آید،به انسان خردمند توانابی خارق العاده ای میدهد زیرا میلیونها انسان غریبه با هم را قادر میسازد در راه اهداف مشترک با یکدیگر همکاری کنند.
تصور کنید چقدر سخت بود اگر میخواستیم فقط با سخن گفتن از چیزهایی مثل رودخانه و درخت و شیر که واقعا وجود دارند،دولت یا کلیسا یا نظامهای حقوقی بوجود آوریم.
[📚 انسان خردمند] ۲۶---
از زمان انقلاب شناختی ،انسان خردمند در واقعیتی دو گانه زیسته است.از یکطرف واقعیت عینیِ رودخانه و درخت و شیر و از طرف دیگر واقعیت خیالی خدایان و ملتها و شرکتها.
واقعیت خیالی بمرور زمان قدرتمندتر شد،بطوریکه امروزه حتا بقایای رودخانه ها و درختها و شیرها هم وابسته به لطف موجوداتی خیالی مانند خدایان و ملتها و شرکتهاست.
[📚 انسان خردمند] ۲۷---۱
🔸️ از زمان انقلاب شناختی به بعد،انسان خردمند این توانایی را یافت که به سرعت رفتار خود را متناسب با نیازهای متغیرش تغییر دهد.
این اتفاق راهگشای تکامل فرهنگی شد و مجرایی فرعی برای عبور از راهبندان سنگین تکامل ژنتیکی گشود.
انسان خردمند با سرعتی سرسام آور این مسیر فرهنگی را پیمود و در زمینه ی توانایی همکاری ،به سرعت از تمام دیگر گونه ی های انسانی و حیوانی پیش افتاد.
[📚 انسان خردمند] ۲۷--۲
🔸️ با این حال در محیطی معین ،حیواناتی از یک گونه ی مشابه،تمایل به رفتار مشابه دارند.
بدون جهش های ژنتیک عموما تغییرات قابل توجهی در رفتار اجتماعی رخ نمیدهد.
[📚 انسان خردمند] ۲۷--۳
🔸️ بدلایلی مشابه،انسانهای اولیه هیچ انقلابی بپا نکردند.
تا جایی که میدانیم ،تغییر در الگوهای اجتماعی،ابداع فناوری های جدید و سکنا گزیدن در زیستگاه های ناشناخته،بیش از آنکه ناشی از ابتکارات فرهنگی باشد،حاصل جهش های ژنتیک و ضرورتهای محیطی بوده است.
بهمین دلیل بود که برداشتن این گام ها برای انسان صدهزار سال طول کشید.
دو میلیون سال قبل،جهش های ژنتیک به ظهور گونه ی انسانی جدیدی انجامید که انسان راست قامت نامیده شد.
[📚 انسان خردمند] ۲۷--۴
🔸️ظهور این انسان همراه بود با فناوریِ ساخت ابزارهای جنگی جدید که امروزه شاخصی برای شناسایی این گونه ی انسانی شده است.
تا زمانیکه انسان راست قامت دستخوش تغییرات ژنتیکی بیشتری نشد،ابزارهای سنگی او هم تغییر نکرد و این حدکد دو میلیون سال طول کشید.
[📚 انسان خردمند] ۲۸--۱
🔸️انسان خردمند از زمان انقلاب شناختی به بعد توانسته است رفتارش را به سرعت تغییر دهد و بدون هیچ نیازی به تغییرات ژنتیکی یا محیطی،رفتارهای جدیدرا به نسل های بعد منتقل کند.
یک نمونه بارز ظهور مداوم نخبگان بدون فرزند است مثل کشیشان کاتولیک،فرقه های راهبان بودایی و بودوکراسی های خواجه های چینی
وجود چنین نخبگانی بر خلاف بنیادی ترین اصول انتخاب طبیعی است،زیرا اعضای مسلط و بانفوذ جامعه داوطلبانه از تولید مثل خودداری میکنند.
[📚 انسان خردمند] ۲۸---۲
🔸️درحالیکه نرهای آلفاشامپانزه ها از قدرت خود برای روابط جنسی با بیشترین ماده های ممکن استفاده میکنند--و در نتیجه تعداد اعضای جوان گروه خود را افزایش میدهند--نر آلفای کاتولیک کاملا از آمیزش جنسی پرهیز میکند.
این خودداری نه نتیجه ی شرایطِ محیطیِ منحصربفرد،مثل کمبود شدید غذا یا فقدان جفتهای بالقوه هست و نه حاصل نوعی جهش ژنتیکیِ رفتاری.
کلیسای کاتولیک قرنها دوام آورده است ،نه بخاطر اینکه 《ژن بی همسری》از یک پاپ به دیگری منتقل شده است ،بلکه از طریق انتقال داستانهای عهد جدید و قوانین فقهی آیین کاتولیک.
[📚 انسان خردمند] ۲۹---
🔸️در حالیکه الگوی رفتاری انسانهای اولیه در طی ده ها هزار سال بدون تغییر ماند ،انسانهای خردمند توانستند ساختارهای اجتماعی شان،ماهیت روابط متقابل انسانب شان،فعالیتهای اقتصادی شان و تعداد زیادی از دیگر رفتارهای خود را،در ظرف یکی دو دهه،دگرگون کنند.
[📚 انسان خردمند] ۳۰--
🔸️نئاندرتالها،بدون داشتن توانایی خیالبافی،نه قادر به همکاری موثر در ابعاد وسیع بودند و نه می توانستند رفتارهای اجتماعی شان را با چالشهای بسرعت متغیر تطبیق دهند.
[📚 انسان خردمند] ۳۱--
🔸️واقعیت اینست که هیچ جاندار دیگری بجز انسان خردمند تجارت نمیکند و تمام شبکه های تجاریِ انسان خردمند هم که درباره شان شواهد دقیقی داریم بر پایه ی خیالات بنا شده اند.
تجارت بدون اعتماد نمیتواند وجود داشته باشد،و اعتماد به ناآشنایان بسیار سخت است.
شبکه تجارت جهانیِ کنونی مبتنی بر اعتماد ماست به موجودیتهایی خیالی مانند دلار،بانک فدرال رزرو و علائم تجاریِ توتم گونه ی شرکتها
[📚 انسان خردمند] ۳۲--
🔸️فنون شکار تصویر دیگری از این تفاوتها را میدهد.
نئاندرتالها معمولا تنها یا در گروه های کوچک بشکار میرفتند.
ولی انسانهای خردمند روشهایس را ابداع کردند که بر پایه ی همکاری بین ده ها نفر و شاید حتا بین چند گروه مختلف بود.
[📚 انسان خردمند] ۳۳--
🔸️ تنوع بی اندازه ی واقعیتهای خیالی ای که انسان خردمند خلق کرد،و در تنوع الگوهای رفتاری حاصل از آنها،عناصر اصلی آن چیزی هستند که 《فرهنگ》نامیده میشود.
🔸️ هنگامیکه فرهنگها پدید آمدند هرگز از تغییر و تحول باز نایستادند و این دگرگونی های توقف ناپذیر همان چیزی است که آنرا 《تاریخ》می نامیم.
[📚 انسان خردمند] ۳۴--۱
🔸️انقلاب شناختی مقطعی است که تاریخ استقلالش را از فرآیندهاط زیستی اعلام کرد.
تا قبل از انقلاب شناختی،فعالیتهای همه ی گونه ۶ای انسانی به حوزه ی فرآیندهای زیستی --یا میتوانیم بگویین 《ما قبل تاریخ》تعلق داشت.
(من شخصا مایلم از بکار بردن لفظ ما قبل تاریخ خودداری کنم،زیرا این درک غلط را ایجاد میکند که حتا قبل از انقلاب شناختی انسانها در مقوله ای خاص قرار میگرفتند.)
[📚 انسان خردمند] ۳۴--۲
🔸️از انقلاب شناختی به بعد،روایت های تاریخی جایگزینِ نظریه های زیست شناسی شدند که ابزار اولیه ما برای توضیح شکل گیری انسان خردمند بودند.
[📚 انسان خردمند] ۳۵--
🔸️ ما،تک تک یا حتا ده نفر ده نفر،به شکل خجالت آوری شبیه شامپانزه ها هستیم.
تفاوتهای مهم فقط وقتی ظاهر میشود که از حد نصاب ۱۵۰نفر عبور کنیم، و وقتی که به مرز هزار تا دوهزار نفر برسیم تفاوتها شگفت انگیز خواهند شد.
تفاوت واقعی میان ما و شامپانزه ها در آن برچسب خیالی است که تعداد بسیار زیادی از افراد و خانواده ها و گروه ها را بهم پیوند میدهد.
همین چسب ما را اشرف مخلوقات کرد.
[📚 انسان خردمند] ۳۵--
🔸️ برای اینکه بتوانیم به ماهیت خود،و تاریخ و ویژگی های روانی مان پی ببریم باید به درون مغز نیاکان شکارگر--خوراک جوی مان برویم.
خلاصه کتاب انسان خردمند |
[📚 انسان خردمند] ۲۴--۳
🔸️پژو ساخته و پرداخته تخیل جمعی ماست.حقوق دانان آن را 《فرض قانونی》می نامند.فرض قانونی را نمیتوان به چشم دید،چون ماده نیست.اما موجودیتی حقوقی دارد و درست مثل من و شما به قوانین کشورهایی که در آنها عمل میکند پیوند خورده است.
(برای درک بهتر مطلب شاتهای بالا خونده بشه)
[📚 انسان خردمند] ۲۴--۴
🔸️ پژو به آن دسته از فرض های قانونی تعلق دارد که 《شرکتهای با مسئولیت محدود》خوانده میشوند.
ایده ای که در پشت چنین شرکتهایی قرار دارد یکی از نبوغ آمیزترین ابداعات بشر است...
[📚 انسان خردمند] ۲۴--۵
🔸️ اگر ما در آن دوران زندگی میکردیم،شاید قبل از راه انداختن یک کسب و کار کمی بیشتر فکر میکردیم. و به راستی همچنین شرایط حقوقی ای هر کسی را از کارآفرینی دلسرد میکرد.
همه از فعالیتهای اقتصادی میترسیدند و به نظر میرسید اینکار ارزش به خطر انداختن خانواده و کشاندن آن به فقر و تنگدستی را ندارد.
[📚 انسان خردمند] ۲۴--۶
🔸️ بهمین دلیل بود که انسانها بصورت جمعی تصور وجود شدکتهای با مسئولیت محدود را در ذهن خود پروراندند.
چنین شرکتهایی از نظر حقوقی مستقل از افرادی بودند که آنها دا تاسیس میکردند یا در آنها سرمایه گذاری میکردند.یا اداره شان میکردند.
در طول سده های اخیر؟چنین شرکتهایی بازیگران اصلی عرصه ی اقتصاد بوده اند و چنان به آنها عادت کرده ایم که فراموش میکنیم اینها فقط در تخیل ما وجود دارند...
[📚 انسان خردمند] ۲۵---
🔸️ داستان سراییِ تاثیرگذار کار آسانی نیست.مشکل در سرهم کردن داستان نیست،بلکه در باوراندن آن به دیگران است.
بخش اعظم تاریخ به این سوال برمیگردد چطور میلیونها نفر را متقاعد میکند که داستانهای خاصی را راجع به خدایان یا ملتها یا شرکتهای با مسئولیت محدود باور کنند؟
اما وقتی که داستان موفق از کار در می آید،به انسان خردمند توانابی خارق العاده ای میدهد زیرا میلیونها انسان غریبه با هم را قادر میسازد در راه اهداف مشترک با یکدیگر همکاری کنند.
تصور کنید چقدر سخت بود اگر میخواستیم فقط با سخن گفتن از چیزهایی مثل رودخانه و درخت و شیر که واقعا وجود دارند،دولت یا کلیسا یا نظامهای حقوقی بوجود آوریم.
[📚 انسان خردمند] ۲۶---
از زمان انقلاب شناختی ،انسان خردمند در واقعیتی دو گانه زیسته است.از یکطرف واقعیت عینیِ رودخانه و درخت و شیر و از طرف دیگر واقعیت خیالی خدایان و ملتها و شرکتها.
واقعیت خیالی بمرور زمان قدرتمندتر شد،بطوریکه امروزه حتا بقایای رودخانه ها و درختها و شیرها هم وابسته به لطف موجوداتی خیالی مانند خدایان و ملتها و شرکتهاست.
[📚 انسان خردمند] ۲۷---۱
🔸️ از زمان انقلاب شناختی به بعد،انسان خردمند این توانایی را یافت که به سرعت رفتار خود را متناسب با نیازهای متغیرش تغییر دهد.
این اتفاق راهگشای تکامل فرهنگی شد و مجرایی فرعی برای عبور از راهبندان سنگین تکامل ژنتیکی گشود.
انسان خردمند با سرعتی سرسام آور این مسیر فرهنگی را پیمود و در زمینه ی توانایی همکاری ،به سرعت از تمام دیگر گونه ی های انسانی و حیوانی پیش افتاد.
[📚 انسان خردمند] ۲۷--۲
🔸️ با این حال در محیطی معین ،حیواناتی از یک گونه ی مشابه،تمایل به رفتار مشابه دارند.
بدون جهش های ژنتیک عموما تغییرات قابل توجهی در رفتار اجتماعی رخ نمیدهد.
[📚 انسان خردمند] ۲۷--۳
🔸️ بدلایلی مشابه،انسانهای اولیه هیچ انقلابی بپا نکردند.
تا جایی که میدانیم ،تغییر در الگوهای اجتماعی،ابداع فناوری های جدید و سکنا گزیدن در زیستگاه های ناشناخته،بیش از آنکه ناشی از ابتکارات فرهنگی باشد،حاصل جهش های ژنتیک و ضرورتهای محیطی بوده است.
بهمین دلیل بود که برداشتن این گام ها برای انسان صدهزار سال طول کشید.
دو میلیون سال قبل،جهش های ژنتیک به ظهور گونه ی انسانی جدیدی انجامید که انسان راست قامت نامیده شد.
[📚 انسان خردمند] ۲۷--۴
🔸️ظهور این انسان همراه بود با فناوریِ ساخت ابزارهای جنگی جدید که امروزه شاخصی برای شناسایی این گونه ی انسانی شده است.
تا زمانیکه انسان راست قامت دستخوش تغییرات ژنتیکی بیشتری نشد،ابزارهای سنگی او هم تغییر نکرد و این حدکد دو میلیون سال طول کشید.
[📚 انسان خردمند] ۲۸--۱
🔸️انسان خردمند از زمان انقلاب شناختی به بعد توانسته است رفتارش را به سرعت تغییر دهد و بدون هیچ نیازی به تغییرات ژنتیکی یا محیطی،رفتارهای جدیدرا به نسل های بعد منتقل کند.
یک نمونه بارز ظهور مداوم نخبگان بدون فرزند است مثل کشیشان کاتولیک،فرقه های راهبان بودایی و بودوکراسی های خواجه های چینی
وجود چنین نخبگانی بر خلاف بنیادی ترین اصول انتخاب طبیعی است،زیرا اعضای مسلط و بانفوذ جامعه داوطلبانه از تولید مثل خودداری میکنند.
[📚 انسان خردمند] ۲۸---۲
🔸️درحالیکه نرهای آلفاشامپانزه ها از قدرت خود برای روابط جنسی با بیشترین ماده های ممکن استفاده میکنند--و در نتیجه تعداد اعضای جوان گروه خود را افزایش میدهند--نر آلفای کاتولیک کاملا از آمیزش جنسی پرهیز میکند.
این خودداری نه نتیجه ی شرایطِ محیطیِ منحصربفرد،مثل کمبود شدید غذا یا فقدان جفتهای بالقوه هست و نه حاصل نوعی جهش ژنتیکیِ رفتاری.
کلیسای کاتولیک قرنها دوام آورده است ،نه بخاطر اینکه 《ژن بی همسری》از یک پاپ به دیگری منتقل شده است ،بلکه از طریق انتقال داستانهای عهد جدید و قوانین فقهی آیین کاتولیک.
[📚 انسان خردمند] ۲۹---
🔸️در حالیکه الگوی رفتاری انسانهای اولیه در طی ده ها هزار سال بدون تغییر ماند ،انسانهای خردمند توانستند ساختارهای اجتماعی شان،ماهیت روابط متقابل انسانب شان،فعالیتهای اقتصادی شان و تعداد زیادی از دیگر رفتارهای خود را،در ظرف یکی دو دهه،دگرگون کنند.
[📚 انسان خردمند] ۳۰--
🔸️ نئاندرتالها،بدون داشتن توانایی خیالبافی،نه قادر به همکاری موثر در ابعاد وسیع بودند و نه می توانستند رفتارهای اجتماعی شان را با چالشهای بسرعت متغیر تطبیق دهند.
[📚 انسان خردمند] ۳۱--
🔸️ واقعیت اینست که هیچ جاندار دیگری بجز انسان خردمند تجارت نمیکند و تمام شبکه های تجاریِ انسان خردمند هم که درباره شان شواهد دقیقی داریم بر پایه ی خیالات بنا شده اند.
تجارت بدون اعتماد نمیتواند وجود داشته باشد،و اعتماد به ناآشنایان بسیار سخت است.
شبکه تجارت جهانیِ کنونی مبتنی بر اعتماد ماست به موجودیتهایی خیالی مانند دلار،بانک فدرال رزرو و علائم تجاریِ توتم گونه ی شرکتها
[📚 انسان خردمند] ۳۲--
🔸️فنون شکار تصویر دیگری از این تفاوتها را میدهد.
نئاندرتالها معمولا تنها یا در گروه های کوچک بشکار میرفتند.
ولی انسانهای خردمند روشهایس را ابداع کردند که بر پایه ی همکاری بین ده ها نفر و شاید حتا بین چند گروه مختلف بود.
[📚 انسان خردمند] ۳۳--
🔸️ تنوع بی اندازه ی واقعیتهای خیالی ای که انسان خردمند خلق کرد،و در تنوع الگوهای رفتاری حاصل از آنها،عناصر اصلی آن چیزی هستند که 《فرهنگ》نامیده میشود.
🔸️ هنگامیکه فرهنگها پدید آمدند هرگز از تغییر و تحول باز نایستادند و این دگرگونی های توقف ناپذیر همان چیزی است که آنرا 《تاریخ》می نامیم.
[📚 انسان خردمند] ۳۴--۱
🔸️ انقلاب شناختی مقطعی است که تاریخ استقلالش را از فرآیندهاط زیستی اعلام کرد.
تا قبل از انقلاب شناختی،فعالیتهای همه ی گونه ۶ای انسانی به حوزه ی فرآیندهای زیستی --یا میتوانیم بگویین 《ما قبل تاریخ》تعلق داشت.
(من شخصا مایلم از بکار بردن لفظ ما قبل تاریخ خودداری کنم،زیرا این درک غلط را ایجاد میکند که حتا قبل از انقلاب شناختی انسانها در مقوله ای خاص قرار میگرفتند.)
[📚 انسان خردمند] ۳۴--۲
🔸️ از انقلاب شناختی به بعد،روایت های تاریخی جایگزینِ نظریه های زیست شناسی شدند که ابزار اولیه ما برای توضیح شکل گیری انسان خردمند بودند.
[📚 انسان خردمند] ۳۵--
🔸️ ما،تک تک یا حتا ده نفر ده نفر،به شکل خجالت آوری شبیه شامپانزه ها هستیم.
تفاوتهای مهم فقط وقتی ظاهر میشود که از حد نصاب ۱۵۰نفر عبور کنیم، و وقتی که به مرز هزار تا دوهزار نفر برسیم تفاوتها شگفت انگیز خواهند شد.
تفاوت واقعی میان ما و شامپانزه ها در آن برچسب خیالی است که تعداد بسیار زیادی از افراد و خانواده ها و گروه ها را بهم پیوند میدهد.
همین چسب ما را اشرف مخلوقات کرد.
[📚 انسان خردمند] ۳۵--
🔸️ برای اینکه بتوانیم به ماهیت خود،و تاریخ و ویژگی های روانی مان پی ببریم باید به درون مغز نیاکان شکارگر--خوراک جوی مان برویم.
[📚 انسان خردمند] ۳۶--۱
🔸️ در رشته ی رو به رونق روانشناسی تکاملی،این بحث مطرح میشود که بسیاری از خصلتهای روانی و اجتماعی ما در دوران طولانیِ پیشا کشاورزی شکل گرفتند.
حتا امروز محققان این رشته مدعی هستند که مغز و ذهن ما با زندگی مبتنی بر شکار و خوراک جویی سازگار شده است.
[📚 انسان خردمند] ۳۶--۲
🔸️ عادتهای غذایی ما،نزاع های ما و ویژگی ها و رفتارهای جنسی ما همه محصول شیوه ی تعامل است میان ذهن 《شکارگر-خوراک جوی》 ما با محیط پساصنعتی کنونی که در آم بسر میبریم.--و یا کلانشهرها و هواپیماها و تلفن ها و کامپیوترهای ان.
این محیط منابع مادی بیشتری دراختیار ما میگذارد و در مقایسه ب همه ی نسلهای گذشته طول عمر بیشتری به ما مببخشد،اما اغلی در ما احساس افسردگی و از خود بیگانگی و فشارهای روحی ایجاد میکند.
روانشناسان تکاملی معتقدند،برای درک این امر ،باید آن عالّمِ پرورنده ی 《شکارگر--خوراک جو》 را بکاریم که به وجود ما شکل داد،آن عالمی که ما همچنان بطور ناخودآگاه ساکنش هستیم.
[📚 انسان خردمند] ۳۷---
🔸️نظریه ی پرخوری
سوال)چرا مردم خود را با غذاهای پرکالری که برای جسمشان هم مضر است خفه میکنند؟
تا وقتی که عادات غذایی نیاکان خوراک جویان را برسی نکنیم،یافتن علت زیاده روی ما در خوردن غذاهای پرچرب و بسیار شیرین باقی میماند.
غریزه ی زیاده روی در خوردن غذاهای پرکالری جزئی از ژنهای ما شد.
امروزه ما شاید در آپارتمان های بسیار بلند با یخچالهایی پر از غذا زندگی کنیم،ولی DNAی ما هنوز گمان میکند که در علفزارهایی صحرایی به سر میبریم.
برای همین است که اگر یک لیوان بستنی در یخچال پیدا کنیم آنرا کامل می بلعیم و پشتش هم یک شیشه ی نوشابه ی بزرگ سر میکشیم.
[📚 انسان خردمند] ۳۸--۱
🔸️نظریه ی کمون باستانی
برخی از روانشناسان تکاملی معتقدند که گروه های جستجوگر باستانی متشکل از خانواده های تک همسرانه نبود.
بر عکس ،در کمون هایی بسر میبردند عاری از مالکیت خصوصی و روابط تک همسرانه و حتا روابط پدر-فرزندی.
در چنین گروهی،زن میتوانست همزمان با مروان(و زنان)مختلفی آمیزش جنسی داشته باشد و تمام اعضای بالغ گروه برای سرپرستی از کودکان همکاری میکنند.
[📚 انسان خردمند] ۳۸--۲
🔸️حتا امروز شماری از فرهنگهای بشری هستند که در آنها پدریِ اشتراکی اعمال می شود،
بعنوان مثال در میان سرخپوستهای《باری》 (در آمازون).
یک مادر خوب همیشه دقت میکند که خصوصا در دوره ی بارداری،با مردهای مختلف آمیزش داشته باشد تا فرزندش از خصلتها(و مراقبتهای پدرانه)گوناگون بهره مند شود،نه فقط خصلت بهترین شکارگر بلکه همچنین خصلت بهترین قصه گو،نیرکمند ترین جنگجو و با ملاحظه ترین عاشق.
[📚 انسان خردمند] ۳۸--۳
🔸️ طرفداران این نظریه ی 《کمون باستانی《معتقدند که خشونتهای مداوم در رکابط زناشویی که شاخص ازدواج های کنونی هستند،آمار بالای طلاق،و همچنین عقده های روانی متعدد در بچه ها و بزرگسالان همگی حاصل تحمیل تک همسری و خانواده ی هسته ای به بشر هستند که با نرم افزار زیستی ما ناسازگارند.
[📚 انسان خردمند] ۳۸--۴
🔸️ بسیاری از محققان قویا این نظریه را رد میکننو و تاکید دارند بر اینکه تک همسری و تشکیل خانواده ی هسته ای رفتارهای بنیادین انسانی هستند.
این محققان معتقدند که جوامع کهنِ 《شکارگر-خوراک جو》گر چه،در مقایسه با جوامع مدرن،بیشتر مایل به زندگی اشتراکی و برابری طلبی بودند،اما با اینحال از کانونهای جداگانه ای تشکیل میشدند که هر کدام متشکل از یک زوج حسود و فرزندانی بود که مشترکا نگه می داشتند.
بهمین دلیل است که امروزه روابط تک همسرانه و خانواده ی هسته ای تقریبا در تمام فرهنگها شکل بهنجار و طبیعی رابطه است و باز بهنین دلیل است که مردان و زنان نسبت به یکدیگر و نسبت به فرزندانشان تمایلات انحصارطلبانه دارند،و حتا در دولتهای مدرنی مثل کره شمالی و سوریه اقتدارسیاسی از پدر به پسر میرسد.
[📚 انسان خردمند] ۳۹--۱
🔸️یکی از بارزترین تفاوتها میان خوراک جویان کهن و اعقاب کشاورز و صنعتگرشان این است که خوراک جویان،در آغاز امر ،مصنوعات کمی ور اختیار داشتند و این اشیاء نقش نسبتا کمی در زندگیشان بازی میکرد.
در صورتیکه یک عضو معمولیِ جامعه مرفه مدرن در طول زندگیش مالک میلیونها چیز خواهد بود...
نیاکان شکارگر-خوراک جوی ما ناچار بودند فقط با ضروریترین چیزهایی که داشتند سر کنند.
پس معقول است که فکر کنیم بخش اعظم حیات فکری و دینی و عاطفی شان بدون حضور و نقش اشیاء هدایت میشد.
بنابراین ،اتکا به اشیاء و مصنوعات گزارشی نادرست از زندگی شکارگران-خ راک جویان اولیه بما خواهد داد.
[📚 انسان خردمند] ۳۹--۲
🔸️یکی از راه های حل این مشکل بررسی جوامع جستجوگر کنونی است که میتواند مستقیما از طریق مشاهدات مردم شناختی صورت گیرد اما به چند دلیلِ مهم باید در تعمیم یافته های مربوط به جوامع جستجوگر کنونیِ به جوامع کهن،احتیاط کرد.
[📚 انسان خردمند] ۳۹-۳
🔸️ دلیل اول)
اینکه همه ی جوامع جستجوگر ی که تاکنون به بقایشان ادامه داده اند متاثر از جوامع کشاورزی و صنعتی پیرامونشان بوده اند.
در نتیجه از احتیاط بدور است که فکر کنیم آنچه درباره ی این جوامع صادق است درباره جوامع ده ها هزار سال قبل هم صادق بوده است.
[📚 انسان خردمند] ۳۹--۴
🔸️دلیل دوم)
جوامع شکارگر -خوراک جوی کنونی عمدتا در مناطقی با شرایط اقلیمی دشوار و زمین های نامساعد و نامناسب برای کشاورزی به بقایشان ادامه داده اند.
بهمین سان،جوامعی که خود را با شرایط طاقت فرسای مناطقی چون بیابان کالاهاری در جنوب آفریقا تطبیق داده اند الگوی کاملا گمراه کننده ای برای درک جوامع کهنی هستند که در مناطقی حاصلخیز مثل دره ی رود یانگ تسه (در چین )زندگی میکردند.
بویژه اینکه تراکم جمعیت در مناطقی چون بیابان کالاهاری بسیار کمتر از یانگ تسه ی باستان بود و این بر سوالات کلیدی درباره اندازه و ساختار گروه های انسامی ک روابط بینشان تاثیر مهمی میگذارد.
[📚 انسان خردمند] ۳۹--۵
🔸️ دلیل سوم)
چشمگیرترین خصلت جوامع شکارگر-خوراک جو میزان تفاوت آنها با یکدیگر است.آنها نه فقط در نقاط مختلف جهان بلکه حتا در یک منطقه واحد نیز با هم فرق میکنند.
به مدد ظهور قوه ی تخیل ،حتا انسانهایی با ساختار ژنتیکی مشابه که در شرایط زیست بومی یکسانی بسر میبردند قادر به خلق واقعیتهای خیالی بسیار متفاوتی شدند که در هنجارها و ارزشهای گوناگون تجلی می یافت.
[📚 انسان خردمند] ۴۰---
🔸️ مطالعات مردم شناختی درباره ی جوامع خوراک جوی کنونی میتواند در درک برخی از امکاناتِ موجود خوراک جویان کهن له ما کمک کند،اما گستره ی امکانات این جوامع بسیار وسیعتر بوده است و بیشتر ان بر ما پوشیده است.
مناقشات داغ《شیوه ی زیستِ طبیعیِ》انسان خردمند یک شیوه ی زیستِ طبیعیِ واحد نداشته است.
آنچه وجود دارد صرفا گزینه های فرهنگی متعدد از طیف گسترده ی شیوه های ممکن است.
[📚 انسان خردمند] ۴۱--
🔸️درباره ی جهان پیشاکشاورزی با اطمینان میتوان گفت که تقریبا همه ی مردم در گروه های کوچک چند ده یا حداکثر چند صد نفری زندگی میکردند و با اطمینان گفت که همگی انسان بودند.
این قاعده ی کلی فقط یک استثناء داشت :سگ
سگ اولین حیوانی بود که انسان خردمند اهلی کرد و این قبل از انقلاب کشاورزی بود.
[📚 انسان خردمند] ۴۲--
🔸️گاهی گروه ها در نتیجه ی بلایای طبیعی ،زد و خوردهای خونین،فشار جمعیت یا ابتکار یک رهبر پر جَذبه قلمرو مسکونی خود را ترک میکردند تا سرزمینهای جدیدی کشف کنند.
این گشت و گذارها موتوری بود برای پراکنده شدن انسان خردمند در همه جای جهان.
[📚 انسان خردمند] ۴۳--
🔸️دانسته های گروه های انسانیِ امروزی بسیار بیشتر از گروه های انسانیِ کهن است.اما،در سطح فردی،خوراک جویان کهن،مطلع ترین و با مهارت ترین انسانهای تاریخ بوده اند.
[📚 انسان خردمند] ۴۴--
🔸️رازموفقیت خوراکجویان ،که آنها را در مقابل قحطی و سوء تغذیه محافظت میکرد،رژیم غذایی متنوعشان بود.
کشاورزان تغذیه بسیار محدودتر و نامتعادلتری دارند.
خصوصا در دوره پیشامدرن،بخش زیادی از کالری مورد نیاز جمعیت کشاورز فقط از یک محصول واحد--مثل گندم یا سیب زمینی یا برنج---تامین میشد که فاقد برخی ویتامینها و مواد معدنی و دیگر مواد غذاییِ ضروری بود.
برعکس،خوراک جویان باستان بطور منظم ده ها نوع غذا مصرف میکردند.
علاوه بر این وابسته نبودن به یک نوع غذای معین آنها را در مقابل کم شدن یک منبع غذایی مصون تر میکرد.
خوراک جویان باستانی از بیماریهای عفونی و واگیردار کمتری هم رنج میبردند.
بیش ترِ بیماریهای عفونی که جوامع کشاورزی و صنعتی را به ستوه آورده است (مثل آبله و سرخک و سل)از منشاشان حیوانات اهلی بود و فقط پس از انقلاب کشاورزی به انسان سرایت کزد.
خوراک جویان باستانی که فقط سگ را اهلی کرده بودند از چنین بلایایی مصون بودند.
[📚 انسان خردمند] ۴۵--۱
🔸️تغذیه ی سالم و متنوع،ساعات کاری نسبتا کم در هفته و نادر بودن بیماریهای عفونی واگیردار باعث شده است بسیاری از متخصصان جوامع خوراک جوی پیشاکشاورزی را 《اولین جوامع مرفه 》بنامند.
[📚 انسان خردمند] ۴۵--۲
🔸️با وجود این اشتباه است که زندگی این جوامع ابتدایی را کمال مطلوب فرض کنیم.
اگر چه آنها از بیشتر مردم جوامع کشاورزی و صنعتی زندگی بهتری داشتند،اما دنیایشان میتوانست خشن و بیرحم باشد.
خوراک جویان امروزی گاهی پیرها و از کارافتادگانی را که نمیتوانند با گروه همراهی کنند بحال خود رها میکنند یا حتا میکشند.
نوزادانِ ناخواسته و کودکان ممکن است کشته شوند،و حتا مواردی از قربانی کردن انسانها بدلایل مذهبی هم وجود دارد.
[📚 انسان خردمند] ۴۵--۳
🔸️ قوم آچه
شکارگران--خوراک جویانی که تا دهه ی ۱۹۶۰میلادی در جنگلهای پاراگوئه میزیستند.--این امکان را بما داده است که نیم نگاهی هم به جنبه های تاریک زندگی خوراک جویان بیندازیم.
مثلا وقتی یک عضو مهم گروه میمرد،آچه ای ها علی الرسم دختر کوچکی را میکشتند و آندو را با هم دفن میکردند.
وقتی پیرزن آچه ای باری بر دوش بقیه میشد،یکی از مردان جوانتر پنهانی خود را به پشت سر او میرسانید و با ضربه ی تبری که به سرش میزد او را میکشت.
نظر آچه ای ها درباره ی کشتن کودکان و بیماران و سالخوردگان مثل همان نظری است که بسیاری از مردم امروزه راجع به سقط جنین و قتل از روی ترحم(اتاتازی)دارند.
[📚 انسان خردمند] ۴۵--۴
🔸️ اما باید مراقب باشیم که در مورد مردم آچه زود قضاوت نکنیم.
مردم شناسانی که سالها با آنها زندگی کرده اند گژارش میدهند که خشونت میان افراد بالغ بسیار نادر بود.
هم زنها و هم مردها آزاد بودندکه به خواست خود شریک زندگی شان را عوض کنند.
اینمردم همیشه خندان بودند،رهبریِ سلسله مراتبی نداشتند و عموما از آدمهای سلطه جو اجتناب میکردند.با آنکه اموال اندکی داشتندبسیار سخاوتمند بودند و حرص مقام و ثروت نداشتند.
برای آنها ارزشمند ترین چیزها در زندگی روابط اجتماعی خوب و دوستی های عمیق بود.
[📚 انسان خردمند] ۴۶--۱
🔸️ حیات فکری و معنوی شکارگران-خوراک جویان باستانی
بر پایه عوامل قابل اندازه گیری و عینی،می توان تا حدی مبانی اقتصاد خوراک جویی را بازسازی کرد.
اما سر در آوردن از دنیای افکار و اعتقادات و احساسات بسیار دشوار است.
[📚 انسان خردمند] ۴۶--۲
🔸️ اکثر محققان قبول دارند که روح باوری(animism) در میان خوراک جویان باستانی رایج بود.
روح باوری(anima بمعنای روح) باوری است که بر اساس آن تقریبا هر مکان و هر گیاه و هر پدیده ی طبیعی نوعی آگاهی و احساس دارد و میتواند مستقیما با انسانها رابطه داشته باشد.
روح باوران معتقدند که سدی میان انسان و موجودات دیگر وجود ندارد.
همگی میتوانند مستقیما از طریق صحبت و آواز و رقص و مراسم مختلف با هن ارتباط برقرار کنند.
ویژگی تمام این اعمال ارتباطی این است که موجوداتی که مخاطب قرار میگیرند موجوداتی محلی هستند.
آنها خدایانی عالمگیر نیستند،بلکه گوزنی مشخص،درختی مشخص،رودی مشخص یا روحی مشخص هستند.
[📚 انسان خردمند] ۴۶---۳
🔸️ روح باوری دین خاصی نیست بلکه عنوانی عام است برای هزاران دین و فرقه و اعتقاد بسیارمتفاوت.
آنچه همه ی آنها را 《روح باور》میکند همین رویکرد مشترکی است که به دنیا و جایگاه انسان در آن دارند.
گفتن اینکه خوراک جویان باستانی احتمالا روح باور بوده انر مثل اینست که بگوییم اغلب کشاورزان عصر پیشامدرن خداپرست بوده اند.
[📚 انسان خردمند] ۴۶--۴
🔸️خدا پرستی(theismبرگرفته از واژه ی یونانیtheosبه معنای خدا)دیدگاهیست که بر اساس آن نظم عالم بر پایه یک رابطه ی سلسله مراتبی میان انسان و گروه کوچکی از موجودات اثیری است که خدایان نامیده میشوند.
قطعا درست است که بگوییم کشاورزان عصر پیشامدرن به خداپرستی تمایل داشتند ،اما این چیز زیادی درباره ی خثوصیتهای منحصربفرد به ما نمیگوید.
[📚 انسان خردمند] ۴۷---
🔸️ درباره ی ادیان خوراک جوی باستانی صرفا تصوراتی مبهم و نامشخص داریم.
ما مسلم میپنداریم که انها روح باور بوده اند ولی از این هم چیز زیادی دستگیرمان نمیشود.
نمیدانیم آنها چه ارواحی را می پرستیدند،چه جشن هایی برگزار میکردند یا چه محرماتی را رعایت میکردند.
از همه مهمتر ،نمی دانیم چه داستانهایی سرهم میکردند.این یکی از بزرگترین نقاط ابهام در ورک ما از تاریخ بشر است.
[📚 انسان خردمند] ۴۸---
🔸️ دنیای سیاسی--اجتماعی خوراک جویان
یکی دیگر از عرصه هایی است که تقریبا هیچ چیز از آن نمیدانیم.
محققان حتا درباره ی مقدمات نیز توافق ندارند--مثل وجود مالکیت خصوصی،خانواده های هسته ای و روابط تک همسرانه.
احتمالا گروه های مختلف ساختارهای متفاوتی داشتند.
ممکن است بعضی به اندازه ی شامپانزه سلسله مراتبی و پر تنش و خشن بوده باشند در حالیکه بعصی دیگر ممکن است مثل یک گروه بونوبو ،بی خیال و صلح جو و شهوتران بوده باشند.
[📚 انسان خردمند] ۴۹---۱
🔸️ باستان شناسان گور جالبی کشف کردند.
در این گور دو اسکلت قرار داشت که سرهایشان در کنار هم بود.یکی متعلق به پسری بود حدودا۱۲الی۱۳ساله و دیگری دختری حدودا۹یا۱۰ساله....هر دودکودک با مجسمه هایی کوچک و اشیای دیگری از جنس عاج احاطه شده بودند....بیش از سه سال کار برای یک صنعتگر ماهر جهت ساخت ده هزار مهره ای که ایندو کودک را پوشانده بود نیاز بود...
تنها باور فرهنگی میتوانست توضیحی برای چنین خاک سپاری پر هزینه ای داشته باشد.
[📚 انسان خردمند] ۴۹---۲
🔸️ یکی از نظریه هااینست که آنها این موقعیت را بخاطر والدینشان کسب کرده باشند.
شاید آنها فرزندان یک رهبر،در فرهنگی معتقد به کاریزمای خانوادگی یا قوانین سفت و سخت جانشینی،بوده باشد.
نظریه ی دیگری میگوید که این کودکان از هنگام تولد،تجسم ارواح اموات بسیار قدیمی می دانستند.
نظریه ی سومی هم معتقد است که شکل خاکسپاری این کودکان نه نمایانگر موقعیت آنها در زندگی بلکه نشانگر چگونگی مرگ آنهاست.آنها احتمالا طبق شعائری بعنوان بخشی از مراسم خاکسپاری رهبر،قربانی شده و سپس با جلال و جبروت به خاک سپرده شده اند.
🔸️ صرف نظر از اینکه کدام پاسخ درست باشد ،این دو بچه شاهدی بسیار گویا بر این هستند که انسان خردمندِ۳۰هزارسال پیش قادر به ابداع قوانینی سیاسی-اجتماعی بوده است بسیار فراتر از الزامات ناشی ازDNAیِ ما و الگوهای رفتاریِ انسانهای دیگر و موجوداتی از گونه های دیگر.
خلاصه کتاب انسان خردمند |
[📚 انسان خردمند] ۵۱---
🔸️ صلح یا جنگ (در جوامع خوراک جو)؟
درست همانطور که میتوان طیف وسیعی از ادیان و ساختارهای اجتماعی را در میان خوراک جویان یافت،احتمالا میتوان میزان های خشونت متفاوتی را هم در میان آنها سراغ کرد.
درحالیکه بعضی از مناطق و بعضی دوره هااحتمالا در صلح و آرامش بسر می بردند،مناطق دیگر در آتش جدالهای سبعانه می سوختند.
[📚 انسان خردمند] ۵۲--۱
🔸️بدون یافتن ابزارهای تحقیقاتیِ هنوز نایافته،شاید هرگز نتوانیم پی ببریم که خوراک جویان باستانی چه اعتقاداتی داشتند یا چه ماجراهای سیاسی را از سر گذراندند.
با اینحال مهم است که سوالاتی را طرح کنیم که برایشان پاسخی نداریم،در غیر اینصورت ممکن است به این هوس بیفتیم که ۶۰هزار سال از تاریخ ۷۰هزار ساله ی انسان را نادیده بگیریم،با این بهانه که 《مردمی که آن زمان می زیستند کار مهمی نمیکردند》.
[📚 انسان خردمند] ۵۲--۲
🔸️حقیقت این است که جوراک جویان باستانی کارهاز مهم بسیاری انجام دادند.
بویژه جهان اطراف ما را بسیار بیشتر از آنچه اغلبِ مردم بتوانند درک کنند شکل دادند.
راه نوردان با دیدن توندرای سیبری و بیابان های مرکزی استرالیا و جنگلهای بارانیِ آمازون گمان میکنند که به مناظر بکری پا گذاشته اند که دست بشر بدانها نرسیده است.اما این توهمی بیش نیست.
خوراک جویان قبل از ما آنجا بودند و حتا در انبوه ترین جنگل ها و دورافتاده ترین بیابانها تغییرات شگرفی هم بوجود آوردند.
خوراک جویان مدتها قبل از بوجود آمدن اولین دهکده ی کشاورزی ،روابط جانداران و محیط را در کره ی زمین کاملا تغییر دادند.
گروه های قصه گو و آواره ی انسان خردمند مهمترین و مخرب ترین نیروهایی بودند که جهان جانداران تا آن زمان به بار آورده بودند.
[📚 انسان خردمند] ۵۳-
🔸️ قبل از انقلاب شناختی،تمام گونه های انسانی فقط در خشکی های آفریقایی-آسیایی زندگی میکردند.
دریا نه فقط برای انسان بلکه برای بسیاری از حیوانات و گیاهانِ آفریقایی--آسیایی دیگر هم مثل سدی مانع رسیدن به 《جهان خارج》میشد.
در نتیجه ،موجوداتِ سرزمینهای دوردستی مانند استرالیا و ماداگاسکار در طول میلیونها و میلیونها سال در انزوا تکامل یافتند و شکل و شمایلی کاملا متفاوت با خویشاوندان آفریقایی-آسیایی خود پبدا کردند.
زمین به چند اکوسیستم متمایز تقسیم شده بود که هر کدام مجموعه ای خاص از حیوانات و گیاهان را در خود جای میداد.
انسان خردمند،در شُرُف آن بود تا نقطه پایانی بر این شور و نشاط زیستی بگذارد.
[📚 انسان خردمند] ۵۴---۱
🔸️ معقولترین نظریه میگوید که در حدود۴۵هزار سال پیش ،انسانهای خردمند مستقر در مجمع الجزایر اندونزی(مجموعه ای از جزایری که از آسیا و از یکدیگر صرفا با تنگه ی باریکی جدا میشوند)اولین جوامع دریانورد را بوجود آوردند.
آنها ساخت و هدایت کشتی های اقیانوس پیما را آموختند و تبدیل شدند به ماهیگیران و تاجران دور نَوَرد و سیاحان سرزمین های دوردست.
اینها همه باعث دگرگونی بی سابقه در قابلیتها و شیوه ی زندگی انسان شد....مهارتهایی نظیر ساخت قایق به او این توانایی را داد تا به استرالیا برسدو در آنجا مستقر شود.
⁉️(نظریه ی بالا میگه حدود۴۵.۰۰۰سال قبل اولین جوامع دریانورد بوجود اومدن و از کشتی استفاده میکردن،اما سوال اینه الان بقایایی از اون کشتی یا قایق ها یا پاروها هیچ جا پیدا نشده.پاسخ برای این مساله چی هستش؟!
[📚 انسان خردمند] ۵۴--۲
🔸️ شواهد بسیاری در تایید نظریه بالا وجود دارد بویژه این واقعیت که انسان خردمند،در طی هزاران سال پس از استقرار در استرالیا،تعداد زیادی از جزایر کوچک و دور افتاده در شمال آنرا تسخیر کرد.
بعضی از این جزایر ،درست مثل بوکا و مانوس،را درست ۲۰۰km آب از نزدیکترین خشکی دور میکرد.
بسختی میتوان باور کرد که کسی بتواند بدون داشتن کشتی های پیشرفته و مهارتهای دریانوردی خود را به مانوس برساند و آنجا را تسخیر کند.همانطور که پیش تر ذکر شد ،شواهد محکمی هم وجود داردکه به تجارت دریایی منظم میان شماری از این جزایر مثل ایرلند جدید و بریتانیای جدید اشاره دارد.
[📚 انسان خردمند] ۵۵---۱
🔸️ سفر اولین انسانها به استرالیا یکی از مهمترین رویدادهای تاریخ است،حداقلبه همات اهمیت سفر کریستف کلمب به آمریکا یا سفر《آپولو۱۱》به ماه.
این اولین بار بود که انسانی توانسته بود اکوسیستم آفریقا-آسیا را ترک کند--یعنی در حقیقت اولین باری بود که یک پستانداربزرگ خاکزی توانست خود را از آفریقا--آسیا به استرالیا برساند.
[📚 انسان خردمند] ۵۵--۲
🔸️ حتا از این هم مهمتر کارهایی بود که این انسانهای پیشگام در آن جهان نوین انجام دادند.
لحظه ای که اولین شکارگر--خوراک جو پا بر یکی از سواحل استرالیا گذاشت زمانی بود که انسان خردپند خود را به راس زنجیره ی غذایی در یک سرزمین معین رساند و از ان به بعد به جان ستان ترین گونه در تاریخ کره ی زمین بدل شد.
[📚 انسان خردمند] ۵۶---
⁉️وقتی انسان اولین بار به استرالیا میره ازون به بعد خیلی از موجودات منفرض میشن.یه عده میگن که انسان باعث این انقراضها شده برخی هم معتقدند که تغییرات اقلیمی باعث نابود شدن نسل این جانداران شده
و نویسنده معتقد به اینه که انسان متهمه.
دلایلش رو در پایین میخونیم
[📚 انسان خردمند] ۵۶---۱
🔸️قبول اینکه انسان خردمند در انقراض گونه های جانوری و تغییرات زنجیره ی غذایی در کل اکوسیستم قاره ی استرالیا کاملا بیگناه باشه خیلی دشوار است.
سه مدرک در دست است که بهانه ی تغییرات اقلیمی را خنثا میکند و پای نیاکان ما را در ماجرای انقراض حیوانات عظیم الجثه ی استرالیا وسط میکشد.
[📚 انسان خردمند] ۵۶---۲
🔸️ دلیل اول)
اینکه،اگر چه شرایط اقلیمی استرالیا ۴۵هزار سال قبل تغییر کرد که الگوهای آب و هوایی جدید به تنهایی توانسته باشند چنین انقراص عظیمی را موجب شوند.
امروزه معمول چنین است که هر چیزی را ناشی از تغییر اب و هوا بدانند
اما حقیقت این است که شرایط اقلیمی کره ی زمین هرگز ارام و قرار پیدا نمیکند و در دگرگونی مداوم است.
در پس هر حادثه ی تاریخی میتوان تغییرات اقلیمی را مشاهده کرد.
[📚 انسان خردمند] ۵۶--۳
🔸️ دلیل دوم)
اینکه وقتی تغییر آب و هوا به انقراض وسیع منجر میشود،حیوانات آبزی را هم به همان اندازه ی خاکزیان در بر میگیرد.
ولی هیچ مدرکی در دست نیست که انقراض چشمگیرِ حیوانات دریایی را در۴۵هزار سال قبل نشان دهد.
دخالت انسانی توضیحی است بر اینکه چرا موج انقراض حیوانات عظیم الجثه ی استرالیا شامل حال حیوانات آبزی در اقیانوسهای مجاور نشد.
علیرغم مهارتهای دریانوردیِ روبه رشدش ،هنوط دامنه ی تهدیدش محدود به حیوانات خشکی بود.
[📚 انسان خردمند] ۵۶--۴
🔸️دلیل سوم)
اینکه انقراض های وسیع از نوع تلفات استرالیا در طی هزاره های بعدی بارها و بارها رخ دا --یعنی هر زمان که انسانها در بخش های دیگرِ 《جهان خارج》مستقر می شدند.
انسان خردمند در این موارد به طور قطع گناهکار است.برای مثال،حیوانات عظیم الجثه ی نیوزیلند--که از به اصطلاح 《تغییرات اقلیمیِ》حدود ۴۵هزار سال پیش ،بدون برداشتن خراشی جان سالم به در برده بودند--بمحض اینکه بشر پا به این جزایر گذاشت ،در معرض نابودی قرار گرفتند.
[📚 انسان خردمند] ۵۷---
⁉️مهاجرایی که به استرالیا رفتن تنها تکنولوژی عصر حجری داشتن خب چطور میتونستن یه فاجعه زیستبومی رو در این مقیاس ایجاد کنند؟!
دلایلش رو در پایین مفصل اومده
[📚 انسان خردمند] ۵۷--۱
🔸️ تکنولوزی عصر حجری همه ی آن چیزی بود که مهاجران استرالیا در اختیار داشتند.
پس چطور توانستند فاجعه ای زیستبومی را به بار آورند؟
سه توضیح در این خصوص وجود دارد که بخوبی با هم جور هستند.
[📚 انسان خردمند] ۵۷--۲
🔸️ توضیح اول)
جانوران عظیم الجثه -قربانیان عمده ی انقراض در استرالیا- با سرعت کمی زاد و ولد میکنند.دوران بارداریشان بسیار طولانیست،تعداد نوزادان در هر زایمان اندک است و فاصله میان بارداریها طولانی است.
در نتیجه ،اگر انسان ها هر چند ماه یکبار حتا یک دیپرتودون را میکشتند،تعداد مرگ در میان این جانداران از تعداد زاد و ولدشان بیشتر میشد.
در طی چند هزار سال ،آخرین دیپرتودونِ تک افتاده نابود شد و بهمراهش کل گونه ی او برچیده شد.
[📚 انسان خردمند] ۵۷--۳
🔸️ توضیح دوم)
انسان خردمند وقتی به استرالیا آمد در 《کشاورزی با آتش》مهارت یافته بود،به این معنا که وقتی با محیطی نا آشنا و تهدید آمیز روبرو میشد،به عمد مناطق وسیعی از بیشه های غیر قابل عبور و جنگل های انبوه را به آتش میکشید تا مراتع باز و وسیع بوجود آوَرَد.
و اینکار امکان جدب شدن شکار را بیشتز میکرد و با نیازهایش هم سازگارتر بود.
انسان به این ترتیب روایط زیستس د قسمتهای وسیعی از استرالیا را،ظرف چند هزاره ی کوتاه ،کاملا عوص کرد.
[📚 انسان خردمند] ۵۷--۴
🔸️ توضیح سوم)
با اینکه نقش چشمگیر شکار و 《کشاورزی با آتش》 را در انقراض حیوانات قبول دارد تاکید میکند که نباید نقش تغییرات اقلیمی را بطور کامل نادیده گرفت.
تغییرات اقلیمی در استرالیا در حدود۴۵هزار سال قبل ثبات اکوسیستم را متزلزل کرد و آنرا آسیب پذیر ساخت.
تحت شرایط طبیعی ،این نظام احتمالا خود را بازسازی میکرد،چنانچه بارها کرده بود.
اما انسان درست در چنین مقطع بحرانی در صحنه ظاهر شد و آن اکوسیستم آسیب پذیر را در پرتگاه سقوط انداخت.
[📚 انسان خردمند] ۵۷--۵
🔸️ بدون شواهد بیشتر نمیتوان از بین این سه سناریو دست به انتخاب زد.
اما قطعا دلایل محکمی وجود دارد که معتقد باشیم اگر انسان خردمند پا به استرالیا نمیگذاشت آنجا هنوز سرزمین شیرهای کیسه ای و دیپروتودونها و کانگوروهای عظیم الجثه بود.
[📚 انسان خردمند] ۵۸---
⁉️بحث بعدی در مورد نحوه ی ورود انسان خردمند به قاره آمریکا و تاثیراتی هستش که بر شرایط زیست بومی اونجا و و زندگی جانداران اونچا میزاره .
[📚 انسان خردمند] ۵۸--۱
🔸️انقراض حیوانات عظیم الجثه ی استرالیا شاید اولین نشانه ی بارزی بود که انسان خردمنددر سیاره ی ما به جا گذاشت.
به دنبال آن فاجعه ی زیستبومی عظیم تری رخ داد که در حدود۱۶.۰۰۰سال پیش ،یا ۱۴.۰۰۰سال قبل از میلاد مسیح،به خشکی نیمکره ی غربی پا گذاشت.
[📚 انسان خردمند] ۵۸--۲
🔸️اولین آمریکایی ها با پای پیاده به آنجا امدند زیرا سطح آب دریاها در ان زمان به آن اندازه پایین بود که یک برزخ شمال شرقی سیبری را به شمال غربی آلاسکا پیوند میداد.
[📚 انسان خردمند] ۵۸--۳
🔸️ پیاده به امریکا آمدن آسان نبود و شاید دشوارتر از عبور دریا برای رسیدن به استرالیا هم بود.
برای این سفر انسان خردمند می بایست ابتدا یاد بگیرد که شرایط سخت و قطبیِ شمال سیبری را تحمل کند،منطقه ای که در آن خورشید هرگز در زمستان نمی تابد و دما ممکن است به ۵۰درجه ی سلسیوس برسد.
[📚 انسان خردمند] ۵۸--۴
🔸️ هیچ یک از گونه های پیشین انسانی موفق به نفوذ در مناطقی مثل شمال سیبری نشده بودند.
حتا نئاندرتالهای مانوس با سرما خود را به مناطق جنوبی نسبتا گرم محدود میکردند.
[📚 انسان خردمند] ۵۸--۵
🔸️هنگامیکه گروه های خردمندِ خوراک جو به نواحی سردتر مهاجرت کردند آموختند که،به کمک سوزن لایه های پوست و خز را بهم بدوزند و لباسهای گرم و کفش های زمستانی فراهم کنند.
آنها سلاح های جدیدی ساختند و شگردهایی جدیدتر برای شکار بوجود آوردند که باعث میشد بتوانند ماموتها و دیگر شکارهای بزرگ را در سرزمینهای دوردست شمالی تعقیب کنند و از پا درآورند.
[📚 انسان خردمند] ۵۸--۶
🔸️به موازات پیشرفت فن تولید لباسهاس گرم و شگررهای شکار،انسان خردمند جرئت یافت تا لیشتر و بیشتر به مناطق یخ بسته نفوذ کند.
هر چه بیشتر به مناطق شمالی نفوذ میکرد،لباس و استراتژی های شکار و دیگر مهارتهایش برای بقا بیشتر میشد.
[📚 انسان خردمند] ۵۸--۷
🔸️ دلایل مهاجرت انسان خردمند به سیبری
شاید بعضی از گروه ها بر اثر جنگ یا فشارهای جمعیتی یا بلایای طبیعی به سرزمین های شمالی رانده شدند.
اما دیگران را احتمالا دلایل ایجاب تری،مثل پروتئین حیوانی،اغوا کرد.
مثلا هر ماموت منبع مقدار زیادی گوشت(که با توجه به دماهای بسیار سرد می شد برای استفاده های بعدی منجمدش کرد)،چربی خوشمزه،خز گرم و عاج باارزش بود.
[📚 انسان خردمند] ۵۸--۸
🔸️در آغاز،یخچالها راه عبور از آلاسکا به بقیه ی قسمتهای آمریکا را مسدود کرده بودند...اما در حدود۱۲.۰۰۰سال قبل از میلاد مسیح،این یخچالها بر اثر گرم شدن زمین ذوب شدند و معبر آسان تری گشوده شد.
با استفاده از این دالان جدید،انبوه مردم به جنوب کوچیدند و در سراسر قاره پراکنده شدند.
آنها اگر چه از آغاز با شکار طعمه های بزرگ در قطب شمال مانوس بودند،اما به سرعت خود را با تنوه شگفت انگیزِ اکوسیستم ها و شرایط اقلیمی جدید هم وفق دادند.
[📚 انسان خردمند] ۵۸--۹
🔸️حمله ی برق آسای انسان به سرتاسر آمریکا نمایانگر ابتکار عمل بی سابقه و انطباق پذیری بی نظیر انسان خردمند است.
هیچ موجود دیگری،با ژن های مشابه،تا آن زمان و با این سرعت به چنین پهنه ی متنوعی از زیستگاه های اساسا متفاوت نقل مکان نکرده بود.
[📚 انسان خردمند] ۵۸--۱۰
🔸️ ده ها هزار سال است که دیرین شناسان و باستان شناسان (کسانیکه به جستجوی بقایای حیوانات و تحقیق درباره آنها میپردازند)در جستجوهای استخوان های فسیل شده ی شترهای باستانی و مدفوعات سنگ شده ی 《تنبل》های غول پیکر،دشتها و کوهستانهای آمریکا را با دقت می گردند.
وقتی چیزی پیدا می کنند،آنرامثل گنج با احتیاط بسته بندی میکنند و به آزمایشگاه ها می فرستند تا هر استخوان و هر تکه مدفوع فسیل شده با نهایتِ دقت بررسی و تاریخگذاری شود.
[📚 انسان خردمند] ۵۸--۱۱
🔸️بررسی ها همیشه به یک نتیجه ختم می شود:
تازه ترین مدفوع فسیل شده و استخوانهای شترها به همان زمانی برمیگردد که انسان ها به آمریکا سرازیرشدند،یعنی بین تقریبا ۱۲.۰۰۰تا۹.۰۰۰سال قبل از میلاد مسیح.
[📚 انسان خردمند] ۵۸--۱۲
🔸️ تنها در یک منطقه دانشمندان تکه های مدفوع جدیدتری کشف کردند:
در چند جزیره ی کارائیب،بویژه در کولا و هیسپانیولا،مدفوع سنگ شده ی تنبل هایی را یافتند که به تقریبا ۵.۰۰۰سال قبل از میلاد مسیح برمیگردد.
این دقیقا همان زمانی است که اولین انسانها توانستند از دریای کارائیب بگذرند و در این دو جزیره ی بزرگ ساکن شوند.
[📚 انسان خردمند] ۵۸--۱۳
🔸️ باز هم گروهی از محققان سعی می کنند انسان خردمند را تبرئه کنند و گناه را به گردن تغییرات بیندازند.
)و به همین خاطر ناچارند بگویند که،به دلایلی مرموز،شرایط اقلیمی در جزایر کارائیب در طی ۷.۰۰۰سال ثابت باقی ماند،در حالیکه بقیه نیمکره ی زمین گرم شد.)
اما نمیتوان تکه های مدفوع فسیل شده در آمریکا دا نادیده گرفت.
ما مجرم هستیم .هیچ شکی در تیننیست.حتا اگر تغییرات اقلیمی همدست ما بوده باشند باز مشارکت انسان در این جرم قطعی است.
[📚 انسان خردمند] ۵۹---
⁉️بحث بعدی در مورد انقراض گونه های مختلف جانداران و فجایع زیست محیطی توسط انسان خردمند هستش
[📚 انسان خردمند] ۵۹--۱
🔸️اولین موج مهاجرت انسان خردمند یکی از بزرگترین و سریعترین فاجعه های زیست بومی در قلمرو حیوانات بود.
بزرگترین قربانیان حیوانات عظیم الجثه ی خزدار بودند.
در دوران انقلاب شناختی ،در حدود۲۰۰نوع پستاندار بزرگِ خاکزی،با وزنی بیش از ۵۰۰kg ،در کره ی زمین زندگی میکردند.
در زمان انقلاب کشاورزی ،فقط حدود صد نوع باقی مانده بود.
بعد از انقلاب کشاورزی این فاجعه ی زیستبومی به دفعات در ابعاد کوچکتری تکرار شد.
[📚 انسان خردمند] ۵۹--۲
🔸️یافته های باستان شناختی که جزیره به جزیره به دست آمده است همه از یک واقعیت دردناک پرده برمیدارد.
این نمایش غم انگیز با صحنه ای آغاز میش د که جمعیت انبوه و متنوعی از حیوانات عظیم الجثه را نشان میدهد و هیچ ردپایی از انسان وجود ندارد.
در پرده ی دوم انسان خردمند پا به صحنه میگذارد ک این با یک تکه استخوان انسان ،یک سر نیزه،یا شاید یک قطعه سفالِ زیرخاکی نشان داده میشود.
کمی بعد پرده ی سوم آغاز میشود:
مردان ک زنان در مرکز صحنه ایستاده اند و اکثر حیوانات بزرگ جثه،بهمراه بسیاری از حیوانات کوچکتر، صحنه را ترک کرده اند.
[📚 انسان خردمند] ۵۹--۳
🔸️موج اول انقراض که با پراکنده شدن خوراک جویان همراه شد،انقراض موج دوم را در پی داشت که به دنبال پراکنده شدن کشاورزان رخ داد،و این همراهی ها چشم انداز مهمی را درباره ی انقراض موج سوم پیش روی ما میگشاید که محصول فعالیت صنعتی امروز ماست.
⁉️ بخش دوم : انقلاب کشاورزی
قسمت۵-بزرگترین فریب تاریخ
موضوع با این شروع میشه که چطور انسان خردمند راغب به کشاورزی شد و گونه های گیاهی مثه گندم رو به زندگیش وارد کرد و همچنین حیواناتی مثه گاو و گوسفند رو اهلی کرد.
نویسنده معتقده بر خلاف تبلیغاتی که شده انقلاب کشاورزی فقط یه فریب بوده که باعث سخت تر شدن زندگی کشاورز و رنج بی شمار برای حیوانات شده و دلایلش رو مفصل شرح میده
[📚 انسان خردمند] ۶۰--
🔸️در حدود ۱۰.۰۰۰سال پیش ،از وقتی که انسان خردمند تقریبا تمامِ وقت خود را صرف دستکاری در زندگی مشتی حیوان و گیاه بود،همه چیز عوض شد.
از بام تا شام به بذرافشانی و آبیاری گیاهان،درآوردن علفهای هرز از خاک و چراندن گوسفندها در بهترین مراتع میپرداخت.گمان میکرد که این کارها میوه و غلات و گوشت بیشتری در اختیارش میگذارد.
این انقلابی در شیوه ی زندگی انسان بود--انقلاب کشاورزی.
[📚 انسان خردمند] ۶۱--
🔸️محققان زمانی گمان میکردند که کشاورزی از یک نقطه در خاورمیانه به سایر نقاط دنیا رسید.
امروزه محققان با هم توافق دارند که کشاورزی به گونه ای کاملا مستقل در چهار گوشه ی جهان سربرآورد،نه اینکه کشاورزان خاورمیانه انقلاب کشاورزی شان را به دیگر نقاط دنیا صادر کرده باشند.
[📚 انسان خردمند] ۶۲---
🔸️سوال)
چرا انقلاب کشاورزی در خاورمیانه و چین و آمریکای مرکزی صورت گرفت نه در استرالیا یا آلاسکا یا آفریقای جنوبی؟
دلیلش ساده است:
بیشتر گونه های گیاهی و حیوانی را نمیتوان اهلی کرد.انسان خردمند می توانست قارچ های خوشمزه بچیند و ماموت های پشمالو را از پا درآورد،اما اهلی کردن هیچ یک از گونه هاامکان پذیر نیست.
قارچ بسیار فرار بود و جانوران عظیم الجثه هم بسیار وحشی.
از میان هزاران گونه ای که نیاکان ما شکار و جمع آوری کردند،تنها معدود گزینه های مناسبی برای کشاورزی و دامداری بودند.
این گونه های معدود در مناطق خاصی زندگی میکردند و در همین مناطق بود که انقلاب های کشاورزی رخ داد.
[📚 انسان خردمند] ۶۳--۱
🔸️ محققان زمانی اعلام کردند که انقلاب کشاورزی برای بشر جهش بزرگی به پیش بود.
آنها از داستان پیشرفتی سخن میگفتند که با قدرت مغز بشر تحقق یافت.
تکامل به تدریج انسانهای هوشمندتری را بوجود آورد.
بالاخره ،انسان ها آنقدر باهوش بودند که بتوانند رازهای طبیعت را کشف کنند و همین قادرشان ساخت که گوسفند را رام کنند و گندم بکارند.
به محض اینکه این رخ داد،آنها مشتاقانه زندگی طاقت فرسا و خطرناک و اغلب ساده و ابتداییِ شکارگری -خوراک گری را رها کردند و در یک جا مستقر شدند تا از زندگی دلپذیر و رضایت بخشِ کشاورزی بهره مند شوند.
اما این داستان خیالبافی است.
[📚 انسان خردمند] ۶۳--۲
🔸️اما این داستان خیالبافی است.مدرکی مبنی بر اینکه به مرور زمان انسانها باهوش تر شدند در دسترس نیست.
شکی نیست که انقلاب کشاورزی مقدار غذای در دسترسِ بشررا بیشتر کرد،اما این مترادف با غذای بهتر و اوقات فراغت بیشتر نبود.
در عوض،تبدیل شد به انفجارهای جمعیتی و تافته های جدابافته و نازپرورده.
کشاورز معمولی سخت تر از خوراک جوی معمولی کار میکرد و در عوض غذای بدتری هم به دست می آورد.
انقلاب کشاورزی بزرگترین فریب تاریخ بود.
[📚 انسان خردمند] ۶۵--۱
بررسی انقلاب کشاورزی از نظر گندم
🔸️در حدود ده هزار سال پیش گندم یکی از بی شمار علفهای وحشی بود که در محدوده ی معینی از خاورمیانه میرویید.
ناگهان ،فقط ظرف یک دوره ی کوتاه چند هزار ساله ،در تمام نقاط دنیا کشت می شد.
بر اساس معیارهای اساسیِ تکامل،یعنی بقا و تولید مثل،گندم به یکی از موفق ترین گیاهان در تاریخ کره زمین بدل شده است.
[📚 انسان خردمند] ۶۵--۲
🔸️ چطور گندم از موجودی نا چیز و بی اهمیت به موجودی همه جا حاضر بدل شد؟
گندم با اغوای انسان خردمند در مورد مزایایش چنین کرد.
[📚 انسان خردمند] ۶۵--۳
🔸️انسان خردمند تا ده هزار سال پیش ،زندگی نسبتا راحتی را با شکار و خوراک جویی میگذراند
-- بعد شروع کرد به صرف نیروی زیادی برای کشت گندم.
-- گندم مراقبت زیادی میطلبید
-- انسان خردمند باید زمین را صاف و وجین میکرد.او باید مراقب کرم ها و کپک ها میبود.
کشاورز باید محافظ گندم در برابر موجوداتی مثل خرگوش یا ملخ میشد.حتا باید مدفوع سایر حیوانات را برای رفع گرسنگی گندم بعنوان کود جمع آوری کند.
--- چون بدن انسان خردمند برای کارهایی نظیر بالارفتن از درخت یا دویدن سازگاری شد پس کارهایی مثل زدودن سنگ و حمل سطل های آب باعث آسیب به ستون فقرات،زانوهاو گردن و کمر انسانها میشد.
تمام این مراقبتها باعث میشد که انسان ناچارا در جوار مزارع گندمشان ساکن شود.
---> در واقع ما نبودیم که گندم را اهلی کردیم بلکه گندم بود که ما را اهلی کرد.
[📚 انسان خردمند] ۶۵--۴
🔸️گندم غذای بهتری به انسان نداد.
انسان موجودی همه چیز خوار است که از غذاهای متنوعی لذت میبرد.
قبل از انقلاب کشاورزی ،غلات بخش کوچکتر از غذای انسان را تشکیل میداد.
برنامه ی غذاییِ مبتنی بر غلات از نظر مواد معدنی و ویتامین فقیر است و هضم این غذاها برای دستگاه گوارش دشوار است و برای دندان و لثه ضرر دارد.
[📚 انسان خردمند] ۶۵--۵
🔸️ گندم به انسان امنیت اقتصادی هم نداد.
زندگی کشاورز در مقایسه با شکارگر--خوراک جو،امنیت کمتری دارد.
بقای خوراک جویان به گونه های بسیاری وابسته بود و برای همین میتوانستند ایام سخت را حتا بدون غذاهای ذخیره شده بگذرانند.اگر دسترسی به یک گونه کاهش می یافت ،میشد گونه های دیگر را بیشتر شکاز یا جمع آوری کرد.
در صورتیکه جوامع کشاورزی تا همین اواخر حجم زیادی از کالری مصرفی شان به چند گیاه اهلی شده ی محدود مثل گندم،سیب زمینی یا برنج محدود میشد و اگر باران نمی آمد موجی از ملخ سر میرسید،کشاورزان هزارهزار میلیون تلف میشدند.
[📚 انسان خردمند] ۶۵--۶
🔸️ گندم انسان را از خشونت انسانی نیز نمیتوانست در امان نگاه دارد.
فقدان مرتع برای همسایه های مهاجم میتوانست به معنای تفاوت میان گذران زندگی و گرسنگی باشد،پس جای زیادی ببرای صلح و مصالحه نبود.
مثلا در گینه ی نوِ کنونی ،در یک جامعه ی قبیله ای کشاورزی ،یعنی قوم دانی،خسونت علت مرگ ۳۰درصد از مردهاست.
[📚 انسان خردمند] ۶۶---
🔸️ واحد ارزش تکامل نه گرسنگی و رنج بلکه میزان تکثیر مارپیچ های DNAبود.
همانطور که موفقیت اقتصادی یک شرکت تنها از طریق تعداد دلارهای انباشته در حساب بانکی اش محاسبه میشود،نه از روی خشنودی کارکنانش،پیشرفت تکاملیِ یک گونه هم بر اساس میزان تکثیر دی ان ایِ آن برآورد میشود.
اگر تکثیر دی ان ایِ متوقف شود،گونه ی آن موجود زنده منقرض خواهد شد،درست مثل شرکتی که بدون پول ورشکست میشود.
اگر یک گ نه،دی ان ای های زیادی از خودش تکثیر کند به موففیت دست یافته است و آن گونه ی زیستیِ خاص نشو و نما میکند از این منظر،هزار نمونه ی تکثیر شده بهتر از صد نمونه است.
🔸️ جوهر انقلاب کشاورزی نیز همین است:
توانایی زنده نگه داشتنِ بیشترین انسانها تحت نامساعدترین شرایط.
[📚 انسان خردمند] ۶۷--۱
🔸️ یکی از قوانین سفت و سخت تاریخ این است که تجمل به ضرورت بدل خواهد شد و بذر الزامات جدیدی را خواهد کاشت.
وقتی کسی به یک کالای تجملی خو بگیرد،آنرا حق مسلم خود خواهد دانست و از آن پس بنای زندگی را بر آن شیوه خواهد گذاشت.
نهایتا به جایی میرسد که دیگر نمیتواند بدون آن زندگی کند.
[📚 انسان خردمند] ۶۷--۲
🔸️ مثلا در طی چند دهه اخیر،دستگاه های بیشماری اختراع کرده ایم که در وقت صرفه جویی میکنند و قرار است زندگی را برایمان آسان تر کنند مانند جاروبرقی،ماشین لباسشویی و...
به این ترتیب زحمتمان کمتر شده است و در وقت هم صرفه جویی کرده ایم ولی ایا زندگی آسوده تر شده است؟
ما گمان کردیم که داریم در زمان صرفه جویی مطکنیم ولی به جای ان سرعت ماشین زندگی را به ده برابر رساندیم و اوقات خود را مملو از تشویق و بی قراری کردیم.
[📚 انسان خردمند] ۶۷--۳
🔸️ داستان دام تجملات پیام مهمی با خود دارد.
جستجوی بشر برای زندگی راحت تر نیروهای عظیمی را برای تغییر آزاد کرد که جهان را به شکلی دگرگون ساخت که هیچکس پیش بینی و آرزویش را نکرده بود.
هیچکس انقلاب کشاورزی یا وابستگی انسان به کشت غلات را برنامه ریزی نکرده بود.
یک سلسله تصمیمات بی اهمیت ،بیشتر با هدف سیرکردن چند شکم و دستیابی به کمی امنبت ،منجر به این شد که خوراکجویان باستان را روزبروز بیشنر وادارد که وقتشان را صرف حمل سطلهای آب زیر آفتاب سوزان کنند.
خلاصه کتاب انسان خردمند |
[📚 انسان خردمند] ۵۱---
🔸️ صلح یا جنگ (در جوامع خوراک جو)؟
درست همانطور که میتوان طیف وسیعی از ادیان و ساختارهای اجتماعی را در میان خوراک جویان یافت،احتمالا میتوان میزان های خشونت متفاوتی را هم در میان آنها سراغ کرد.
درحالیکه بعضی از مناطق و بعضی دوره هااحتمالا در صلح و آرامش بسر می بردند،مناطق دیگر در آتش جدالهای سبعانه می سوختند.
[📚 انسان خردمند] ۵۲--۱
🔸️ بدون یافتن ابزارهای تحقیقاتیِ هنوز نایافته،شاید هرگز نتوانیم پی ببریم که خوراک جویان باستانی چه اعتقاداتی داشتند یا چه ماجراهای سیاسی را از سر گذراندند.
با اینحال مهم است که سوالاتی را طرح کنیم که برایشان پاسخی نداریم،در غیر اینصورت ممکن است به این هوس بیفتیم که ۶۰هزار سال از تاریخ ۷۰هزار ساله ی انسان را نادیده بگیریم،با این بهانه که 《مردمی که آن زمان می زیستند کار مهمی نمیکردند》.
[📚 انسان خردمند] ۵۲--۲
🔸️ حقیقت این است که جوراک جویان باستانی کارهاز مهم بسیاری انجام دادند.
بویژه جهان اطراف ما را بسیار بیشتر از آنچه اغلبِ مردم بتوانند درک کنند شکل دادند.
راه نوردان با دیدن توندرای سیبری و بیابان های مرکزی استرالیا و جنگلهای بارانیِ آمازون گمان میکنند که به مناظر بکری پا گذاشته اند که دست بشر بدانها نرسیده است.اما این توهمی بیش نیست.
خوراک جویان قبل از ما آنجا بودند و حتا در انبوه ترین جنگل ها و دورافتاده ترین بیابانها تغییرات شگرفی هم بوجود آوردند.
خوراک جویان مدتها قبل از بوجود آمدن اولین دهکده ی کشاورزی ،روابط جانداران و محیط را در کره ی زمین کاملا تغییر دادند.
گروه های قصه گو و آواره ی انسان خردمند مهمترین و مخرب ترین نیروهایی بودند که جهان جانداران تا آن زمان به بار آورده بودند.
[📚 انسان خردمند] ۵۳-
🔸️ قبل از انقلاب شناختی،تمام گونه های انسانی فقط در خشکی های آفریقایی-آسیایی زندگی میکردند.
دریا نه فقط برای انسان بلکه برای بسیاری از حیوانات و گیاهانِ آفریقایی--آسیایی دیگر هم مثل سدی مانع رسیدن به 《جهان خارج》میشد.
در نتیجه ،موجوداتِ سرزمینهای دوردستی مانند استرالیا و ماداگاسکار در طول میلیونها و میلیونها سال در انزوا تکامل یافتند و شکل و شمایلی کاملا متفاوت با خویشاوندان آفریقایی-آسیایی خود پبدا کردند.
زمین به چند اکوسیستم متمایز تقسیم شده بود که هر کدام مجموعه ای خاص از حیوانات و گیاهان را در خود جای میداد.
انسان خردمند،در شُرُف آن بود تا نقطه پایانی بر این شور و نشاط زیستی بگذارد.
[📚 انسان خردمند] ۵۴---۱
🔸️ معقولترین نظریه میگوید که در حدود۴۵هزار سال پیش ،انسانهای خردمند مستقر در مجمع الجزایر اندونزی(مجموعه ای از جزایری که از آسیا و از یکدیگر صرفا با تنگه ی باریکی جدا میشوند)اولین جوامع دریانورد را بوجود آوردند.
آنها ساخت و هدایت کشتی های اقیانوس پیما را آموختند و تبدیل شدند به ماهیگیران و تاجران دور نَوَرد و سیاحان سرزمین های دوردست.
اینها همه باعث دگرگونی بی سابقه در قابلیتها و شیوه ی زندگی انسان شد....مهارتهایی نظیر ساخت قایق به او این توانایی را داد تا به استرالیا برسدو در آنجا مستقر شود.
⁉️(نظریه ی بالا میگه حدود۴۵.۰۰۰سال قبل اولین جوامع دریانورد بوجود اومدن و از کشتی استفاده میکردن،اما سوال اینه الان بقایایی از اون کشتی یا قایق ها یا پاروها هیچ جا پیدا نشده.پاسخ برای این مساله چی هستش؟!
[📚 انسان خردمند] ۵۴--۲
🔸️ شواهد بسیاری در تایید نظریه بالا وجود دارد بویژه این واقعیت که انسان خردمند،در طی هزاران سال پس از استقرار در استرالیا،تعداد زیادی از جزایر کوچک و دور افتاده در شمال آنرا تسخیر کرد.
بعضی از این جزایر ،درست مثل بوکا و مانوس،را درست ۲۰۰km آب از نزدیکترین خشکی دور میکرد.
بسختی میتوان باور کرد که کسی بتواند بدون داشتن کشتی های پیشرفته و مهارتهای دریانوردی خود را به مانوس برساند و آنجا را تسخیر کند.همانطور که پیش تر ذکر شد ،شواهد محکمی هم وجود داردکه به تجارت دریایی منظم میان شماری از این جزایر مثل ایرلند جدید و بریتانیای جدید اشاره دارد.
[📚 انسان خردمند] ۵۵---۱
🔸️سفر اولین انسانها به استرالیا یکی از مهمترین رویدادهای تاریخ است،حداقلبه همات اهمیت سفر کریستف کلمب به آمریکا یا سفر《آپولو۱۱》به ماه.
این اولین بار بود که انسانی توانسته بود اکوسیستم آفریقا-آسیا را ترک کند--یعنی در حقیقت اولین باری بود که یک پستانداربزرگ خاکزی توانست خود را از آفریقا--آسیا به استرالیا برساند.
[📚 انسان خردمند] ۵۵--۲
🔸️ حتا از این هم مهمتر کارهایی بود که این انسانهای پیشگام در آن جهان نوین انجام دادند.
لحظه ای که اولین شکارگر--خوراک جو پا بر یکی از سواحل استرالیا گذاشت زمانی بود که انسان خردپند خود را به راس زنجیره ی غذایی در یک سرزمین معین رساند و از ان به بعد به جان ستان ترین گونه در تاریخ کره ی زمین بدل شد.
[📚 انسان خردمند] ۵۶---
⁉️وقتی انسان اولین بار به استرالیا میره ازون به بعد خیلی از موجودات منفرض میشن.یه عده میگن که انسان باعث این انقراضها شده برخی هم معتقدند که تغییرات اقلیمی باعث نابود شدن نسل این جانداران شده
و نویسنده معتقد به اینه که انسان متهمه.
دلایلش رو در پایین میخونیم
[📚 انسان خردمند] ۵۶---۱
🔸️ قبول اینکه انسان خردمند در انقراض گونه های جانوری و تغییرات زنجیره ی غذایی در کل اکوسیستم قاره ی استرالیا کاملا بیگناه باشه خیلی دشوار است.
سه مدرک در دست است که بهانه ی تغییرات اقلیمی را خنثا میکند و پای نیاکان ما را در ماجرای انقراض حیوانات عظیم الجثه ی استرالیا وسط میکشد.
[📚 انسان خردمند] ۵۶---۲
🔸️ دلیل اول)
اینکه،اگر چه شرایط اقلیمی استرالیا ۴۵هزار سال قبل تغییر کرد که الگوهای آب و هوایی جدید به تنهایی توانسته باشند چنین انقراص عظیمی را موجب شوند.
امروزه معمول چنین است که هر چیزی را ناشی از تغییر اب و هوا بدانند
اما حقیقت این است که شرایط اقلیمی کره ی زمین هرگز ارام و قرار پیدا نمیکند و در دگرگونی مداوم است.
در پس هر حادثه ی تاریخی میتوان تغییرات اقلیمی را مشاهده کرد.
[📚 انسان خردمند] ۵۶--۳
🔸️ دلیل دوم)
اینکه وقتی تغییر آب و هوا به انقراض وسیع منجر میشود،حیوانات آبزی را هم به همان اندازه ی خاکزیان در بر میگیرد.
ولی هیچ مدرکی در دست نیست که انقراض چشمگیرِ حیوانات دریایی را در۴۵هزار سال قبل نشان دهد.
دخالت انسانی توضیحی است بر اینکه چرا موج انقراض حیوانات عظیم الجثه ی استرالیا شامل حال حیوانات آبزی در اقیانوسهای مجاور نشد.
علیرغم مهارتهای دریانوردیِ روبه رشدش ،هنوط دامنه ی تهدیدش محدود به حیوانات خشکی بود.
[📚 انسان خردمند] ۵۶--۴
🔸️ دلیل سوم)
اینکه انقراض های وسیع از نوع تلفات استرالیا در طی هزاره های بعدی بارها و بارها رخ دا --یعنی هر زمان که انسانها در بخش های دیگرِ 《جهان خارج》مستقر می شدند.
انسان خردمند در این موارد به طور قطع گناهکار است.برای مثال،حیوانات عظیم الجثه ی نیوزیلند--که از به اصطلاح 《تغییرات اقلیمیِ》حدود ۴۵هزار سال پیش ،بدون برداشتن خراشی جان سالم به در برده بودند--بمحض اینکه بشر پا به این جزایر گذاشت ،در معرض نابودی قرار گرفتند.
[📚 انسان خردمند] ۵۷---
⁉️مهاجرایی که به استرالیا رفتن تنها تکنولوژی عصر حجری داشتن خب چطور میتونستن یه فاجعه زیستبومی رو در این مقیاس ایجاد کنند؟!
دلایلش رو در پایین مفصل اومده
[📚 انسان خردمند] ۵۷--۱
🔸️ تکنولوزی عصر حجری همه ی آن چیزی بود که مهاجران استرالیا در اختیار داشتند.
پس چطور توانستند فاجعه ای زیستبومی را به بار آورند؟
سه توضیح در این خصوص وجود دارد که بخوبی با هم جور هستند.
[📚 انسان خردمند] ۵۷--۲
🔸️توضیح اول)
جانوران عظیم الجثه -قربانیان عمده ی انقراض در استرالیا- با سرعت کمی زاد و ولد میکنند.دوران بارداریشان بسیار طولانیست،تعداد نوزادان در هر زایمان اندک است و فاصله میان بارداریها طولانی است.
در نتیجه ،اگر انسان ها هر چند ماه یکبار حتا یک دیپرتودون را میکشتند،تعداد مرگ در میان این جانداران از تعداد زاد و ولدشان بیشتر میشد.
در طی چند هزار سال ،آخرین دیپرتودونِ تک افتاده نابود شد و بهمراهش کل گونه ی او برچیده شد.
[📚 انسان خردمند] ۵۷--۳
🔸️ توضیح دوم)
انسان خردمند وقتی به استرالیا آمد در 《کشاورزی با آتش》مهارت یافته بود،به این معنا که وقتی با محیطی نا آشنا و تهدید آمیز روبرو میشد،به عمد مناطق وسیعی از بیشه های غیر قابل عبور و جنگل های انبوه را به آتش میکشید تا مراتع باز و وسیع بوجود آوَرَد.
و اینکار امکان جدب شدن شکار را بیشتز میکرد و با نیازهایش هم سازگارتر بود.
انسان به این ترتیب روایط زیستس د قسمتهای وسیعی از استرالیا را،ظرف چند هزاره ی کوتاه ،کاملا عوص کرد.
[📚 انسان خردمند] ۵۷--۴
🔸️ توضیح سوم)
با اینکه نقش چشمگیر شکار و 《کشاورزی با آتش》 را در انقراض حیوانات قبول دارد تاکید میکند که نباید نقش تغییرات اقلیمی را بطور کامل نادیده گرفت.
تغییرات اقلیمی در استرالیا در حدود۴۵هزار سال قبل ثبات اکوسیستم را متزلزل کرد و آنرا آسیب پذیر ساخت.
تحت شرایط طبیعی ،این نظام احتمالا خود را بازسازی میکرد،چنانچه بارها کرده بود.
اما انسان درست در چنین مقطع بحرانی در صحنه ظاهر شد و آن اکوسیستم آسیب پذیر را در پرتگاه سقوط انداخت.
[📚 انسان خردمند] ۵۷--۵
🔸️ بدون شواهد بیشتر نمیتوان از بین این سه سناریو دست به انتخاب زد.
اما قطعا دلایل محکمی وجود دارد که معتقد باشیم اگر انسان خردمند پا به استرالیا نمیگذاشت آنجا هنوز سرزمین شیرهای کیسه ای و دیپروتودونها و کانگوروهای عظیم الجثه بود.
[📚 انسان خردمند] ۵۸---
⁉️بحث بعدی در مورد نحوه ی ورود انسان خردمند به قاره آمریکا و تاثیراتی هستش که بر شرایط زیست بومی اونجا و و زندگی جانداران اونچا میزاره .
[📚 انسان خردمند] ۵۸--۱
🔸️ انقراض حیوانات عظیم الجثه ی استرالیا شاید اولین نشانه ی بارزی بود که انسان خردمنددر سیاره ی ما به جا گذاشت.
به دنبال آن فاجعه ی زیستبومی عظیم تری رخ داد که در حدود۱۶.۰۰۰سال پیش ،یا ۱۴.۰۰۰سال قبل از میلاد مسیح،به خشکی نیمکره ی غربی پا گذاشت.
[📚 انسان خردمند] ۵۸--۲
🔸️ اولین آمریکایی ها با پای پیاده به آنجا امدند زیرا سطح آب دریاها در ان زمان به آن اندازه پایین بود که یک برزخ شمال شرقی سیبری را به شمال غربی آلاسکا پیوند میداد.
[📚 انسان خردمند] ۵۸--۳
🔸️ پیاده به امریکا آمدن آسان نبود و شاید دشوارتر از عبور دریا برای رسیدن به استرالیا هم بود.
برای این سفر انسان خردمند می بایست ابتدا یاد بگیرد که شرایط سخت و قطبیِ شمال سیبری را تحمل کند،منطقه ای که در آن خورشید هرگز در زمستان نمی تابد و دما ممکن است به ۵۰درجه ی سلسیوس برسد.
[📚 انسان خردمند] ۵۸--۴
🔸️ هیچ یک از گونه های پیشین انسانی موفق به نفوذ در مناطقی مثل شمال سیبری نشده بودند.
حتا نئاندرتالهای مانوس با سرما خود را به مناطق جنوبی نسبتا گرم محدود میکردند.
[📚 انسان خردمند] ۵۸--۵
🔸️هنگامیکه گروه های خردمندِ خوراک جو به نواحی سردتر مهاجرت کردند آموختند که،به کمک سوزن لایه های پوست و خز را بهم بدوزند و لباسهای گرم و کفش های زمستانی فراهم کنند.
آنها سلاح های جدیدی ساختند و شگردهایی جدیدتر برای شکار بوجود آوردند که باعث میشد بتوانند ماموتها و دیگر شکارهای بزرگ را در سرزمینهای دوردست شمالی تعقیب کنند و از پا درآورند.
[📚 انسان خردمند] ۵۸--۶
🔸️ به موازات پیشرفت فن تولید لباسهاس گرم و شگررهای شکار،انسان خردمند جرئت یافت تا لیشتر و بیشتر به مناطق یخ بسته نفوذ کند.
هر چه بیشتر به مناطق شمالی نفوذ میکرد،لباس و استراتژی های شکار و دیگر مهارتهایش برای بقا بیشتر میشد.
[📚 انسان خردمند] ۵۸--۷
🔸️دلایل مهاجرت انسان خردمند به سیبری
شاید بعضی از گروه ها بر اثر جنگ یا فشارهای جمعیتی یا بلایای طبیعی به سرزمین های شمالی رانده شدند.
اما دیگران را احتمالا دلایل ایجاب تری،مثل پروتئین حیوانی،اغوا کرد.
مثلا هر ماموت منبع مقدار زیادی گوشت(که با توجه به دماهای بسیار سرد می شد برای استفاده های بعدی منجمدش کرد)،چربی خوشمزه،خز گرم و عاج باارزش بود.
[📚 انسان خردمند] ۵۸--۸
🔸️در آغاز،یخچالها راه عبور از آلاسکا به بقیه ی قسمتهای آمریکا را مسدود کرده بودند...اما در حدود۱۲.۰۰۰سال قبل از میلاد مسیح،این یخچالها بر اثر گرم شدن زمین ذوب شدند و معبر آسان تری گشوده شد.
با استفاده از این دالان جدید،انبوه مردم به جنوب کوچیدند و در سراسر قاره پراکنده شدند.
آنها اگر چه از آغاز با شکار طعمه های بزرگ در قطب شمال مانوس بودند،اما به سرعت خود را با تنوه شگفت انگیزِ اکوسیستم ها و شرایط اقلیمی جدید هم وفق دادند.
[📚 انسان خردمند] ۵۸--۹
🔸️حمله ی برق آسای انسان به سرتاسر آمریکا نمایانگر ابتکار عمل بی سابقه و انطباق پذیری بی نظیر انسان خردمند است.
هیچ موجود دیگری،با ژن های مشابه،تا آن زمان و با این سرعت به چنین پهنه ی متنوعی از زیستگاه های اساسا متفاوت نقل مکان نکرده بود.
[📚 انسان خردمند] ۵۸--۱۰
🔸️ده ها هزار سال است که دیرین شناسان و باستان شناسان (کسانیکه به جستجوی بقایای حیوانات و تحقیق درباره آنها میپردازند)در جستجوهای استخوان های فسیل شده ی شترهای باستانی و مدفوعات سنگ شده ی 《تنبل》های غول پیکر،دشتها و کوهستانهای آمریکا را با دقت می گردند.
وقتی چیزی پیدا می کنند،آنرامثل گنج با احتیاط بسته بندی میکنند و به آزمایشگاه ها می فرستند تا هر استخوان و هر تکه مدفوع فسیل شده با نهایتِ دقت بررسی و تاریخگذاری شود.
[📚 انسان خردمند] ۵۸--۱۱
🔸️ بررسی ها همیشه به یک نتیجه ختم می شود:
تازه ترین مدفوع فسیل شده و استخوانهای شترها به همان زمانی برمیگردد که انسان ها به آمریکا سرازیرشدند،یعنی بین تقریبا ۱۲.۰۰۰تا۹.۰۰۰سال قبل از میلاد مسیح.
[📚 انسان خردمند] ۵۸--۱۲
🔸️تنها در یک منطقه دانشمندان تکه های مدفوع جدیدتری کشف کردند:
در چند جزیره ی کارائیب،بویژه در کولا و هیسپانیولا،مدفوع سنگ شده ی تنبل هایی را یافتند که به تقریبا ۵.۰۰۰سال قبل از میلاد مسیح برمیگردد.
این دقیقا همان زمانی است که اولین انسانها توانستند از دریای کارائیب بگذرند و در این دو جزیره ی بزرگ ساکن شوند.
[📚 انسان خردمند] ۵۸--۱۳
🔸️ باز هم گروهی از محققان سعی می کنند انسان خردمند را تبرئه کنند و گناه را به گردن تغییرات بیندازند.
)و به همین خاطر ناچارند بگویند که،به دلایلی مرموز،شرایط اقلیمی در جزایر کارائیب در طی ۷.۰۰۰سال ثابت باقی ماند،در حالیکه بقیه نیمکره ی زمین گرم شد.)
اما نمیتوان تکه های مدفوع فسیل شده در آمریکا دا نادیده گرفت.
ما مجرم هستیم .هیچ شکی در تیننیست.حتا اگر تغییرات اقلیمی همدست ما بوده باشند باز مشارکت انسان در این جرم قطعی است.
[📚 انسان خردمند] ۵۹---
⁉️بحث بعدی در مورد انقراض گونه های مختلف جانداران و فجایع زیست محیطی توسط انسان خردمند هستش
[📚 انسان خردمند] ۵۹--۱
🔸️ اولین موج مهاجرت انسان خردمند یکی از بزرگترین و سریعترین فاجعه های زیست بومی در قلمرو حیوانات بود.
بزرگترین قربانیان حیوانات عظیم الجثه ی خزدار بودند.
در دوران انقلاب شناختی ،در حدود۲۰۰نوع پستاندار بزرگِ خاکزی،با وزنی بیش از ۵۰۰kg ،در کره ی زمین زندگی میکردند.
در زمان انقلاب کشاورزی ،فقط حدود صد نوع باقی مانده بود.
بعد از انقلاب کشاورزی این فاجعه ی زیستبومی به دفعات در ابعاد کوچکتری تکرار شد.
[📚 انسان خردمند] ۵۹--۲
🔸️یافته های باستان شناختی که جزیره به جزیره به دست آمده است همه از یک واقعیت دردناک پرده برمیدارد.
این نمایش غم انگیز با صحنه ای آغاز میش د که جمعیت انبوه و متنوعی از حیوانات عظیم الجثه را نشان میدهد و هیچ ردپایی از انسان وجود ندارد.
در پرده ی دوم انسان خردمند پا به صحنه میگذارد ک این با یک تکه استخوان انسان ،یک سر نیزه،یا شاید یک قطعه سفالِ زیرخاکی نشان داده میشود.
کمی بعد پرده ی سوم آغاز میشود:
مردان ک زنان در مرکز صحنه ایستاده اند و اکثر حیوانات بزرگ جثه،بهمراه بسیاری از حیوانات کوچکتر، صحنه را ترک کرده اند.
[📚 انسان خردمند] ۵۹--۳
🔸️موج اول انقراض که با پراکنده شدن خوراک جویان همراه شد،انقراض موج دوم را در پی داشت که به دنبال پراکنده شدن کشاورزان رخ داد،و این همراهی ها چشم انداز مهمی را درباره ی انقراض موج سوم پیش روی ما میگشاید که محصول فعالیت صنعتی امروز ماست.
⁉️ بخش دوم : انقلاب کشاورزی
قسمت۵-بزرگترین فریب تاریخ
موضوع با این شروع میشه که چطور انسان خردمند راغب به کشاورزی شد و گونه های گیاهی مثه گندم رو به زندگیش وارد کرد و همچنین حیواناتی مثه گاو و گوسفند رو اهلی کرد.
نویسنده معتقده بر خلاف تبلیغاتی که شده انقلاب کشاورزی فقط یه فریب بوده که باعث سخت تر شدن زندگی کشاورز و رنج بی شمار برای حیوانات شده و دلایلش رو مفصل شرح میده
[📚 انسان خردمند] ۶۰--
🔸️ در حدود ۱۰.۰۰۰سال پیش ،از وقتی که انسان خردمند تقریبا تمامِ وقت خود را صرف دستکاری در زندگی مشتی حیوان و گیاه بود،همه چیز عوض شد.
از بام تا شام به بذرافشانی و آبیاری گیاهان،درآوردن علفهای هرز از خاک و چراندن گوسفندها در بهترین مراتع میپرداخت.گمان میکرد که این کارها میوه و غلات و گوشت بیشتری در اختیارش میگذارد.
این انقلابی در شیوه ی زندگی انسان بود--انقلاب کشاورزی.
[📚 انسان خردمند] ۶۱--
🔸️ محققان زمانی گمان میکردند که کشاورزی از یک نقطه در خاورمیانه به سایر نقاط دنیا رسید.
امروزه محققان با هم توافق دارند که کشاورزی به گونه ای کاملا مستقل در چهار گوشه ی جهان سربرآورد،نه اینکه کشاورزان خاورمیانه انقلاب کشاورزی شان را به دیگر نقاط دنیا صادر کرده باشند.
[📚 انسان خردمند] ۶۲---
🔸️ سوال)
چرا انقلاب کشاورزی در خاورمیانه و چین و آمریکای مرکزی صورت گرفت نه در استرالیا یا آلاسکا یا آفریقای جنوبی؟
دلیلش ساده است:
بیشتر گونه های گیاهی و حیوانی را نمیتوان اهلی کرد.انسان خردمند می توانست قارچ های خوشمزه بچیند و ماموت های پشمالو را از پا درآورد،اما اهلی کردن هیچ یک از گونه هاامکان پذیر نیست.
قارچ بسیار فرار بود و جانوران عظیم الجثه هم بسیار وحشی.
از میان هزاران گونه ای که نیاکان ما شکار و جمع آوری کردند،تنها معدود گزینه های مناسبی برای کشاورزی و دامداری بودند.
این گونه های معدود در مناطق خاصی زندگی میکردند و در همین مناطق بود که انقلاب های کشاورزی رخ داد.
[📚 انسان خردمند] ۶۳--۱
🔸️ محققان زمانی اعلام کردند که انقلاب کشاورزی برای بشر جهش بزرگی به پیش بود.
آنها از داستان پیشرفتی سخن میگفتند که با قدرت مغز بشر تحقق یافت.
تکامل به تدریج انسانهای هوشمندتری را بوجود آورد.
بالاخره ،انسان ها آنقدر باهوش بودند که بتوانند رازهای طبیعت را کشف کنند و همین قادرشان ساخت که گوسفند را رام کنند و گندم بکارند.
به محض اینکه این رخ داد،آنها مشتاقانه زندگی طاقت فرسا و خطرناک و اغلب ساده و ابتداییِ شکارگری -خوراک گری را رها کردند و در یک جا مستقر شدند تا از زندگی دلپذیر و رضایت بخشِ کشاورزی بهره مند شوند.
اما این داستان خیالبافی است.
[📚 انسان خردمند] ۶۳--۲
🔸️ اما این داستان خیالبافی است.مدرکی مبنی بر اینکه به مرور زمان انسانها باهوش تر شدند در دسترس نیست.
شکی نیست که انقلاب کشاورزی مقدار غذای در دسترسِ بشررا بیشتر کرد،اما این مترادف با غذای بهتر و اوقات فراغت بیشتر نبود.
در عوض،تبدیل شد به انفجارهای جمعیتی و تافته های جدابافته و نازپرورده.
کشاورز معمولی سخت تر از خوراک جوی معمولی کار میکرد و در عوض غذای بدتری هم به دست می آورد.
انقلاب کشاورزی بزرگترین فریب تاریخ بود.
[📚 انسان خردمند] ۶۵--۱
بررسی انقلاب کشاورزی از نظر گندم
🔸️ در حدود ده هزار سال پیش گندم یکی از بی شمار علفهای وحشی بود که در محدوده ی معینی از خاورمیانه میرویید.
ناگهان ،فقط ظرف یک دوره ی کوتاه چند هزار ساله ،در تمام نقاط دنیا کشت می شد.
بر اساس معیارهای اساسیِ تکامل،یعنی بقا و تولید مثل،گندم به یکی از موفق ترین گیاهان در تاریخ کره زمین بدل شده است.
[📚 انسان خردمند] ۶۵--۲
🔸️ چطور گندم از موجودی نا چیز و بی اهمیت به موجودی همه جا حاضر بدل شد؟
گندم با اغوای انسان خردمند در مورد مزایایش چنین کرد.
[📚 انسان خردمند] ۶۵--۳
🔸️ انسان خردمند تا ده هزار سال پیش ،زندگی نسبتا راحتی را با شکار و خوراک جویی میگذراند
--بعد شروع کرد به صرف نیروی زیادی برای کشت گندم.
--گندم مراقبت زیادی میطلبید
--انسان خردمند باید زمین را صاف و وجین میکرد.او باید مراقب کرم ها و کپک ها میبود.
کشاورز باید محافظ گندم در برابر موجوداتی مثل خرگوش یا ملخ میشد.حتا باید مدفوع سایر حیوانات را برای رفع گرسنگی گندم بعنوان کود جمع آوری کند.
---چون بدن انسان خردمند برای کارهایی نظیر بالارفتن از درخت یا دویدن سازگاری شد پس کارهایی مثل زدودن سنگ و حمل سطل های آب باعث آسیب به ستون فقرات،زانوهاو گردن و کمر انسانها میشد.
تمام این مراقبتها باعث میشد که انسان ناچارا در جوار مزارع گندمشان ساکن شود.
--->در واقع ما نبودیم که گندم را اهلی کردیم بلکه گندم بود که ما را اهلی کرد.
[📚 انسان خردمند] ۶۵--۴
🔸️ گندم غذای بهتری به انسان نداد.
انسان موجودی همه چیز خوار است که از غذاهای متنوعی لذت میبرد.
قبل از انقلاب کشاورزی ،غلات بخش کوچکتر از غذای انسان را تشکیل میداد.
برنامه ی غذاییِ مبتنی بر غلات از نظر مواد معدنی و ویتامین فقیر است و هضم این غذاها برای دستگاه گوارش دشوار است و برای دندان و لثه ضرر دارد.
[📚 انسان خردمند] ۶۵--۵
🔸️ گندم به انسان امنیت اقتصادی هم نداد.
زندگی کشاورز در مقایسه با شکارگر--خوراک جو،امنیت کمتری دارد.
بقای خوراک جویان به گونه های بسیاری وابسته بود و برای همین میتوانستند ایام سخت را حتا بدون غذاهای ذخیره شده بگذرانند.اگر دسترسی به یک گونه کاهش می یافت ،میشد گونه های دیگر را بیشتر شکاز یا جمع آوری کرد.
در صورتیکه جوامع کشاورزی تا همین اواخر حجم زیادی از کالری مصرفی شان به چند گیاه اهلی شده ی محدود مثل گندم،سیب زمینی یا برنج محدود میشد و اگر باران نمی آمد موجی از ملخ سر میرسید،کشاورزان هزارهزار میلیون تلف میشدند.
[📚 انسان خردمند] ۶۵--۶
🔸️ گندم انسان را از خشونت انسانی نیز نمیتوانست در امان نگاه دارد.
فقدان مرتع برای همسایه های مهاجم میتوانست به معنای تفاوت میان گذران زندگی و گرسنگی باشد،پس جای زیادی ببرای صلح و مصالحه نبود.
مثلا در گینه ی نوِ کنونی ،در یک جامعه ی قبیله ای کشاورزی ،یعنی قوم دانی،خسونت علت مرگ ۳۰درصد از مردهاست.
[📚 انسان خردمند] ۶۶---
🔸️ واحد ارزش تکامل نه گرسنگی و رنج بلکه میزان تکثیر مارپیچ های DNAبود.
همانطور که موفقیت اقتصادی یک شرکت تنها از طریق تعداد دلارهای انباشته در حساب بانکی اش محاسبه میشود،نه از روی خشنودی کارکنانش،پیشرفت تکاملیِ یک گونه هم بر اساس میزان تکثیر دی ان ایِ آن برآورد میشود.
اگر تکثیر دی ان ایِ متوقف شود،گونه ی آن موجود زنده منقرض خواهد شد،درست مثل شرکتی که بدون پول ورشکست میشود.
اگر یک گ نه،دی ان ای های زیادی از خودش تکثیر کند به موففیت دست یافته است و آن گونه ی زیستیِ خاص نشو و نما میکند از این منظر،هزار نمونه ی تکثیر شده بهتر از صد نمونه است.
🔸️ جوهر انقلاب کشاورزی نیز همین است:
توانایی زنده نگه داشتنِ بیشترین انسانها تحت نامساعدترین شرایط.
[📚 انسان خردمند] ۶۷--۱
🔸️ یکی از قوانین سفت و سخت تاریخ این است که تجمل به ضرورت بدل خواهد شد و بذر الزامات جدیدی را خواهد کاشت.
وقتی کسی به یک کالای تجملی خو بگیرد،آنرا حق مسلم خود خواهد دانست و از آن پس بنای زندگی را بر آن شیوه خواهد گذاشت.
نهایتا به جایی میرسد که دیگر نمیتواند بدون آن زندگی کند.
[📚 انسان خردمند] ۶۷--۲
🔸️ مثلا در طی چند دهه اخیر،دستگاه های بیشماری اختراع کرده ایم که در وقت صرفه جویی میکنند و قرار است زندگی را برایمان آسان تر کنند مانند جاروبرقی،ماشین لباسشویی و...
به این ترتیب زحمتمان کمتر شده است و در وقت هم صرفه جویی کرده ایم ولی ایا زندگی آسوده تر شده است؟
ما گمان کردیم که داریم در زمان صرفه جویی مطکنیم ولی به جای ان سرعت ماشین زندگی را به ده برابر رساندیم و اوقات خود را مملو از تشویق و بی قراری کردیم.
[📚 انسان خردمند] ۶۷--۳
🔸️ داستان دام تجملات پیام مهمی با خود دارد.
جستجوی بشر برای زندگی راحت تر نیروهای عظیمی را برای تغییر آزاد کرد که جهان را به شکلی دگرگون ساخت که هیچکس پیش بینی و آرزویش را نکرده بود.
هیچکس انقلاب کشاورزی یا وابستگی انسان به کشت غلات را برنامه ریزی نکرده بود.
یک سلسله تصمیمات بی اهمیت ،بیشتر با هدف سیرکردن چند شکم و دستیابی به کمی امنبت ،منجر به این شد که خوراکجویان باستان را روزبروز بیشنر وادارد که وقتشان را صرف حمل سطلهای آب زیر آفتاب سوزان کنند.
[📚 انسان خردمند] ۶۸--۱
🔸️ از یک زاویه دیدِ محدود تکاملی،که موفقیت را با تعدادDNAی تکثیر شده محاسبه میکند،انقلاب کشاورزی موهبتی عظیم برای مرغ و گاو و خوک بود.
[📚 انسان خردمند] ۶۸--۲
🔸️ متاسفانه نگرش تکاملی معیار ناقصی برای موفقیت به دست میدهد.
این دیدگاه همه چیز را با معیار بقا و تکثیر یک گونه می سنجد و هیچ توجیهی به رنج و شادی آحاد یک گونه ندارد.
مرغ و گاو اهلی شده شاید نمونه های موفقیت داستان تکامل به حساب آیند،اما در شمار بدبخت ترین موجوداتی هستند که تاکنون زیسته اند.
اهلی کردن حیوانات مبتنی بر مجموعه ای از اعمال بیرحمانه بود که با گذشت قرنها خشن تر و ظالمانه تر هم شد.
[📚 انسان خردمند] ۶۸--۳
🔸️ مثال
برای تبدیل گاونر و اسب و الاغ و شتر به حیواناتی مطیع و بارکش باید غرایز طبیعیشان را از بین برد و پیوندهای اجتماعیشان را گسست و غرایز تهاجمی و جنسی شان را تحت کنترل قرار داد و آزادی تحرک را از آنان گرفت.
شگردهایی مانند محصور کردن حیوانات در آغل و قفس،افسار زدن و چسم بند زدن به آنها،شلاق زدن و سیخونک زدن و قطع اعضای بدن حیوانات،اخته کردن نرها(جهت رام شدن) ....
در بسیاری از جوامع گینه ی نو ،ثروت فرد را از طریق تعداد خوکهایش تعیین میکنند و دهقانان شمال انجا برای جلوگیری از فرار خوکها قسمتی از بینی او را میبرند.
خلاصه کتاب انسان خردمند |
[📚 انسان خردمند] ۶۸--۴
🔸️ از منظر گله ی حیوانات و نه چوپانها،نمیتوان به نتیجه ی دیگری بجز این رسید که انقلاب کشاورزی برای اکثر حیوانات اهلی شده فاجعه ای وحشتناک بود.
《موفقیتِ》تکاملی این حیوانات بی معنی است .
یک کرگدن وحشی کمیابِ در آستانه انقراض شاید بسیار خوشبختر از گوساله ای باشد که ناچار است تمام زندگی کوتاه خود را در قفسی تنگ سپری کند و پروار شود تا استیک لذیذی ایجاد شود.
[📚 انسان خردمند] ۶۹---
🔸️ تفاوت میان موفقیت تکاملی و رنج فردی شاید مهمترین درسی باشد که میتوانیم از انقلاب کشاورزی بگیریم.
وقتی داستانی گیاهانی مانندگندم و ذرت را میخوانیم شاید نگرس نابِ تکاملی در مورد آنها صدق کند.
اما در مورد جاندارانی مثل گاو و گوسفند و انسان خردمند ،که هر کدام دنیای پیچیده ی احساسات و عواطف خود را دارد،باید در نظر بگیریم که موفقیت تکاملی چگونه به تجربه ی فردیِ هریک از این موجودات تبدیل میشود.
افزایش شگرف قدرت جمعی و پیشرفت ظاهری ما با بسیاری از رنج های فردی در هم تنیده است.
[📚 انسان خردمند] ۶۹---
🔸️ تفاوت میان موفقیت تکاملی و رنج فردی شاید مهمترین درسی باشد که میتوانیم از انقلاب کشاورزی بگیریم.
وقتی داستانی گیاهانی مانندگندم و ذرت را میخوانیم شاید نگرس نابِ تکاملی در مورد آنها صدق کند.
اما در مورد جاندارانی مثل گاو و گوسفند و انسان خردمند ،که هر کدام دنیای پیچیده ی احساسات و عواطف خود را دارد،باید در نظر بگیریم که موفقیت تکاملی چگونه به تجربه ی فردیِ هریک از این موجودات تبدیل میشود.
افزایش شگرف قدرت جمعی و پیشرفت ظاهری ما با بسیاری از رنج های فردی در هم تنیده است.
⁉️بخش دوم:انقلاب کشاورزی
قسمت۶-ساختن اهرام
خلاصه:
ابتدا در مورد اینکه کشاورز به سمت ساخت 《خانه 》میره صحبت میشه و تعلق خاطری که به این خانه پیدا میکنه.
بعد بررسی آینده نگری از دید خوراک جو و کشاورز هستش و اینکه کشاورز بخاطر شرایطی که کشاورزی داره ناچار به آینده نگری هستش
بحث دیگه اینه که نشون میده چطور در نهایت کشاورزی سبب استثمار خود کشاورز میشه
در ادامه بحث مهم《نظم خیالی 》هستش که این نظم ناشی از تخیل انسانه.
تخیل انسان باعث ایجاد شبکه های همکاری جمعی میشه که شاید در نگاه اول مثبت ارزیابی بشن اما در واقع خودشون زمینه ساز ظلم و استثمار بودند.نمونه برده های گلادیاتور در آمفی تئاتر های روم.اشراف در این سالنهای مثلا فرهنگی کشته شدن برده ها رو میدیدن و لذت میبردن.
در مورد راه های حفظ نظم خیالی که خشونت و باورهای اعتقادی هستش صحبت میشه که اینکار توسط پلیس و یا کشیش ها و سازمانهای تبلیغاتی انجام میشه
در ادامه صحبتی که مطرح میشه اینه که چطور میشه افراد رو به نظم خیالی معتقد کرد و همچنین چه عواملی باعث میشن که افراد متوجه نشن نظمی که زندگی شونو سازماندهی میکنه در واقع تنها در تخیلشون هست.
[📚 انسان خردمند] ۷۰---۱
🔸️ انقلاب کشاورزی یکی از بحث برانگیزترین وقایع تاریخ است.
بعضی طرفداران دو آتشه آن ادعا میکنند که این انقلاب بشر را در مسیر رفاه و ترقی قرار داد.
دیگران آن را منجر به تباهی بشر می دانند و معتقدند که نقطه ی عطف سرنوشت سازی بود که باعث شد انسان خردمند همزیستی صمیمانه ی خود با طبیعت را رها کند و بسوی حرص و آز و از خود بیگانگی بشتابد.
[📚 انسان خردمند] ۷۰--۲
🔸️ این مسیر،به هر سمتی که بود ،راه برگشتی نداشت.
کشاورزی جمعیت را چنان به سرعت و از اساس افزایش داد که هر جامعه ی کشاورزیِ پیچیده ای اگر به شکار و گرد آوری خوراک باز می گشت دیگر نمیتوانست مثل سابق به بقای خود ادامه دهد.
[📚 انسان خردمند] ۷۱---
🔸️ شکارگران-خوراک جویان باستان معمولا در سرزمینهایی به وسعت ده ها و حتا صدها کیلومتر مربع زندگی میکردند.
《خانه》برای آنها عبارت بود از تمام آن قلمرو،با تپه ها و آسمان وسیعش.
اما کشاورزان بیشتر روز خود را به کار در مزارع کوچک یا باغ ها میگذراندند و زندگی داخای شان هم محدود بود به یک بنای چوبی یا سنگی یا گلیِ کوچکِ چند ده متری که 《 خانه》 نامیده میشد.
کشاورز معمولی به این خانه تعلق خاطری بسیار قوی پیدا کرد.
این انقلابِ گسترده ای بود که تاثیرش از نظر روانی و معماری به یک اندازه بود .از آن پس ،تعلق خاطر به 《خانه ی من》 و جدایی از همسایگان به شاخص روانی موحودی بسیار خودمحورتر تبدیل شد.
[📚 انسان خردمند] ۷۲--
🔸️ قلمروهای جدید کشاورزی نه تنها بسیار کوچک تر از قلمروهای خوراک جویان باستان بلکه بسیار مصنوعی تر هم بود.
درختها را قطع میکردند،کانال حفر میکردند،دشتها را می ستردند خانه می ساختند زمین شخم میزدند و در ردبف های منظم ،درخت میوه میکاشتند.
زیستگاه های مصنوعیِ به وجود آمده فقط برای انسانها و گیاهان و حیواناتِ 《خودشان》قابل استفاده بودند و اغلب به دورشان حصار و پرچین می کشیدند.
کشاورزان باستان شاید در نظر ما بی اندازه فقیر جلوه کنند،اما مایملک یک خانواده ی کشاورز معمولی از کل یک قبیله ی خوراک جو بیشتر بود.
[📚 انسان خردمند] ۷۳--۱
🔸️ دیدگاه خوراک جویان و گشاورزان نسبت به آینده
خوراک جویان آینده را نادیده می گرفتند زیرا فقط در پی رفع نیازهای فوری شان بودند و به سختی میتوانستند غذا را باقی نگه دارند یا مایملکی برای خود بیندوزند.البته قطعا درگیر نوعی برنامه ریزی برای آینده بودند اما اینگونه برنامه ریزی ها ی طولانی مدت همیشه محدودیتهای آشکار خود را داشت.
اما انقلاب کشاورزی اهمیت آینده را به مراتب از آنچه بود بیشتر کرد.
[📚 انسان خردمند] ۷۳---۲
🔸️ نگرانی برای آینده در نظر کشاورز نه فقط در چرخه ی فصلیِ تولید بلکه همچنین در سرشتِ اساسا ناپایدارِ نظام کشاورزی ریشه داشت.
از آنجا که اغلب روستاها با پرورش چند نوع بسیار محدودِ گیاهان و حیوانات اهلی روزگار میگذراندند،در برابر خشکسالی و سیل و بیماریهای همه گیر قادر به دفاع نبودند.ناچار بودند بیش از مصرف خود تولید کنند تا ذخیره ای برای آینده داشته باشند....
در نتیجه از همان ابتدای کشاورزی ،نگرانی برای آینده،بازیگر اصلی صحنه ی نمایش ذهن بشر شد.
[📚 انسان خردمند] ۷۴---۱
🔸️ فشار ناشی از زندگی کشاورزی عواقب داشت و بنیانِ نظام های گسترده ی سیاسی و اجتماعی شد.
متاسفانه کشاورز سختکوش تقریبا هرگز به آن امنیت اقتصادی دست نمی یافت که آرزو داشت در اینده به دست آورد و آن قدر برایش می کوشید.
در همه جا حاکمان و طبقات ممتازه سر بر می آوردند و از طریق اضافه محصول کشاورزان زندگی می کردند و فقط مقدار بخور و نمیری را برای آنان باقی می گذاشتند.
[📚 انسان خردمند] ۷۴---۲
🔸️ این اضافه محصولات غصب شده صرف سیاست و جنگ و هنر و فلسفه می شد.
با ان قصر و قلعه و بناهای عظیم و معبد می ساخت.
تا پیش از دوران اخیر مدرن،بیش از ۹۰درصد مردم دهقانانی بودند که هر صبح از خواب برمی خاستند تا زمین را با عرق جبینشان بارور سازند.
اضافه ب محثول آنها را اقلیتِ ممتازی --مثل شاهان و دولتمردان و هنرمندان و متفکران--مصرف میکردند که کتابهای تاریخ پر از آنهاست.
تاریخ را اقلیت بسیار معدودی درست کرده اند ،در حالیکه باقیِ مردم به شخم زدن زمین و حمل سطلهای آب مشغول بودند.
[📚 انسان خردمند] ۷۵--
🔸️ جامعه شناسان عهد کهن چه بسا فکر میکردند که اساطیر ممکن نیست میلیونها انسان غریبه با هم را به همکاری روزانه قادر سازد.
هنگامیکه انقلاب کشاورزی فرصت ایجاد شهرهای پر جمعیت و امپراطوری های قدرتمند را فراهم آورد،مردم داستانهایی در مورد خدایان بزرگ،سرزمینهای مادری و شرکتهای سهامی یافتند.
در همان حال که تکامل بشر با سرعتی لاک پشتی جریان داشت،تخیل انسان در کار خلق شبکه های حیرت انگیزی از همکاری جمعی بود که تا پیش از این نظیر نداشت.
[📚 انسان خردمند] ۷۶--۱
🔸️ در مورد 《شبکه ی همکاریِ بشری》 نباید تخیلاتی خوشبینانه داشت.
《همکاری》 بسیار نوعووستانه به نظر می آید،اما همی۷شه هم داوطلبانه و مساوات طلبانه نیست.
اکثر شبکه های همکاری بشری زمینه ساز ظلم و استثمار بوده اند.
دهقانان بودند که بهای شبکه های بالنده ی همکاری را با مازاد ارزشمند محصولاتشان میپرداختند و هنگامیکه محصلان مالیات،با یک چرخش قلم ،حاصل یک سال کار طاقت فرسای آنان را از چنگشان در می آوردند،در کام یاس و نومیدی فرو میرفتند.
[📚 انسان خردمند] ۷۶--۲
🔸️ آمفی تئاترهای مشهور روم اغلب به دست برده ها ساخته میشد تا ثروتمندان و تن پروران رومی بتوانند در انها به تماشای نبردهای بیرحمانه ی گلادیاتورهایی بنشینند که از میان برده های دیگر انتخاب میشدند.
حتا زندانها و اردوگاه های کار اجباری نیز شبکه های همکاری هستند و تنهابه این دلیل میتوانند برپا شوند که هزاران بیگانه به نحوی موفق میشوند فعاایتشان را با هم هماهنگ کنند.
[📚 انسان خردمند] ۷۶--۳
🔸️ همه ی این شبکه های همکاری از شهرهای کهن گرفته تا امپراتوری های چین و روم،《 نظم های خیالی》 بودند.
هنجارهایی اجتماعی حافظ نظم ها بودند نه مبتنی بر غرایز ریشه دار بودند و نه آشنایی های شخصی
بلکه بر اعتقاد به اسطوره های مشترک استوار بودند.
[📚 انسان خردمند] ۷۷---۱
🔸️ دو مثال مبنی بر اینکه اسطوره ها میتوانند حافظ امپراتوریها باشند:
الف)مجموعه قوانین حمورابی که تقریبا در ۱۷۷۶قبل از میلاد وضع شد و دستورالعملی برای همکاری میان صدها هزار نفر از اهالی بابل بود.
ب)اعلامیه استقلال آمریکا،مربوط به سال۱۷۷۶میلادی ،که هنوز دستورالعملی برای همکاری صدها میلیون آمریکایی امروزی است.
[📚 انسان خردمند] ۷۷---۲
🔸️ قوانین حمورابی
(نمونه نظم اجتماعی که بر پایه خدا استواره)
پادشاه بابل حمورابی بود که امروزه از دیگر پادشاهان بابل مشهورتر است.شهرت او بخاطر متنی است که نام خود او را دارد:قانون حمورابی.
متن چنین شروع میشود که خدایان آنو و اِنلیل و مَردوک---خدایان اصلی معبد بین النهرین---حمورابی را 《برای برقراری عدالت در زمین،از میان بردن شر و ستم و بازداشتن قدرتمندان از سرکوب ضعیفان 》منصوب کردند.
قانون نامه ی حمورابی ادعا میکند که نظم اجتماعی بابل ریشه در اصول جاودانی و جهانی عدالت دارد که خدایان فرموده اند.
[📚 انسان خردمند] ۷۷--۳
🔸️ اعلامیه استقلال آمریکا
(نمونه نظم اجتماعی ملتی بر اسطوره خدای آمریکا)
اعلامیه ی استقلال اصول جهانی و جاودانی عدالت رااعلام کرد که مثل قوانین حمورابی،ملهم از قدرت الهی بودند.
مثل قانون نامه ی حمورابی ،سند بنیانگذارنده امریکا وعده میدهد که اگر انسانها بر اساس اصول مقدس آن عمل کنند،میلیونها نفر از آنها خواهند توانست به گونه ای موثر با هم همکاری کنند و در صلح و امنیت در یک جامعه ی عادل و سعادتمند زندگی کنند.
[📚 انسان خردمند] ۷۷--۴
🔸️ هم قوانین حمورابی و هم اعلامیه ی استقلال آمریکا ادعای برشمردن اصول جهانی و جاودانی عدالت را دارند،اما بر اساس ادعای آمریکایی ها همه ی مردم با هم برابرند.درحالیکه بر اساس ادعای بابلی ها مردم بطور قطه نابرابرند...
اما حقیقت این است که هر دو برخطا بودند.
حمورابی و 《پدران بنیادگذار》آمریکا،هر دو،واقعیتی را تصور میکردند که تابع اصول جهانی و تغییر ناپذیر عدالت است،اصولی از قبیل برابری و سلسله مراتب.
وای جایگاه اینگونه اصول جهانی تنها در تخیل بارور انسان خردمند و در اسطوره هابی است که انسان ها ابداع میکنند و سینه به سینه انتقال میدهند.
[📚 انسان خردمند] ۷۸---
🔸️ بر اساس علم زیست شناسی،از انجا که انسانها هرگز آفریده نشدند،
《آفریننده》ای هم وجود ندارد تا چیزی را به آنها《اعطا》کند.
آنچه هست صرفا فرآیند تکاملی بی دلیل و هدفی است که به تولد افراد می انجامد.
《اعطا شده به اراده ی آفریدگار》 باید فقط به 《تولد یافته》ترجمه شود.
[📚 انسان خردمند] ۷۹--
🔸️ تاکنون بررسی های زیست شناختی برای رسیدن به یک تعریف روشن از خوشبختی یا روشی برای اندازه گیریِ عینیِ آن به نتیجه نرسیده است.
اغلب مطالعات زیست شناختی فقط وجود لذت را تایید میکند که تعریف و اندازه گیری آن بسیار آسان تر است.
پس 《حق حیات،آزادی و طلب خوشبختی》باید به 《حق حیات و پیگیریِ لذت》 ترجمه شود.
[📚 انسان خردمند] ۸۰--
🔸️ اگر ما به نظم خاصی معتقدیم به این دلیل نیست که حقیقتی عینی است بلکه به این دلیل است که ما را قادر میسازد به گونه ای موثر همکاری کنیم و جامعه ای بهتر بوجود آوریم.
نظم های خیالی دسیسه ای شریرانه یا اوهامی بی مصرف نیستند برعکس،تنها راه برای همکاری موثر میان تعداد زیادی از انسانها هستند.
[📚 انسان خردمند] ۸۱---
🔸️ نظم خیالی بر پایه اعتقاد مردم به اسطوره بنا شده و اگر مردم اعتقادشون رو به اسطوره از دست بدن اون اسطوره ها نابود میشن،پس برا حفاظت از یک نظم خیالی،تلاشهای زیادی نیازه.
این تلاشها ممکنه خشونت امیز باشه
مثلا پلیس،زندان یا دادگاه ها که دائم تلاش میکنن مردم رو وادار به این کنن که بر طبق نظم خیالی عمل کنن.
خب نظم خیالی که فقط با خشونت حفظ نمیشه نیاز داره به کسانیکه واقعا بهش اعتقاد داشته داشته باشن《معتقدان راستین》
مثلا یه کشیش ساده با هزینه ی خیلی کمتری میتونه کارایی و تاثیر بیشتری از صد سرباز داشته باشه
[📚 انسان خردمند] ۸۲---
🔸️این حرف نظم اجتماعی با نیروهای نظامی حفظ میشود،فورا سوالی در ما مطرح میشود:
نیروی نظامی با چه چیزی حفظ میشود؟
غیر ممکن است بتوان تنها با زور و اجبار ارتشی را سازمان داد.
لااقل عده ای از فرماندهان و سربازان باید واقعا به چیزی اعتقاد داشته باشند،خواه به خدا با شرف،یا سرزمین مادری،یا مردانگی یا پول.
[📚 انسان خردمند] ۸۳---
🔸️ نظم خیالی هم تنهت زمانی میتواند بر پا شود که بخش های زیادی از مردم--و بخصوص بخش های زیادی از خاصان و نیروهای امنیتی---واقعا به ان اعتقاد داشته باشند.
اگر اکثر اسقف ها و کشیش ها اعتقادشان را به عیسی مسیح از دست میدادند،مسیحیت ۲.۰۰۰سال دوام پیدا نمیکرد.
اگر اکثر روسای جمهور و اعضای کنگره اعتقادشان را به حقوق بشر از دست میدادند،دموکراسی آمریکا ۲۵۰سال به حیاتش ادامه نمیداد.
اگر اکثر سرمایه گداران و بانکها اعتقادشان را به سرمایه داری از دست میدادند،نظام اقتصادی مدرن حتا یکروز هم بر جا نمیماند.
[📚 انسان خردمند] ۸۴---۱
⁉️چطور انسانها را وامیدارید به نظم های خیالی مثل مسیحیت یا دموکراسی یا سرمایه داری اعتقاد پیدا کنند؟
🔸️ اولا )
هرگز اعتراف نمیکنید که این نظمی خیالی است.همواره تاکید میکنیو که نظم حافظ اجتماع واقعیتی عینی و آفریده ی خدایان بزرگ یا قوانین طبیعت است.
مثلا انسانها برابر نیستند،نه بخاطر اینکه حمورابی گفته است بلکه به این دلیل که انلیل و مردوک مقرر داشته اند.
[📚 انسان خردمند] ۸۴--۲
🔸️ همچنین مردم را عمیقا آموزش میدهید.
از لحظه ای که متولد میشوند،بطور مداوم اصول نظم خیالی را که در آن همه چیزِ این دنیا ریشه دوانده است به آنها گوشزد می کنید.
این اصول در قصه های جن و پری،در نمابشنامه ها و نقاشی ها و نغمه ها،در آداب معاشرت و تبلیغات سیاسی،در معماری و دستورالعمل غذاها و الگوهای مد رایج است.
[📚 انسان خردمند] ۸۵---۱
🔸️ سه عامل عمده مردم مردم را از پی بردن به این حقیقت باز می دارند که نظمی که زندگی شان را سازماندهی میکند تنها در تخیل شان است.
۱-نظم خیالی در کنه دنیای مادی جایگیر شده است.
۲-نظم خیالی امیال و خواسته های ما را شکل می دهد.
۳-نظم خیالی بین الاذهانی است.
[📚 انسان خردمند] ۸۵---۲
🔸️ توضیح مورد یک)
نظم خیالی در کنه مادی جای گیر شده است.
اگر چه نظم خیالی فقط در ذهن ماست ،ولی میتواند در واقعیت مادی پیرامون هم تنیده شود و حتا آن را بر سنگ نیز حک کرد.
مثلا سه نمونه نظم خیالی
نمونه اول
《فردیتی》که امروزه اغلب غربی ها بهش معتقدند.اینکه هر انسانی فردیتی داره که ارزش و جایگاهش به فکری که دیگران درباره ش دارند بستگی نداره.
نمونه دوم که نظم خیالی از تخیل بیرون میاد و شکل سنگ و ساروج بخودش میگیره.
《اتاق خصوصی》در معماری مدرن برای هر کودک.
الان در بیشتر خانواده ها این پدیرفته شده که هر کودکی یه اتاق مخصوص به خودش داشته باشه و کسی بدون اجازه حق ورود به اونو نداشته باشه و..
نمونه سوم
نجییب زاده های قرون وسطا که معتقد بودن ارزش واقعی انسان رو جایگاهش در سلسله مراتب اجتماعی و نظر دیگران درباره اون تعیین میکنه.
[📚 انسان خردمند] ۸۵--۳
🔸️ توضیح مورد دو)
نظم خیالی امیال و خواسته های ما را شکل میدهد.
اکثر مردم نمیخواهند بپذیرند که نظم حاکم بر زندگی شان خیالی است ،اما در حقیقت هر کسی در یک نظم خیالیِ 《از قبل موجود》 متولد میشود و خواسته هایش از زمان تولد بر اساس اسطوره های حاکم شکل میگیرد.
در نتیجه، امیال و خواسته های ما مهمترین توجیه برای نظم خیالی میشوند.
مثلا جمله ی《از دلت پیروی کن》
این جمله در واقع ترکیبی از اسطوره های عشقی قرن نوزدهم و اسطوره های مصرف گرایانه ی قرن بیستم است که در ذهن ما جایگیر شده است.
حتا آنچه را مردمشخصی ترین امیال خود میپندارند معمولا نظم خیالی تعیین میکند.
مثلا سفر به خارج برای تفریح
امروزه مردم بخش زیادی از پول خود را صرف سفرهای تفریحی به خارج از کشور میکنند زیرا معتقدان راستینِ اسطوره های رمانتیکِ مصرف گرایی هستند.
[📚 انسان خردمند] ۸۵--۳--۱
🔸️ رمانتیسم میگوید برای اینکه بتوانیم حداکثر قابلیت های انسانی خود را بکار گیریم باید تا آنجا که میتوانیم تجربیات گوناگونی کسب کنیم.
مثلاآزمودن روابط مختلف،غذاهای مختلف و...که یکی از بهترین راه ها سفر به محیطهای دوردست هست که در ان امکان《تجربه ی》 فرهنگها،بوها،مزه ها و هنجارهای مردمان دیگر وجود داشته باشد.
🔸️ مصرف گرایی میگوید برای رسیدن به شادکامی باید تا انجا که میتوانیم کالاها و خدمات گوناگون را مصرف کنیم.
🔸️ رمانتیسیسم به عنوان مشوق تنوع،بطور کامل با مصرف گرایی جفت و جور است.
ثمره ی آمیزش این دو با هم یک 《بازار تجربیات》 نامحدود است که بر مبنای ان صنعت گردشگری مدرن بوجود امده است.
در نتیجه وقتی رابطه ی یک میلیونر و همسرش شکراب میشود،او همسرش را به سفری پر هزینه به پاریس می بَرَد.
این سفر نه نتیجه ی میل و خواسته ی مستقل بلکه نتیجه ی باوری سفت و سخت به اسطوره های رمانتیک مصرف گرایی است.
[📚 انسان خردمند] ۸۵--۴
🔸️ توضیح مورد سه)
نظم خیالی بین الاذهانی است.
من حتا اگر با تلاشی خارق العاده موفق شوم آرزوهای شخصی ام را از قید نظم خیالی برهانم،باز فقط یک نفر هستم.
برای تغییر نظم خیالی باید میلیونهاناشناس را متقاعد کنم تا با من همکاری کنند.
زیرا نظم خیالی یک نظم ذهنیِ موجود در تخیل خود من نیست بلکه نظمی بین الاذهانی است که در تخیل مشترکِ هزاران و میلیونها نفر جای دارد.
نمونه دلار،حقوق بشر و ایالات متحده ی امریکادر تخیل مشترک میلیاردها نفر وجود دارند و فرد واحدی نمیتواند وجود انها را تهدید کند.
اگر من به تنهایی از اعتقاد خود به دلاریا حقوق بشر دست بکشم اهمیت چندانی نخواهد داشت.
اگر بخواهیم انها را عوض کنیم ناگزیریم که همزمان اگاهیِ میلیاردها نفر را تغییر دهیم.
تغییر به این بزرگی فقط به کمک سازمانهای پیچیده ای مثل حزب سیاسی یا جنبش ایدئولوژیک یا فرقه ی دینی عملی میشود و...
🔸️ راهی برای رهایس از نظم خیالی وجود ندارد.وقتی دیوارهای زندانمان را فرو میریزیم و بسمت آزادی میدویم در حقیقت داریم روانه ی محوطه وسیع ترِ زندانی بزرگ تر میشویم.
⁉️بخش دوم :انقلاب کشاورزی
قسمت۷-اضافه بارِ حافظه
خلاصه:
ابتدا در مورد این مسئله توضیح داده میشه که اعمال حیوانات بر اساس غریزه هستش و رفتارشون ریشه در ژن شون داره و از این طریق به فرزندانشون منتقل میشه
در صورتیکه ادمها نمیتونن اطلاعاتشون رو مثه حیوونها از طریق DNA انتقال بدن و نیاز دارن که به روشهای مختلف مثه اموزش و وضع قوانین اونها رو به نسلهای بعدی منتقل کنن
سپس میگه برا انتقال این اطلاعات نیاز به یه سازوکار اداری هستش چون اولا خود انسان موجودی میرا هستش ثانیا گنجایش مغزش محدود و ثالثا مغز انسان فقط انواع خاصی از اطلاعات رو میتونه ذخیره کنه
در ادامه توضیح میده که این نیاز منجر به این شد که انسان خط رو ابداع کنه.
که این خط هدف اصلیش ثبت مواردی مثه مالیات ها بود.
توصیحاتی در مورد برخی از خطوط مثه میخی داده میشه
در پایان نتیجه ای که گرفته میشه اینه که نوشتن که در ابتدا در خدمت انسان بوده الان داره اربابش میشه....
[📚 انسان خردمند] ۸۷---
🔸️ تکامل به انسان توانایی فوتبال بازی کردن را اعطا نکرد.درست است پاهایی برای ضربه زدن،آرنج هایی برای خطا کردن بوجود آورد،اما همه ی اینها شاید فقط توانایی را بما میدهد که ضربه های پنالتی را پیش خودمان تمرین کنیم.
در صورتیکه در سایر حیوانات از روی غریزه عموما بهمین شکل عمل میکنند.
مثلا توله سگها در چهار گوشه ی دنیا قواعد قواعد جنگ و دعوا را در ژنهای خود دارند.
اما انسانهای نوجوان ژن فوتبال را ندارند.با این وجود میتوانند با افراد ناآشنا وارد بازی شوند،زیرا همه ی آنها انگاره های مشترک درباره فوتبال را یاد گرفته اند.
این انگاره ها کاملا خیالی هستند،اما اگر در بین همه مشترک باشند،میشود با هم بازی کرد.
[📚 انسان خردمند] ۸۸---
🔸️ نظامهای گسترده ی همکاری که هزاران و حتی میلیونها نفر را در بر میگیرد،نیازمند پردازش و ذخیره ی حجم عظیمی از اطلاعات است که خارج از ظرفیت و پردازش مغز یک انسان است.
[📚 انسان خردمند] ۸۹---
🔸️ پایداری و انعطاف پذیری جوامع بزرگ در گونه های دیگر،مثل مورچه ها و زنبورها به دلیل آنست که اکثر اطلاعاتی که انها نیاز دارند در ژنومشان وجود دارد.
مثلا نوزاد ماده ی زنبور عسل ،بسته به اینکه چه تغذیه ای داشته باشد میتواند به شکلی پرورش یابد که یا ملکه شود یا کارگر.
دی ان ایِ او رفتارهای متناسب با نقشی را که در زندگی بازی خواهد کرد برنامه ریزی میکند.
زنبورهای عسل نیاز به وکیل ندارند،چون خطر فراموش کردن یا نقض قانون اساسی کندو وجود ندارد.
[📚 انسان خردمند] ۹۰--۱
🔸️ از آنجا که نظم اجتماعی انسان خردمند خیالی است،انسانها نمیتوانند اطلاعات حساس را،بادنسخه برداری از DNA و انتقال آن به نسل های بعد،حفظ کنند.
تلاش آگاهانه ای برای حفظ قوانین و آداب و رسوم و رویه ها و رفتارها لازم است،و گرنه نظم اجتماعی به سرعت فرو می پاشد.
[📚 انسان خردمند] ۹۰--۲
🔸️ مثال:قوانین حمورابی
قانون حمورابی مقرر داشت مردم به گروه های مافوق،عامی و برده تقسیم شوند.
بر خلاف کندوی عسل این تقسیم بندی طبیعی نیست و اثری از آن در ژنوم انسانی وجود ندارد
به همین ترتیب وقتی حمورابی دی ان ای خود را به فرزندانش منتقل میکرد،آگاهانه ناچار بود به پسرانش قوانین امپراتوری اش را یاد بدهد و مسران و نوه هایش هم مجبور یودند اینکار را انجام بدهند.
[📚 انسان خردمند] ۹۱--۱
🔸️در طی میلیونها سال،مردم اطلاعات را تنها در یک جا،یعنی مغزشان ذخیره میکردند.
متاسفانه مغز انسان به سه دلیل جای مناسبی برای ذخیره ی اطلاعاتی در حد امپراتوری نیست.
[📚 انسان خردمند] ۹۱--۲
🔸️ دلیل اول:
گنجایش مغز انسان محدود است.
درست است،بعضی ها حافظه ی شگفت انگیزی دارند و در دوران باستان کارگزارانی حرفه ای وجود داشتند که میتوانستند نقشه ی کل ایالات و مجموعه ی کل قوانین دولت را در مغزشان ذخیره میکنند.
با وجود این،حد و مرزی هست که حتا باد یارانِ ماهر هم نمیتوانند از آن فراتر روند.
[📚 انسان خردمند] ۹۱--۳
🔸️ دلیل دوم:
انسانها میمیرند و با مرگ آنها مغزشان هم میمیرد به این ترتیب اطلاعات ذخیره شده در مغز انسان در زمانی کمتر ازصدسال از بین میرود.
البته امکان انتقال خاطرات و محفوظات از مغزی به مغزی دیگر وجود دارد اما بعد از چند انتقال ،اطلاعات تحریف میشوند یا از بین میروند.
[📚 انسان خردمند] ۹۱--۴
🔸️ دلیل سوم (از همه مهمتر):
مغز انسان طوری شکل گرفته است که فقط انواع خاصی از اطلاعات را ذخیره و پردازش کند.
هنگامیکه جوامع بخصوص پیچیده ای در نتیجه ی انقلاب کشاورزی ظهور کردند،نوعی کاملا جدید از اطلاعات اهمیت حیاتی پیدا کرد و ان اعداد بود.
خوراک جویان هرگز نیازی به اطلاعات ریاضی گسترده نداشتند.هیچ خوراکجویی احتیاجی نداشت که مثلا تعداد میوه های هر درخت جنگل را بخاطر بسپارد.بنابراین مغز انسان با دخیره و پردازش اعداد سازگاری نیافته بود.با این حال برای حفط یک پادشاهی بزرگ ،اطلاعات ریاضی حیاتی بود.
[📚 انسان خردمند] ۹۲---۱
🔸️ برای حفظ یک پادشاهی بزرگ،اطلاعات ریاضی لازم بود...
اطلاعاتی درباره مبالغ پرداخت شده،مالیات عقب افتاده،بدهی ها و جرایم و...
اینها همه میلیونها واحد اطلاعات را تشکیل میداد که باید ذخیره و پردازش می شد.
هر مغزی با روبه رو شدن با چنین حجم عظیمی از اعداد که باید بخاطر سپرده،به یاد آورده و کنترل میشد داغ میکرد و از کار می افتاد.
[📚 انسان خردمند] ۹۲---۲
🔸️ محدودیتهای مغزی انسان،اندازه و پیچیدگیِ گروه ها و تجمعات انسانی را به شدت محدود میکرد.
هنگامیکه تعداد امسانها و دارایی ها در یک جامعه معین از مرز بحران گذاشت،ضرورت ذخیره و پردازش حجم عظیمی از اطلاعات ریاضی بوجود می امد.
از آنجا که مغز انسان جوابگوی ایننیاز نبود،نظام فرومی پاشید.
[📚 انسان خردمند] ۹۳---
🔸️ پیدایش خط
بین سالهای۳۵۰۰و۳۰۰۰ قبل از میلاد،چند تن از نوابغ ناشناخته ی سومری سیستمی را برای ذخیره و پردازش اطلاعات در بیرون از مغزشان ابداع کردند،سیستمی سفارشی برای کنترل حجم عظیمی از داده های ریاضی.
له این ترتیب سومری ها نظم اجتماعی خود را از محدودیتهای مغز انسان آزاد کردند و راه را برای ظهور شهرها و پادشاهی ها و امپراتوریها گشودند.
سیستم پردازش اطلاعاتِ ابداعیِ سومری ها 《خط》 نام دارد.
[📚 انسان خردمند] ۹۴--۱
🔸️ نوشتن روشی است برای ذخیره ی اطلاعات توسط علائم مادی.
در سیستم نوشتاری سومری ها این کار با ادغام دو نوع از علائم صورت می گرفت که بر لوحه های گلی حک میشدند.
یک نوع از علائم معرف اعداد بود.
نوع دیگر از علائم معرف انسانها،حیوانات،کالاها،سرزمینها،تاریخ ها و از این قبیل بود.
سومری ها با ترکیب این دو نوع علامت میتوانستند اطلاعاتی را ذخیره کنند به مراتب بیشتر از آنچه مغز هر انسانی میتوانست بخاطر بسپرد یا در یک زنجیره ی DNA میشد رمزگذاری کرد.
[📚 انسان خردمند] ۹۴--۲
🔸️ نوشتن در این مرحله ی ابتدایی محدود به دانسته ها و ارقام بود.
داستان جذاب سومر،اگر همچنین چیزی وجود داشت،هرگز بر لوحه های گلی ثبت نشد.
نوشتن فعالیتی وقت گیر بود و کسانیکه توانایی خواندن داشتند،بسیار معدود بودند،پس دلیلی برای استفاده از نوشتن،بجز برای ثبت اسناد ضروری وجود نداشت.
[📚 انسان خردمند] ۹۴--۳
🔸️ افسوس که اولین متون تاریخی حاوی هیچگونه درک و فهم فلسفی ،شعر،ادبیات اساطیری،قانون یا حتا فتوحات پادشاهی نیست،بلکه مشتی سند اقتصادی یکنواخت از پرداخت مالیات ها و میزان بدهی ها و مالکیت اموال است.
[📚 انسان خردمند] ۹۵--۵
🔸️ تنها یک نوع نوشته ی دیگر از آن روزگار کهن باقی مانده است که حتا از آنچه آمد نیز شوق کمتری را برمی انگیزد و آن فهرست لغات است که شاگردان کاتب بعنوان مشق مکررا رونویسی میکردند.
خلاصه کتاب انسان خردمند |
[📚 انسان خردمند]۹۶---۱
🔸️ خط اولیه سومری ها خطی ناقص بود نه کامل.
خط کامل مجموعه ای از علائم مادی است که میتواند کمابیش نمایانگر کل زبان گفتاری باشد.
بنابر این میتواند هر آنچه را مردم میتوانند بگویند و از جمله شعر را بازگو کند.
اما خط ناقص دستگاهی از مجموعه ی علائم مادی است که فقط میتواند انواع مشخصی از اطلاعات را،در مورد یک زمینه فعالیتیِ محدود،بازنمایی کند.
[📚 انسان خردمند] ۹۶--۲
🔸️ خط لاتین،هیروگلیف مصر باستان و الفبای نابینایان خطوط کاملی هستند.میتوان از آنها برای نوشتن اسناد مالیاتی ،اشعار عاشقانه،کتابهای تاریخ،دستورالعمل پخت غذا و قانون تجارت استفاده کرد.
در مقابل ، خط اولیه ی سومری،همانند علائم جدید ریاضی و نت های موسیقی،ناقص است.
میتوان از علائم ریاضی برای محاسبات استفاده کرد اما نمیتوان با آنها شعر عاشقانه نوشت.
[📚 انسان خردمند] ۹۷--۱
🔸️ خط کیپو (quipu)
فرهنگ هایی مانند فرهنگ هایی آند قبل از کشف کریستف کلمب بودند که در طول تاریخشان فقط از خطوط ناقص استفاده می کردند و از محدودیتهای خط خود سردرگم نمیشدند و نیازی هم به خط کامل احساس نمیکردند.
خط آندی بسیار متفاوت با سومری ها بود،در حقیقت به قدری متفاوت بود که بسیاری معتقدند که اصلا خط نبود.
این خط روی لوحه های گلی یاتکه های کاغذ نوشته نمیشد بلکه با ایجاد گره بر ریسمان های رنگی نوشته میشد که کیپو نام داشت.
هر کیپو شامل چند ریسمان به رنگهای مختلف از جنس پشم یا پنبه بود.
بر هر ریسمان چندین گره در قسمتهای مختلف زده میشد.
هر کیپو به تنهایی میتوانست شامل صدها ربسمان و هزاران گره باشد.
با ترکیب گره های مختلف بر ریسمانهای مختلف با رنگهای گوناگون میشد حجم عظیمی از اطلاعات ریاضی مثلا مربوط به جمع آوری مالیاتها و مالکیت اموال را ثبت کرد.
[📚 انسان خردمند] ۹۷--۲
🔸️ کیپو به حدی موثر و دقیق بود که اسپانیای فاتح در سالهای اولیه بعد از فتح امریکای جنوبی از آن استفاده میکردند.
مشکل انجا بودکه اسپانیایی ها خودشان دانش استفاده از کیپو را نداشتند و همین آنها را به متخصصان محلی وابسته می ساخت.
متخصصان محلی کیپو براحتی میتوانستند اربابانشان را گمراه کنند.
بنابراین با تثبیت بیشتر تسلط اسپانیا،کیپو از دور خارج شد و امپراتوری جدید اطلاعات خود را بطور کامل بر پایه ی خط و اعداد لاتین ثبت و ضبط کرد.
[📚 انسان خردمند] ۹۸---
🔸️ خط میخی
بین سالهای ۳۰۰۰ و ۲۵۰۰ قبل از مبلاد،علائم ببشتری به سیستم سومری اضافه شد و به تدریج آنرا به خط کاملی تبدیل کرد که ما امرور خط مبخی مبنامیم.
در سال ۲۵۰۰سال قبل از میلاد،شاهاناز خط میخی برای فرمان دادن ،کاهنان برای ثبت نداهای غببی و شهروندان دون پایه تر برای نوشتن نامه استفاده میکردند.
[📚 انسان خردمند] ۹۹--
🔸️خط هیروگلیف
تقریبا در همان دوران(سال ۲۵۰۰ قبل از میلاد)مصریها خط کامل دیگری بوجود آوردند که هیروگلیف نامیده میشد.
خطوط کامل دیگری هم در چین،حدود سال ۱۲۰۰قبل از میلاد و در آمریکای مرکزی حدود سالهای ۱۰۰۰تت۵۰۰قبل از میلاد بوجود آمد.
[📚 انسان خردمند] ۱۰۰--
🔸️ مهمنرین وظیفه ی خط همان ذخیره کردم اطلاعات ریاضی بود و این وظیفه همچنان امنیازی برای خط ناقص ماند.
کتاب مقدس عبری،ایلیاد یونامی،مهابهاراتهای هندی و...همه در ابتدا آثاری شفاهی بودند.
همه ی اینهابصورت شفاهی از نسل های بسیار سینه به سینه منتقل میشدند و حتا اگر خط هرگز اختراع نشده بود به حیاتشان ادامه میدادند.
[📚 انسان خردمند] ۱۰۱---
🔸️آنچه امپراتوری سومر،و همچنین نظام فرعونی مصر و چین باستان و امپراتوری اینکا را متمایز میکند این است که این فرهنگ ها روشهای موثری برای بایگانی کردن،فهرست برداری و بازیابی اسناد مکتوب بوجود آوردند.
و همچنین مدارسی برای کاتبها منشی ها بایگانها و حسابدارها احداث کردند.
[📚 انسان خردمند] ۱۰۳---
🔸️ مهمترین تاثیر خط در تاریخ بشر این است که به تدریج روش فکر کردن و نگرش انسانها به دنیا را تغییر داده است.
تداعی آزاد و تفکر کل نگرجای خود را به جزء نگری و بوروکراسی داده است.
[📚 انسان خردمند] ۱۰۴---۱
🔸️ اعداد عربی
با گدشت قرنها روشهای خشک و مقرراتی پردازش اطلاعات بیش لز پیش با شیوه ی تفکر انسات تفاوت پیدا کرد و حتا از اهمیت بیشتری برخوردار شد.
قبل از قرن نهم میلادی گامی تعیین کننده برداشته شد و آن ابداع یک خط ناقص جدید بود که میتوانست اطلاعات ریاضی را با کارایی بی نظیری ذخیره و پردازش کند.
این خط ناقص شامل ده علامتِ معرفِ اعداد صفر تا نه بود.
به دلایل نامعلومی ،این علائم به نام علائم عربی شناخته میشوند،گو اینکه اول هندوها ابداعش کردند
(عجیب تر اینکه اعراب امروزه مجموعه ای از اعداد را بکار میبرند که کاملا متفاوت با ارقام غربی است.)
[📚 انسان خردمند] ۱۰۴--۲
🔸️ اما اعراب این افتخار را بنام خود ساختند زیرا که وقتی هند را فتح کردند با این سیستم آشنا شدند به فوایدش پی بردند اصلاحش کردند و بعد در سراسر خاورمیانه و سپس در اروپا رواجش دادند.
وقتی بعدها چند علامت دیگر به اعداد عربی اضافه شد(مثل علامت جمع و تفریق و ضرب)پایه های علم ریاضی مدرن گذاشته شد.
[📚 انسان خردمند] ۱۰۴--۳
🔸️این روش نوشتاری گر چه همچنان خطی ناقص است اما به زبان مسلط دنیا تبدیل شده است.
بنابراین کسی که بخواهد بر تصمیمات دولتها و سازمانها و شرکتها تاثیر بگذارد باید بیاموزد تا به زبان اعداد سخن بگوید.
کارشناسان تمام تلاش خود را بکار میبرند تا حتا مفاهیمی نظیر 《فقر》 ، 《شادکامی》و 《صداقت》 را به عدد و رقم ترجمه کنند.
مانند 《خط فقر》 ،《 سطوح ذهنی شادکامی》 ،《اعتبار سنجی》.
تمام عرصه های دانش مثل فیزیک و مهندسی ،تقریبا تمام رابطه ی خود را با زبان گفتاریِ انسانی از دست داده اند و فقط با خط ریاضی حفظ میشوند.
[📚 انسان خردمند] ۱۰۵--
🔸️اخیرا خط ریاضی باعث ظهور یک سیستم نوشتاری باز هم انقلابی تر شده که یک خط کامپیوتری است و فقط شامل دو علامت است:صفر و یک.
کلماتی که مابا کیبوردمان تایپ میکنیم دارند درون کامپیوتر ما به ترکیبات متفاوتی از ارقام صفر و یک تبدیل میشوند.
[📚 انسان خردمند]۱۰۶---
🔸️نوشتن در ابتدا در خدمت آگاهی انسان بود،اما بیش از پیش دارد به ارباب او بدل میشود.
کامپیوتر نمیتواند درک کند که انسان خردمند چطور صحبت میکند،احساس میکند و خیالبافی میکند.
پس ما به انسان خردمند صحبت کردن و احساس کردن و خیالبافی با زبان ارقام رادمی آموزیم که برای کامپیوتر قابل فهم است.
[📚 انسان خردمند] ۱۰۷--
🔸️عرصه ی هوش مصنوعی در جستجوی خلق نوع جدیدی از هوش است که فقط مبتنی بر خط دوتاییِ کامپیوتر است.
فیلمهای علمی-تخیلیِ نظیر ماتریکس و ترمیناتور(نابودگر)دورانی را به تصویر میکشند که این خط دوتایی خود را از یوغ بشر رها میکند.
وقتی انسان تلاش میکند دوباره کنترل این سرکش را بازیابد،این خط،در پاسخ،میکوشد نسل بشر را نابود کند.
💯بخش دوم:انقلاب کشاورزی
قسمت۸-در تاریخ عدالتی نیست
خلاصه:
شبکه های همکاری گسترده مولود نظمهای خیالی هستش که باعث ایجاد سلسله مراتبی در جامعه شده که نتیجه ی این سلسله مراتب تبعیض بین افراد هستش
این تبعیض ها بیشتر ناشی از نظم خیالی خدایان هستش و ریشه علمی ندارن.
وقتی قوانینی تصویب میشه که این تبعیض ها بر طرف بشه نه تنها اینطور نمیشه بلکه دورباطلی ایجاد میشه که به تبعیض ها بیشتر دامن میزنه.
نمونه بعدی تبعیض های ناشی از این سلسله مراتب که به تفضیل راجع بهش صحبت شده تبعیض بین زن و مرد هستش که در مورد ریشه های ایجادش با مثالهایی توضیح داده شده
مسئله زن و مرد رو از دید جنس(زیستی)و جنسیت(اجتماعی)مورد بررسی قرار میده
و در انتها دلایل اینکه چرا تقریبا در همه ی فرهنگها مردانگی رو والاتر از زنانگی میدونستن رو مورد بحث قرار میده.
(مثلا مصر با وجود اینکه فرهنگهای مختلفی در طول ادوار بهش حاکم بودن مثل فرهنگ رومی،اسلامی،عثمانی و..باز هم مردسالاری تغییر نکرده
یا در دو نقطه از دنیا که هیچ ارتباطی با هم نداشتن این مرد سالاری وجود داشته.)
دلایلی مثل زور بازو ، پرخاشگری و خشونت و ژن های مردسالار( رقابتی که مردا برا ابستن کردن زنهای زایا با هم داشتن تا بتونن مردای دیگه رو مغلوب کنن که نتیجه باعث شده مردا جاه طلب و رقابتجو باشن و...)
البته این دلایل قانع کننده نیستن.
[📚 انسان خردمند] ۱۰۸--
🔸️چطور انسانها خود را در شبکه های همکاری گسترده سازمان دادند،در حالیکه فاقد غرایز زیستی لازم برای حفظ این شبکه ها بودند؟
پاسخ کوتاه این است که انسانها نظم خیالی آفریدند و خط را اختراع کردند.
این دو اختراع خلاء موجود در میراث زیستی ما را پر کرد.
[📚 انسان خردمند] ۱۰۹---
🔸️ظهور شبکه های همکاری گسترده در نظر بسیاری منشاء خیر نبود.
نظم های خیالی این شبکه ها نه بی طرف بودند و نه عادلانه،زیرا مردم را به گروه های غیر واقعی تقسیم میکردند که تحت نظامی سلسله مراتبی سازمان می یافت.
فرادستان از امتیازات و قدرت بهره مند میشدند در حالیکه فرو دستان از تبعیض و سرکوب رنج میبردند.
[📚 انسان خردمند] ۱۱۰---
🔸️نظم خیالی که در سال ۱۷۷۶ در آمریکا برقرار شد ،علیرغم ادعای برابری همه ی انسانها،به استقرار نظام سلسله مراتبی انجامید:
سلسله مراتب میان زنان و مردان که از نعماتش بهره مند می شدند و زنان در آن فاقد قدرت بودند.
سلسله مراتب میان سفید پوستانی که از آزادی برخوردار بودند و سیاهان که انسانهایی پست تر قلمداد میشدند و بنابراین فاقد حقوق برابر بودند.
نظم آمریکایی به سلسله مراتب میان فقیر و غنی هم تقدس بخشید.
[📚 انسان خردمند] ۱۱۱---
💯مفهوم برابری و آزادی از دید آمریکایی ها در سال ۱۷۷۶
🔸️در نظر بسیاری از آمریکایی ها،برابری صرفا به معنای این بود که فقیر و غنی در برایر قانون برابر باشند.
برابری هیچ ربطی به بیمه ی بیکاری و حق تحصیل و بیمه ی درمانی نداشت.
🔸️آزادی هم مفهومی بسیار متفاوت با امروز داشت.
آزادی در سال ۱۷۷۶ به این معنا نبود که گروه های خارج از قدرت (بخصوص سیاهپوستان یا سرخپوستان یا زنان)امکان دستیابی به قدرت و اِعمال آنرا داشته باشند بلکه فقط به این معنی است که دولت نباید،بجز در موارد استثنایی ،به مالکیت خصوصی شهروندان تعرض کند و یا درباره ی آن تصمیم بگیرد.
نظم آمریکایی از این طریق حافظ نظم سلسله مراتبیِ ثروت و رفاه بود که از دید بعضی توسط خداوند تفویض شده بود و در نظر گروهی دیگر مظهر قانون تغییرناپذیر طبیعت بود.
ادعا میشد که طبیعت لیاقت را با ثروت پاداش میدهد اما کاهلی را مجازات میکند.
[📚 انسان خردمند] ۱۱۲---
🔸️تمام این نابرابری ها--میان فرد آزاده و برده،میان سفید و سیاه،میان غنی و فقیر--ریشه در خیالات دارد.
اما این قانون آهنین تاریخ است کخ هر سلسله مراتب خیالی ریشه های موهوم خود را انکار میکند و داعیه ی طبیعی بودن و اجتناب ناپذیر بودن دارد.
مثلا حمورابی میگفت بردگی مقررشده ی خدایان است.
به گمان ارسطو انسان های آزاد 《سرشت آزاد》دارند و موقعیت این دو گروه در جامعه صرفا بازتاب سرشت درونی شان است.
[📚 انسان خردمند] ۱۱۳---۱
🔸️اگر از یک سفید پوست برتری طلب راجع به سلسله مراتب نژادی سوال کنید برای شما یک نطق غرّای شبه علمی در خصوص تفاوتهای زیستی بین نژادها ایراد میکند.
احتمالا بشما میگوید در خون یا ژن سفیدپوستان (نژاد قفقازی)چیزی وجود دارد که آنها را ذاتا باهوش تر و اخلاق مدارتر و سخت کوش تر میکند.
[📚 انسان خردمند] ۱۱۳--۲
🔸️اگر از یک سرمایه دار سرسخت راجع به سلسله مراتب ثروت سوال کنید احتمالا بشما میگوید که این ناشی از تفاوتهای اجتناب ناپذیر عینی در قابلیتهاست.
از این دیدگاه ،ثروتمندان به برکت تواناتر بودن و ساعی تر بودنشان پول بیشتری دارند.
پس کسی نباید از این برنجد که افراد ثروتمند از مراقبتهای بهداشتی بهتر،تحصیلات بهتر و تغذیه ی بهتر برخوردارند.
ثروتمندان استحقاق تمام امتیازاتشان را دارند.
[📚 انسان خردمند]۱۱۳--۳
اما در واقع ،همه ی این نظم های سلسله مراتبی محصول تخیلات انسان هستند.
برخلاف گفته ی ارسطو تفاوت زیستی مشخصی میان بردگان و انسانهای آزاد وجود ندارد بلکه قوانین و هنجارهای انسانی هستند که از گروهی برده میسازند و از گروهی دیگر ارباب.
[📚 انسان خردمند] ۱۱۴---
🔸️اکثر مردم ادعا میکنند که سلسله مراتب اجتماعی شان طبیعی و عادلانه هست اما در دیگر جوامع مبتنی بر معیارهای دروغین و مضحک است.
مثلا غربیان امروزه آموخته اند که ایده سلسله مراتب نژادی را به سخره بگیرند اما سلسله مراتب غنی و فقیر که مقرر میدارد ثروتمندان در مناطق مجلل زندگی کنند یا در مدارس معتبرتر تحصیل کنند یا درمانگاه های مجهزتر مداوا شوند برای بسیاری از اروپایی ها و آمریکایی ها کاملا معمول به نظر میرسد.
با این حال این حقیقت اثبات شده است که اکثر ثروتمندان به این دلیل ساده ثروتمند هستند که در خانواده هاز متموّل بدنیا می آیند در حالیکه مردم بی بضاعت از این جهت فقیر باقی میمانند که در خانواده های فقیر متولد میشوند.
[📚 انسان خردمند] ۱۱۵---
🔸️نظم های سلسله مراتبی وظیفه ی مهمی به عهده دارند.
این نظم ها انسانهای کاملا ناآشنا با یکدیگر را قادر میسازند تا بدانند چه طور،بدون صرف وقت و انرژی برای آسنا شدن،با یکدیگر رفتار کنند.
[📚 انسان خردمند] ۱۱۶---۱
🔸️البته تفاوت در توانایی های طبیعی بر شکل گیری تمایزات اجتماعی تاثیر میگذارد.
اما چنین تفاوت هایی در استعدادها و شخصیت ها معمولا از بستر مراتب خیالی برمیخیزند.
این به دو شیوه ی مهم صورت میگیرد.
[📚 انسان خردمند] ۱۱۶--۲
🔸️اولا و مهمتر آنکه:
بیشتر توانایی ها باید پرورش یابند و تقویت شوند.
حتا اگر کسی با استعداد ویژه ای بدنیا آمده باشد،آن استعداد بدون تمرین و پرورش معمولا پنهان میماند.
همه ی مردم فرصت یکسانی برای پرورش و پالایش توانایی هایشان پیدا نمیکنند.
اما داشتن یا نداشتن این فرصت معمولا بسته به این است که این افراد چه جایگاهی در سلسله مراتب خیالی جامعه ی خود دارند.
[📚 انسان خردمند] ۱۱۶--۴
🔸️ثانیا،حتا اگر انسان های متعلق به طبقات اجتماعی متفاوت توانایی های دقیقا یکسانی را در خود پرورش دهند،احتمالا به یک اندازه موفق نخواهند شد،زیرا ناچارند تحت قوانین متفاوتی بازی کنند.
اگر در کشور هندِ تحت حاکمیت انگلستان یک آدم نجس[طبق نظام طبقاتیِِ هندوها] ،یک برهمن،یک ایرلندی کاتولیک و یک انگلیسی پروتستان به نحوی شمّ تجاریِ یکسانی را در خود پرورش میدادند،باز شانس برابری برای ثروتمند شدن پیدا نمیکردند.
در بازی اقتصادی با استفاده از محدودیتهای حقوقی و موانع نامرئی غیررسمی تقلب میشد.
[📚 انسان خردمند] ۱۱۷---
🔸️تمام جوامع بر پایه ی سلسله مراتب هایی خیالی بنا شده اند که ضرورتا یکسان نیستند.
مثلل جامعه سنتی هند مردم را بر اساس کاست طبقه بندی میکرد.
جامعه ی عثمانی بر اساس دین
جامعه امریکا بر اساس نژاد.
در اغلب موارد،سلسله مراتب ریشه در یک رشته شرایط تاریخی اتفاقی داشت و بعد در طی چندین نسل ،بسته به منافع گروه های مختلف،پالایش می یافت و قوام میگرفت.
[📚 انسان خردمند] ۱۱۸---
🔸️مفاهیم نجسی و پاکی در جوامع
در طول تاریخ و تقریبا در تمام جوامع ،مفاهیمی نظیر پاکی و نجسی نقش اساسی در تحمیل تقسیمات اجتماعی و سیاسی داشته و مورد استفاده ی طبقات حاکم برای حفظ امتیازات اجتماعی شان قرار گرفته است.
اما ترس از نجاست صرفا اختراع کاهنان و شاهزاده ها نبوده است ،بلکه احتمالا ریشه در مکانیزم های زیستی بقا دارد که انسانها را وا می دارد در مقابل حاملان بالقوه ی بیماری،مثل افراد بیمار و اجساد مردگان،احساس انزجار غریزی کنند.
بهترین راه برای منزوی کردن هر گروه--مثل زنان،یهودیان،رومیان،همجنس گرایان،سیاهپوستان-- این است که به دیگران بقبولانید اینان منبع نجاست و آلودگی هستند.
[📚 انسان خردمند] ۱۱۹---۱
🔸️فاتحان اروپایی از قرن۱۶تا۱۸میلادی میلیونها برده ی افریقایی رو برای کار در معادن و مزارع به امریکا وارد کردن
دلایل اینکه از افریقا برده وارد کردن یکی این بود که افریقا نزدیک تر بود پس از نظر هزینه ارزونتر بود و دوم اینکه طی نسلها نوعی مصونیت ژنتیک در مقابل بیماریهایی مثه مالاریا و تب زرد پیدا کرده بودند.
این برتری ژنتیک شون از نظر مقاومت بدنی باعث فرودستی اجتماعی و تبدیل شدنشون به برده های اربابان اروپایی شد.
[📚 انسان خردمند] ۱۱۹--۲
🔸️اما کسی نمیخواست بگه که مصلحت اقتصادی باعث انتخاب برده ها شده بلکه میخواستن هم خودشونو از نظر اقتصادی موفق نشون بدن و هم بگن که این انتخاب ریشه ی خدایی داره.
البته برخی از حکیمان ااهی میگفتن که آفریقایی ها از نسل 《حام》پسر نوح هستن که پدرس نفرینش کرده که فرزندای حام برده بشن
یا از نظر علمی پزشکا میگفتن که سیاهپوستا رشد هوشی و درکشون پایین تره و ناقل بیماری هستن.
کلا افسانه های دینی و علمی برای کمک به توجیه این تبعیض استفاده میشدن.
[📚 انسان خردمند] ۱۱۹--۳
🔸️اوایل قرن ۱۹ بریتانیا برده داری رو لغو کرد.
درسته برده ها آزاد شدن اما افسانه های نزادپرستانه ای که برده داری رو توجیه میکردن باقی موندن.
جدایی نژادی با قانون گذاری نژادپرستانه و عرف اجتماعی حفظ شد.
نتیجه یک دور باطل بود.چرخه ای از علت و معلول که دایم خودس رو تقویت میکرد.
[📚 انسان خردمند] ۱۱۹--۴
🔸️سال ۱۸۶۵ ایالات متحده بردگی رو غیرقانونی اعلام کرد و اعلام کرد که حق شهروندی و حمایت قانونیِ یکسان را نمیشه بخاطر نژاد از کسی سلب کرد.
مشکل اینجا پیش اومد که دو قرن برده داری باعث شده بود خانواده های سیاهپوستا از نظر مالی فقیر تر و از نظر اموزشی در سطح پایین تری از خانواده های سفیدپوستا باشه پس درسته الان قوانین اصلاح شده اما بدلیل همون زیرساخت خانوادگی فرزند یه سیاهپوست نسبت به فرزند یه سفیدپوست احتمال کمتری داره که بتونه شغل مناسبتری پیدا کنه یا اموزش بهتری داشته باشه.
ما انتظار داریم که به مرور دید افراد تغییر کنه و سیاهپوستا رو افرادی شایسته ببینن اما اینطور نشد و اتفاقا با گذشت زمان بیشتر این طرز تفکر تثبیت شد.
[📚 انسان خردمند] ۱۱۹--۵
🔸️گفتیم که درسته قوانین اصلاح شده بود ولی چون سیاهپوستا از خانواده هایی فقیر و با سطح آموزشی پایین بودن پس در موقعیت یکسان نسبت به فرزند یک سفیدپوست فرصت شغلی پایین تری نصیبشون میشد.
پس باز هم سفیدپوستا در راس کارها بودن و بهترین مشاغل مال اونا بود.
پس باز هم این ذهنیت که سیاهپوستا پست ترن بیستر تثبیت میشد.
یه جور دور باطل ایجاد شده بود.
وقتی باور های منفی مثل شرور،تنبل و مشابهش نسبت به سیاهپوستا ملکه ی ذهن افراد میشه طبیعتا خیلی تبعیض ها هم پررنگتر میشه مثل اینکه سیاهپوشت حق نداره تو مدرسه سفید پوست درس بخونه یا رای بده
حتا برا پررنگ شدن این باورها از علم استفاده میکردن که ثابت کنن سیاهپوستا بیمارن بیسوادن و بزهکارن در صورتیکه این موارد ناشی از تبعیصاتی بود که در حق اونها صورت میگرفت.
پس درسته که در اون مقطع زمانی مثلا جرم و بیماری در سیاهپوستا بیشتر بود ولی دلیلش این نبود که چون سیاهن پس بزهکارن یا استعدادشون کمه بلکه شرایط تبعیض آمیز باعث این مسائل شده بود.
خلاصه کتاب انسان خردمند |
[📚 انسان خردمند] ۱۱۹--۷
🔸️یه نمونه از تابوها، رابطه ی جنسی بین نژادهای مختلف بود.
مثلا ارتباط جنسی بین مردسیاهپوست و زن سفیدپوست که حتا ممکن بود منجر به اعدام بشه.
[📚 انسان خردمند] ۱۱۹---۸
🔸️به مرور زمان،نژادپرستی عرصه های فرهنگی بیشتری را در میان گرفت.
فرهنگ زیبایی شناختی آمریکا حول معیارهای زیبایی سفیدپوستان شکل گرفت.
ویژگی های جسمانی نژاد سفید مثل پوست روشن،موی صاف و بور،بینی کوچک و سربالا زیبا
و ویژگیهای معمول سیاهان مثل پوست تیره،موهای انبوه و تیره و بینی پهن زشت تلقی میشد.
این پیش پندارها آن سلسله مراتب خیالی را حتا با لایه های عمیق ترِ آگاهی بشر عجین ساخت.
[📚 انسان خردمند] ۱۲۰---
🔸️اکثر سلسله مراتب های سیاسی--اجتماعی فاقد بنیان منطقی یا زیستی هستند--چیزی نیستند جز تداوم رویدادهای تصادفی که با افسانه و اسطوره تقویت و پشتیبانی می شوند.
همین دلیل خوبی است که به مطالعه ی تاریخ بپردازیم.
اگر تمایز میان سیاهان و سفیدها،یا برهمن ها و نوکران مبتنی بر واقعیت های زیستی بود--به این معنا که برهمن ها واقعا مغز بهتری از نوکران داشتند--زیست شناسی برای فهم جامعه ی بشری کفایت میکرد.
از انجا که تمایزات زیستی میان گروه های مختلفِ انسان خردمند واقعا ناچیز هستند،زیست شناسی نمیتواند پیچیدگی های جامعه ی هند یا پویایی نژادی آمریکا را توضیح دهد.
این پدیده ها را فقط میتوانیم با مطالعه ی رویدادها ،و شرایط و روابط قدرتی بفهمیم که ساخته های تخیل را به ساختارهای اجتماعیِ بی رحمانه-و بسیار واقعی-بدل کردند.
[📚 انسان خردمند] ۱۲۱---۱
⁉️سلسله مراتب جنسیت
🔸️جوامع مختلف انواع گوناگونی از سلسله مراتب های خیالی را اختیار میکنند.
نژاد برای آمریکاییان امروزی بسیار مهم است.اما برای مسلمانانِ قرون وسطی نسبتاً بی اهمیت بود.
کاست در هند قرون وسطی اهمیت حیات و همگانی داشت، در حالیکه در اروپای امروزی عملا وجود ندارد.
🔸️اما یک نوع سلسله مراتب در تمامی جوامع شناخته شده ی بشری از اهمیت بسیار برخوردار بوده است:سلسله مراتب جتسیت.
انسانها در تمام دنیا خود را به مرد و زن تقسیم کرده اند. و تقریباً در همه جای جهان،حداقل از انقلاب کشاورزی به بعد،مردها از موقعیتی ممتاز برخوردار بوده اند.
[📚 انسان خردمند] ۱۲۱--۲
🔸️در بسیاری از جوامع ،زنان،چیزی جز مایملک مردان،یا پدران یا شوهران یا برادران نبودند.
تجاوز جنسی در بسیاری از نظام های حقوقی نقض مالکیت قلمداد می شد--به بیان دیگر،قربانی زنی نبود که مورد تجاوز قرار گرفته بلکه مردی بود که مالک او تلقی میشد.در چنین شرایطی ،راه حل قانونی انتقال حق مالکیت بود--مرد متجاوز باید بهایی به پدر یا برادر زن می پرداخت و زن به مالکیت او در می آمد.
(مثلا کتاب مقدس--سِفر تثنیه باب۲۲آیات۲۸و۲۹-- میگه اگه مردی به زن باکره ای که نامزد کسی نیست تجاوز کنه باید متجاوز ۵۰شِکِل نقره به پدر زن بده)
[📚 انسان خردمند] ۱۲۱---۳
🔸️تجاوز به زنی که متعلق به مردی نبود اصلاً جرم بحساب نمی آمد،درست همانطور که پیدا کردن یک سکه در خیابانی شلوغ دزدی بحساب نمی آمد و اگر مردی به زن خود تجاوز میکرد،مجرم شمرده نمیشد.
گفتن اینکه مردی به زن خود تجاوز کرد بهمان انداژه غیر منطقی بود که گفته شود مردی کیف پول خود را قاپید.
تا سال ۲۰۰۶هنوز در ۵۳کشور تجاوز به همسر مورد پیگرد قانونی قرار نمیگرفت.
[📚 انسان خردمند] ۱۲۱---۴
🔸️برخی از تفاوتهای آشکار زیستی میان مرد و زن بازتاب تفاوت های آشکار زیستی میان دوجنس است.
بارداری همیشه وظیفه ی زنان بوده است،زیرا مردان زهدان ندارند.
اما در اطراف این هسته ی مرکزیِ سفت و سخت، هر جامعه ای،لایه بر لایه،افکار و هنجارهایی را افزوده است که ربط چندانی با ویژگی ها یا فرایندهای زیستی ندارند.
جوامع مختلف مجموعه ای از صفات را به مردانگی و زنانگی منسوب میکنند که عموما فاقد مبنای مستحکم زیستی است.
[📚 انسان خردمند] ۱۲۱--۵
🔸️مثال:
در آتن دموکرات(قرن۵قبل از میلاد)هر فردی که زهدان داشت جایگاه قانونی مستقلی نداشت.
مثلا نمیتونست قاضی بشه یا در فعالیتهای اقتصادی یا بحث فلسفی شرکت کنه و...
اما الان رحِم زنها دیگه مانعی براشون نیست میتونن سخنرانی کنن حق رای داشته باشن و فعالیت سیاسی داشته باشن.
[📚 انسان خردمند] ۱۲۱--۶
🔸️ویژگی ها و فرآیندهای زیستی تمایل دارد تا با طیف وسیعی از ممکنات مدارا کند.
فرهنگ است که مردم را ملزم میسازد بعضی از امکانات را محقق کنند و بعضی دیگر را ممنوع میکند.
ویژگی ها و فرآیندهای زیستی زنان را قادر میسازد تا بچه دار شوند--بعضی فرهنگها زن را ملزم میکنند تا این امکان را محقق کنند.
🔸️گرایش فرهنگ این است که بگوید فقط آن چیزهایی را که غیرطبیعی است ممنوع میکند.
هیچ فرهنگی تاکنون به خود زحمت نداده است که مردان را از عمل فتوسنتز،زنان را از دویدن با سرعتی بیش از سرعت نور،یا الکترونهای منفی بار را از جذب شدن به یکدیگر منع کند.
[📚 انسان خردمند] ۱۲۲---۱
🔸️متالهان مسیحی معتقد بودند که خدا هر عضوی از پیکر انسان را برای انجام کار معینی آفرید.
اگر ما اندام های پیکر خود را همسو با آن اهداف الهی بکار گیریم فعالیتی طبیعی انجام دادیم.
*اما از منظر تکامل ،اندامهای بدن برای هدف معینی بوجود نیامده اند و روشهای به کارگیریِ این اندام ها دائماً در تغییر است.
حتا یک نمونه از اندام هم در بدن نیست که فقط همان کار را انجام دهد که نمونه های اولیه ی ان،صدها میلیون سال قبل ،انجام دهند.
اما بعد از ان میتوانند برای انجام دادن کارهای دیگری هم سازگاری پیدا کنند.
*مثلا دهان که ابتدا برای این بوجود امد که اولین موجو ات چند سلولی نیاز به راهی برای رساندن غذا به بدن داشتند.ما هنوز از دهانمان برای اینکار استفاده میکنیم اما استفاده های دیگری مثل صحبت کردن و اگر رمبو باشیم کشیدن ضامن نارنجک هم میکنیم.
ایا هریک از این استفاده ها ها غیر طبیعی اند؟
[📚 انسان خردمند] ۱۲۲---۲
🔸️همین کارکردهای متنوع را هم میتوان به اندام ها و رفتارهای جنسی هم تعمیم داد.
رابطه ی جنسی ابتدا برای تولیدمثل بود اما برای بسیاری از موجودات این دو کارکرد را برای مجموعی از مقاصد اجتماعی شان بکار میگیرند که فقط محدود به تولیدمثل و بوجود آوردن نسخه های کوچکی از خودشان نمی شود.
مثلا شامپانزه ها از رابطه ی جنسی برای تحکیم پیوندهای سیاسی،ایجاد صمیمیت و مهار تنش و درگیری استفاده میکنند.
ایا این غیر طببعی نیست؟
🔸️پس بی معنی است اگر بگوییم که کار طبیعی زنان فرزندآوری است یا رابطه با همجنس غیرطبیعی است.
اغلب قوانین و هنجارها و حقوق و وظایفی که مردانگی و زنانگی را تعیین میکند بازتاب تخیلات انسانی هستتد نه واقعیت های زیستی.
۱۲۳---۱
⁉️جنس و جنسیت
🔸️از نظر زیستی انسانها به نر و ماده تقسیم شده اند.
انسان خردمندِ نر کسی است که یک کروموزومY و یک کروموزوم X دارد.
و ماده کسی ایت که دو کروموزومX دارد.
اما 《مرد》 و 《 زن》 عناوینی اجتماعی هستند که صرفا رابطه ی بسیار ضعیفی با ویژگی های زیستی دارند و شاید هم اصلا نداشته باشند.
۱۲۳---۲
🔸️مرد، انسان خردمندی با ویژگی های زیستی خاص مثل کروموزوم های XY ، بیضه و مقدار زیادی هورمون تستوسترون نیست،بلکه بیشتر با حایگاه معینی در نظم خیالی و بشریِ جامعه اش تناسب دارد.
اسطوره های فرهنگی که بدان تعلق داردنقشهای مردانه ی خاص(مثل درگیری در سیاست) به او اختصاص میدهند و حقوق خاصی(مثل رای دادن) برایش قایل میشوند و وظایف خاصی(مثل خدمت سربازی)به او محول می کنند.
۱۲۳---۳
🔸️زن هم انسان خردمندس با دو کروموزومX، یک رحِم و مقدار زیادی هورمون استروژن نیست،بلکه عضو مونث یک نظم خیالی بشری است.
اسطوره های زنانه(پرورش فرزندان)،حقوق(مصونیت در برابر خشونت) و وظایف (پیروی از شوهر) برای او تعیین می کنند.
۱۲۳--۴
🔸️از انجا که اسطوره ها و نه ویژگی های زیستی است که نقش ها و حقوق و وظایف مرد و زن را تعیین میکند،مفهوم 《مردانگی》 و 《زنانگی》 از جامعه ای به جامعه ی دیگر متفاوت شده است.
خلاصه کتاب انسان خردمند |
۱۲۴---
🔸️محققان ،برای پیشگیری از ابهام، معمولا بین جنس《نر》(sex) ،که مقوله های فرهنگی و 《جنسیت》 (gender)، که مقوله ای فرهنگی است،تمایز قائل می شوند.
جنس به نر و ماده تقسیم میشود و ویژگیهای هر یک از این دو گروه در این تقسیم بندی عینی است و در طول تاریخ ثابت بوده است.
جنسیت به مرد ک زن تقسیم میشود(و در برخی فرهنگها تقسیم بندی های دیگری را هم به رسمیت میشناسند)
خصایص به اصلاح 《مردانه》 و 《 زنانه》 بین الاذهانی هستند و همواره دستخوش تغییر بوده تند.
مثلا میان زنان اتن باستان ک زنان آتن امروزی تفاوتهای گسترده ای در رفتار و امیال و پوشش و حتا ژست و قیافه وجود دارد.
جنس بازی کودکانه است اما جنسیت مساله ای جدی است.
نر از اب درآمدن ساده ترین کار دنباست.
۱۲۵---
🔸️حداقل از انقلاب کشاورزی به بعد ،اعلب جوامع انسانی مردسالار بوده اند و برای مرد ارزشی به مراتب بیشتر از زن قائل بوده اند.
صرف نظر از اینکه جامعه ای 《 مرد》 و 《 زن 》 را چگونه تعریف میکرد،مرد بودن همیشه بهتر بود.
خصایص به اصطلاح مردانه از خصایص به اصطلاح زنانه باارزش تر تلقی میشوند و افرادی که کمال مطلوب زن بودن را تجسم میبخشند از کسانی که کمال مطلوب مرد بودن را محقق مسازند کمتر نصیب میبرند.
🔸️درست است که معدودی از زنان خود را به موقعیت آلفا ارتقا داده اند،مثل کلئوپاترا در مصر یا الیزابت اول در انگلیس.اما اینها استثناهایی هستند که قاعده را اثبات میکند.
۱۲۶---۱
⁉️چرا مردسالاری در طول تاریخ فرهنگ غالبه
🔸️مرد سالاری تقریباً در همه ی جوامع کشاورزیو صنعتی هنجار غالب بود و سرسختانه همه ی خیزشهای سیاسی و انقلاب های اجتماعی و دگرگونی های اقتصادی را تاب آورده است.
مثلا مصر بارها در طول تاریخ اشغال شد.آشوری ها،پارس ها،مقدونی ها،رومی ها،عرب ها،مملوکان،ترک ها، و بریتانیایی ها آن را به اشغال خود در اوردند انا جامعه ی مصر همواره مردسالار باقی ماند.
مصر تحت قوانین فرعونی و یونانی و رومی و اسلامی و عثمانی و بریتانیایی بوده و همه ی انها بر کسانی که 《مردان واقعی》نبودند تبعیض روا داشتند.
۱۲۶--۲
🔸️از انجا که مردسالاری بسیار فراگیر است،نمی تواند نتیجه نوعی دورباطل باشد که یکدفعه در پی رویدادی تصادفی به وجود آید.
بویژه شایان توجه است که حتا قبل از سال ۱۴۹۲ اغلب جوامع در امریکا و آفریقا-آسیا ،با اینکه در طی هزاران سال تماسی با هم نداشتند،مرد سالار بودند.
اگر مردسالاری در آفریقا -آسیا نتیجه رویدادی تصادفی باشد پس چرا آزتک ها و اینکاها هم مردسالار بودند؟
محتمل تر اینست که اگر چه تعریف دقیق 《زن》 و 《 مرد 》 در فرهنگهای گوناگون متفاوت است ،دلیل زیستی فراگیری وجود دارد که نشان میدهد چرا تقریبا همه ی فرهنگها مردانگی را والاتر از زنانگی میدانستند.
ما نمیدانیم ان دلیل چیست.
نظریات زیادی وجود دارد که هیچ کدام قانع کننده نیست.
۱۲۶--۱
💯بررسی نقش زور بازو در مردسالاری
🔸️رایج ترین نظریه به این واقعیت اشاره میکند که مرد از زن قویتر است و میتواند از نیروی جسمانی خود برای انقیاد زن استفاده کند.
(مثلا مرد میتونه کارایی که زور بازوی زیادی رو میخواد انجام بده مثه شخم زدن.این باعث میشه تولید غذا رو کنترل کنه و باعث افزایش نفوذ سیاسی ش بشه.)
۱۲۶--۲
🔸️این تاکید بر زور بازو دو مشکل داره.
اولا:
اینکه 《مردها از زنها قوی ترن》فقط در مورد برخی توانایی ها صدق میکنه.
مثلا زنها در برابر گرسنگی،بیماری قویترن.یا بعضیشون از نظر دویدن سریعتر از مردها هستن.
ضمنا در طول تاریخ زنها رو از کارایی که نیاز به نیروی جسمی کمتری داشته مثه کشیش بودن یا فعالیت سیاسی کنار گداشتن و کارای دستی دشوار مثل کار در مزرعه و کارای خونه به زنها واگذار شده.
اگه تقسیم قدرت سیاسی با نیروی جسمانی رابطه مستقیم داشت پس انتظار میرفت که زنها قدرت سیاسی داشته باشن(چون زنها عملا کارهای یدی رو تو تاریخ انجام میدادن)
۱۲۶--۳
🔸️در میان انسانها رابطه ی مستقیمی میان توانایی جسمانی و قدرت اجتماعی وجود نداره.
معمولا کسانیکه شصت سال به بالا دارند بر کسانی که بیست و چند ساله اند اعمال قدرت میکنند،اگر چه بیست و چند ساله ها بسیار قویترند.
۱۲۶---۴
🔸️قدرت سیاسی در جوامع خوراک جو بطور کلی متعلق به کسانی است که بیشترین مهارتهای اجتماعی را دارند،نه کسانی که عضلات قوی تری دارند.
حتا در میان شامپانزه ها ،نر آلفا موقعیت برترش را از طریق ایجاد ائتلاف پایدار با دیگر نرها و ماده ها تثبیت میکند نه خشونت کور.
۱۲۶---۵
🔸️در حقیقت،تاریخ بشر نشان میدهد که غالباً رابطه ی معکوسی میان قدرت جسمانی و قدرت اجتماعی وجود دارد.
در اغلب جوامع ،طبقات فرودست هستند که کارهای یدی را اتجام میدهند.این شاید نشان دهنده ی موقعیت انسان خردمند در زنجیره غدایی باشد.
اگر تنها چیزی که به حساب می امد توانایی جسمانی می بود،انسان خردمند در یکی از پله های میانی نردبان قرار میگرفت.
بنابراین کاملا طبیعی است که زنجیره ی قدرت در میان گونه ها هم بیشتر مبتنی بر توانایی های ذهنی و اجتماعی باشد نه قدرت جسمانی.
به این دلیل نمیتوان پذیرفت که پرنفوذترین و با ثبات ترین سلسله مراتب در تاریخ بر پایه ی توانایی های جسمانی مردان در زورگویی به زنان بنا شده است.
۱۲۷---۱
⁉️بررسی نقش پرخاشگری و ستیزه جویی مردان در مردسالاری
🔸️نظریه ای دیگر میگوید که سلطه مردانه نه نتیجه ی قدرت بلکه حاصل پرخاشگری و ستیزه جویی است.
میلیونها سال تکامل مردها را به مراتب خشن تر از زنان کرده است.
به موجب این نظریه زنها در نفرت و حرص و آز و بدرفتاری میتوانند با مردها برابری کنند اما اگر لازم شود،مردها به درگیر شدن در خشونت جسمانی محض راغب ترند.
بهمین دلیل است که در طول تاریخ جنگ از حقوق ویژه ی مردان است.
۱۲۷---۲
🔸️در ایام هر جنگی ،سلطه ی مردان بر نیروهای مسلح انها را به سروران جامعه ی غیر نظامیان هم بدل کرده است.
سپس انها با استفاده از سلطه ی خود بر جامعه غیرنظامی،جنگهای بیشتر و بیشتری به پا کردند،بطوریکه هر چه تعداد جنگ ها بیشتر شد سلطه ی مردها بر جامعه هم افزایش یافت.
این دور مکرر فراگیر بودن جنگ و فراگیر بودن مردسالاری را توضیح میدهد.
۱۲۷---۳
🔸️اگر بپذیریم که سربازان عموما مرد هستند آیا به این معنی خواهد بود که اداره ی جنگ و بهره وری از نتایج آن هم باید در کنترل مردها باشد؟
اگر یک نیروی کار کاملا سیاهپوست میتواند به دست یک مدیریت کاملل سفید پوست کنترل شود،چرا نمیتواند یک گروه مرد را دولتی تماما مرکب از زنها یا حداقل تا حدی مرکب از زنها کنترل کند؟
۱۲۷--۴
🔸️کسی نمیتواند ثابت کند که نیروی جسمانی زنها و میزان اندک تستوسترون آنها مانع موفقیت آنها در تبدیل شدن به سرداران و سیاستمداران و ماموران عالیرتبه بوده است.
برای اداره ی جنگ قطعا بنیه لازم است اما توان جسمانی زیاد یا پرخاشگری لازم نیست.
فردی که بتواند همکاری کند،بداند چه وقت باید ارامش برقرار کند چطوراعمال نفوذ کند و مسائل را از زوایای گوناگون ببیندبسیار مناسبتر خواهد بود.
مثلا آگوستوس که فاقد صلاحیت نظامی بود موفق شد یک رژیم امپراتوری پایداز برقرار سازد و به چیزی دست یابد که ژول سزار و اسکندر کبیر،با آن که سرداران بسیار بهتری بودند،نتوانستند بدان برسند.
هم تحسین کنندگان معاصر او و هم مورخان امروزی پیروزی های اگوستوس را اغلب ناشی از ملایمت و رافتش میدانند.
۱۲۸--
🔸️تلقی قالبی از زنان این است که در اغوا و مماشات از مردان بهترند و معروف اند به این که توانایی فوق العاده در نگریستن به مسائل از زاویه دید دیگران دارند.
اگر این تلقی حقیقت داشته باشد،زنان باید میتوانستند سیاستمداران و امپراتوری های ممتازی باشند و کار کثیف میدان جنگ را به جاهل مآب های تستوسترون دارِ ساده لوح بسپارند.اما علیرغم افسانه های رایج،چنین چیزی در دنیای واقعی به ندرت اتفاق افتتد.دلیلش هم اصلا معلوم نیست.
۲۲۹---۱
⁉️بررسی نقش ژنها در مردسالاری
🔸️نوع سومی از تبیین زیست شناختی برای زور و بازو و خشونت اهمیت کمتری قائل است و معتقد است که زنان و مردان در طی میلیونها سال تکامل،راهکارهای متفاوتی را برای بقا و تولید مثل خود شکل دادند.
از آنجا که مردها برای کسب فرصت در آبستن کردن زنهای زایا با یکدیگر رقابت میکردند،امکان موفقیت هر مرد برای تولید مثل بیش از هر چیز به توانایی اش دربهتر عمل کردن از مردان دیگر و مغلوب کردن آنها بستگی داشت.
به مرور زمان آن ژن های مردانه به نسل های جدید منتقل شدند.
۱۲۹--۲
🔸️زنها در دوران بارداری امکانات کمتری برای تهیه ی غذا داشت و به کمک دیگران وابسته میشد و به وجود یک مرد نیاز داشت.
زن برای تضمین بقای خود و فرزندانش مجبور بود که شروط هر مردیکه متعهد میشد با او بماند و بخشی از این مسئولیت سخت را بپذیرد.
بمرور زمان ژن های زنانه ای به نسل های بعدی منتقل شدند که تیماردارانی مطیع بودند.
زنانیکه وقت زیادی برای مبارزه برای قدرت میکردند هیچ یک از این ژن های قدرتمند را برای نسل های بعد بجا نگذاشتند.
۱۲۹--۳
🔸️این نظریه میگوید که نتیجه ی این استراتژی های متفاوت برای بقا این است که مردها به گونه ای طرح ریزی شدند که جاه طلب و رقابت جو باشند و در حیطخ ی سیاست و سوداگری به برتری برسند در حالیکه زن ها متمایل بودند به اینکه خود را از این عرصه ها کنار بکشند و زندگی شان را وقف پرورش فرزند کنند.
۱۲۹--۴
🔸️شواهد تجربی این رویکرد را نیز رد میکند.
بخصوص ایراد اصلی بر این فرض استوار است که میگوید وابستگی زنها به کمک بیرونی انها را به مردها وابسته کرد، و نه به دیگر زنها و اینکه رقابت مردانه ،مردها را از نظر اجتماعی مسلط ساخت.
گونه های زیادی از حیوانات مثل فیلها و شامپانزه های بونوبو هستند که در میان آنها مناسبات میان ماده های وابسته و نرهای رقابت جومنجر به ایجاد جامعه ی مادر سالار شده است.
از انجا که ماده ها نیاز به کمک بیرونی دارند وادار میشوند مهارت های اجتماعی خود را گسترش دهند و بیاموزند که همکاری و مماشات کنند.
برای اینکار شبکه های اجتماعی کاملا زنانه ای بوجود می آورند که به اعضایشان در پرورش فرزندان کمک میکند.
در این میان نرها اوقات خود را به جنگ و رقابت میگذرانند و مهارتهای اجتماعی و پیوندهای اجتماعی آنها رشد نیافته می ماند.
۱۲۹--۵
🔸️اگر این امکان برای بونوبوها و فیل ها وجود دارد چرا نباید برای انسان خردمند وجود داشته باشد؟
انسان خردمند موجود نسبتا ضعیفی است که امتیازش در توانایی برای همکاری با عده ی زیادی از افراد است.
اگر اینطور باشد باید انتظار داشت که زن های وابسته،حتا اگر به مردها وابسته باشند بتوانند از مهارتهای اجتماعی برترشان براس همکاری استفاده کنند و تحمیلات مردهای خشونت طلب و خودرای و خودمحور را بی اثر سازند.
۱۳۰--
🔸️با در نظر گرفتن عامل همکاری بعنوان نقطه قوت انسان خردمند،چطور مردهایی که ظاهرا در مقایسه با زنها توان همکاری کمتری دارند میتوانند انها را تحت کنترل خود دراورند.
در حال حاضر جوابی برای این سوال نداریم.شاید این فرض های رایج به کلی اشتباه باشند.
شاید خصیصه ی بارز نرها در گونه ی انسان خردمند نه در توانایی جسمانی و خشونت طلبی و رقابت جویی آنها بلکه در مهارت های اجتماعی برتر و تمایل بیشترشان به همکاری باشد.اصلا نمیدانیم.
⁉️بخش سوم:وحدت بشر
قسمت۹- پیکان تاریخ
خلاصه:
ابتدا در مورد فرهنگ توضیح داده.اینکه اسطوره ها و خیال ها امیال ساخنگی رو ایجاد کردن که میلیونها انسان از طریق اون امیال تونستن با همکاری کنن.این شبکه ی امیال ساختگی رو فرهنگ میگن.
امروزه ثابت شده فرهنگ از طریق تغییرات محیطی یا روابط با فرهنگهای مجاور یا پویایی های درون خودش ممکن دچار تغییر و تحول بشه.
نکته دیگه اینکه اگه تاریخ رو از منظر هزاره ها نگاه کنیم نه سده ها،مشخص میشه تاریخ بسمت یگانگی پیش میره.
کلا نظم ساخته شده توسط بشر دچار تناقضه نمونه نظم سیاسی مدرن در امریکا که دموکراتها براشون برابری و جمهوری خواهان براشون آزادی مهمه.
که البته ایرادی نداره.
نکته بعد اینکه اگه منظور از فرهنگ 《اصیل》چیزی باشه که بطور مستقل تکامل پیدا کرده و دارای سنتهای باستانی محلی و مبرا از نفوذخارجی باشه میشه گفت هیچ فرهنگ اصیلی وجود نداره چون در سده های اخیر بدلیل تاثیرات گسترده ی جهانی همه فرهنگها بحدی تغییر کردن که تقریبا قابل شناسایی نیستن.
در هزاره ی اول قبل میلاد سه نظم جهانی ظهور کرد که پیروانش میتونستن برا اولین بار همه جهان و تمام نژادهای بشری رو بصورت یک کل واحد و تابع قوانینی مشترک در نظر بگیرن.
به ترتیب عبارت بودن از نظم پولی،نظم امپراتوری و نظم مذهبی مثل اسلام.
۱۳۱--
🔸️《فرهنگ》
پس از انقلاب کشاورزی،جوامع انسانی گسترده تر و پیچیده تر از گذشته شدند،در حالیکه ساختارهای خیالیِ حافظ نظم اجتماعی هم طول و تفضیل بیشتری بخود گرفتند.
اسطوره ها و خیالات انسانها را،تقریبا از لحظه تولد ،با فکر کردن به شکلی معین ،رفتار کردن مطابق برخی معیارها،خواستن چیزهای معین و پیروی از قواعد معین مانوس کردند.
این اسطوره ها و خیال ها امیالی ساختگی را بوجود آوردند که میلیونها انسان ناآشنا با هم را قادر به همکاری موثر کرد.
این شبکه امیال ساختگی《 فرهنگ》 نامیده میشود.
۱۳۲---۱
🔸️امروزه اغلب محققان حوزه ی فرهنگ به ایننتیجه رسیده اند که هر فرهنگی باورها و هنجارها و ارزش های معمول خود را دارد،اما اینها دائما در حال تغییر هستند.
فرهنگ در واکنش به تغییرات محیطی یا از طریق روابط متقابل با فرهنگهای مجاور،ممکن است خود را تغییر دهد.
اما فرهنگها از طریق پویایی های درون خود هم دچار تغییر و تحول می شوند.
حتا یک فرهنگ کاملاً منزوی در یک محیط باثبات اکولوژیک هم نمیتواند از تغییر اجتناب کند.
بر خلاف قوانین فیزیک،که بری از تناقضات هستند،هر نظم ساخته ی بشر آکنده از تناقضات درونی است.
فرهنگها پیوسته در تلاشند تا این تناقضات را با هم وفق دهند،و این قوانین منجر به تغییرات میشود.
۱۳۲--۲--۱
🔸️مثال اول:
نجیب زادگان در اروپای قرون وسطی
این نجیب زادگان هم به مسیحیت و هم به آیین سلحشوری اعتقاد داشتند.
یک نجیب زاده ی معمولی صبح به کلیسا میرفت و به سخنان کشیش در مورد زندگی قدیسان گوش میداد که میگفت ثروت و لذت و شهوت و شرف و افتخار وسوسه های خطرناکی هستند.شما باید فراتر از اینها بروید و از مسیح پیروی کنید.
اما وقتی نجیب زاده ارام و سربه زیر و غرقه به خانه میرفت، بهترین جامه ی ابریشمی را به تن میکردو به ضیافت قصر فرمانروایش میرفت.در آنجا شراب همچون آب سَبیل بود و خنیاگر نغمه ی عشق لانسلنت و گویینور را سر میداد و میهمانان فکاهیات رکیک و قصه های خونین جنگی برای هم تعریف میکردند.
بارون ها صراحتا میگفتند که :بهتر است بمیریم اما با سرافکندگی زندگی نکنیم.اگر کسی شرف و نام نیک شما را زیرسوال ببرد ،فقط خون است که میتواند ننگ توهین را بشوید.
و چه چیزی در زندگی بهتر از این است که ببینید دشمنان تان از مقابل شما می گریزند و دختران قشنگتان به پایتان مز افتند و به خود می لرزند؟
۱۳۲--۲-۲
🔸️این تناقض (بین آموزش کشیش و باورهای بارونها برای نجیب زاده)هرگز بطور کامل برطرف نشد.
اما همچنان که نجبا و روحانیون و عوام اروپا با آن دست و پنجه نرم میکردند،فرهنگشان تغییر میکرد.
یکی از این تلاشها برای پیدا کردن راه حل به جنگهای صلیبی منجر شد.
در جنگ صلیبی ،شهسواران میتوانستند دلاوری نظامی و ایمان و وفاداری دینیِ خود را نشان دهند.
همین تناقض سبب ایجاد فرقه های نظامی مثل شهسواران پرستشگاه(یا پرستشگاهیان) و شهسواران مهمان نواز شد که می کوشیدند آرمان های مسیحیت و جوانمردی را هر چه ببشتر با هم پیوند دهند.
همین تناقص باعث و بانی بخش بزرگی از هنر و ادبیات قرون وسطیِ مثل داستانهای شاه آرتور و 《جام مقدس》 نیز بود.
دربار کَمِلات چه چیزی بود جز تلاشی برای نشان دادن اینکه شهسوار خوب میتواند و باید مسیحی خوبی هم باشد و مسیحیان خوب بهترین شهسواران هستند؟
۱۳۲--۳--۱
🔸️مثال دوم :
نظم سیاسی مدرن
بعد از انقلاب فرانسه مردم سراسر دنیا به مرور به این باور رسیده اند که برابری و آزادی فردی ارزشهای اساسی هستند.
اما ایندو ارزش یکدیگر را نقض میکنند.
برابری فقط با محدود کردن آزادی ثروتمندتر ها قابل تحقق است.
تضمین کردن اینکه هر فردی آزاد است تا هر کاری که میخواهد انجام دهد به ناگزیر برابری را محدود میکند.
تمام تاریخ سیاسی جهان از ۱۷۸۹ را میتوان سلسله تلاشهایی برای حل این تناقض دید.
هر کس که داستانی از چارلز دیکنز خوانده باشد می داند که رژیم های لیبرال اروپای قرن نوزدهم به آزادی های فردی اولویت میدادند،حتا اگر به اینمفهوم بود که خانواده های فقیر به زندان بیفتند و کودکان بی سرپرست راه دیگری بجز روی آوردن به جیب بری نداشته باشند.
همه ی کسانیکه رمانی از الکساندر سولژنیستین خوانده اند می دانند که آرمان برابری طلبانه ی کمونیسم چگونه به استبداد خشنی منجر شد که می کوشید تمام عرصه های زندگی روزمره را کنترل کند.
۱۳۲--۳--۲
🔸️سیاست آمریکای معاصر نیز حول همین تناقض برمیگردد.
دموکرات ها خواهان جامعه ی برابرتر هستند ،حتا اگر به معنای بالابردن مالیاتها برای فراهم آوردن هزینه ی کمک به افراد کم بضاعن و پیر و ضعیف باشد.اما این تجاوز به آزادی افرادی است که میخواهند پولشان را به دلخواه خودشان خرج کنند.
چرا باید حکومت مرا مجبور به خریدن بیمه ی بهداشت و درمان کند، در حالیکه خودم ترجیح میدهم این پول را برای تحصیل فرزندانم هزینه کنم؟
از طرف دیگر جمهوری خواهان میخواهند آزادی فردی را به بالاترین حد برسانند،حتا اگر به قیمت افزایش فاصله ی درامد فقیر و غنی باشد و بسیاری از آمریکایی ها استطاعت پرداخت هزینه های درمانی خود را نداشته باشند.
۱۳۳---
🔸️درست همانطور که فرهنگ قرون وسطی موفق به منطبق کردن جوانمردی و مسیحیت نشد،جهان امروز هم موفق به انطباق برابری و آزادی نشده است.
اما این عیبی نیست.
اینگونه تناقضات بخش جدایی ناپذیر همه ی فرهنگهاست.
در حقیقت این تناقضات نیروی محرکه ی فرهنگ ها و باعث خلاقیت و پویاییِ گونه ی ماست.
همانطور که با هم نواختن دو نتِ متضاد موسیقی باعث تحول قطعه ی موسیقی میشود، اختلاف درافکار و ایده ها و ارزش ها ما را ملزم به تفکر و ارزیابی مجدد و نقادی میکند.
ثبات بستر خشک مغزهاست.
۱۳۴--۱
⁉️《ناهمنوایی شناخت》
🔸️اگر تنشها و تضادها و معماهای حل ناشدنی چاشنی هر فرهنگی است،پس هر انسانی که به فرهنگ معینی تعلق دارد باید عقاید ضد و نقیض داشته باشد و بین ارزشهای آشتی ناپذیر دست و پا بزند.
این خصلتهای بنیادی هر فرهنگی است و حتا نامی هم دارد:《ناهمنوایی شناخت》
۱۳۴--۲
🔸️ناهمنوایی شناخت اغلب نوعی درماندگی روحیِ انسانی قلمداد می شود.
اما در حقیقت موهبت بزرگی است.
اگر مردم قادر به داشتن باورها و ارزشهای ضد و نقیض نمیبودند شاید امکان قوام یافتن و حفظ هیچ ارزش انسانی وجود نمی داشت.
🔸️بعنوان مثال،اگر فردی مسیحی بخواهد مسلمانی را درک کند که به مسجد میرود،نباید به دنبال مجموعه ارزشهای بی عیب و دست نخورده ای بگردد که هر مسلمانی گرامی شان میدارد،بلکه باید در جستجوی نقاط ضد و نقیض فرهنگ اسلامی باشد،یعنی ان فضاهایی که احکام با هم در ستیزند و معیارها در کشمکش.
مسلمانها را درست در نقطه تلاقی میان دو امر واجب بهتر میتوان درک کرد.
۱۳۵---۱
⁉️آیا تاریخ سمت و سوی معینی دارد؟
🔸️هنگامیکه نگرشی اجمالی به تاریخ داریم و تحولات را بر اساس دهه ها و سده ها دنبال میکنیم،به دشواری میتوانیم تعیین کنیم که آیا تاریخ به سمت وحدت میرود یا کثرت.
اما برای درک فرآیندهای دراز مدت نگرش اجمالی بی اندازه کوته بینانه است.
به جای آن باید تاریخ را از منظر ماهواره های جاسوسی کیهانی بنگریم و در هزاره ها دقیق شویم ،نه در سده ها.
از چنین منظری،بسیار روشن خواهد بود که تاریخ سرسختانه به سمت یگانگی پیش می رود.
تجربه ی مسیحیت و فروپاشی امپراتوری مغول فقط سرعت گیرهایی در شاهراه تاریخ بوده اند.
۱۳۵---۲
🔸️امپراتوری مغول بر پهنه ی وسیعی از اسیا و حتا بخش هایی از اروپا چیره شد صرفا با این نتیجه که متلاشی و تکه تکه شود.
مسیحیت در همان زمانی صدها میلیون نفر را به آیین خود دراورد که به فرقه هاز بیشماری تقسیم شد.
زبان لاتین در اروپای غربی و مرکزی رواج یافت و سپس به گویش های محلی تقسیم شد که خودشان بعدا زبان ملی شدند.
اما این تجزیه ها چرخش هایی موقت در روند بی امانِ حرکت بسوی وحدت هستند.
۱۳۶---۱
🔸️بهترین راه برای درک مسیر کلی تاریخ این است که تعداد قلمروهای انسانی جداگانه ای را که در هرمقطع معینی در سیاره ی زمین در همزیستی با هم بوده اند حساب کنیم.
امروزه عادت کرده ایم که به کل سیاره ی زمین بعنوان یک واحد یگانه بنگریم ،اما در بخش اعظم تاریخ،زمین در حقیقت کهکشان تمام عیاری از قلمروهای انسانی جدا از هم بوده است.
۱۳۶--۲
🔸️مثلا نمونه تاسمانی
(جزیره ای با ابعاد متوسط در جنوب استرالیا)
این جزیره در حدود ده هزار سال قبل از میلاد و در پایان عصر یخبندان که سطح اب بالا امد،از خاک استرالیا جدا شد.
در این جزیره چند هزار شکارگر--خوراکجو باقی ماندند و هیچ ارتباطی با انسانهای دیگر نداشتند،تا اینکه در قرن نوزدهم اروپاییان به آنجا رفتند.
در طی دوازده هزار سال کسی از وجود تاسمانیایی ها اطلاعی نداشت و انها هم نمیدانستندکه کسان دیگری در جهان هستند.
آنها جنگها ، مبارزات سیاسی و نوسانات اجتماعی و تحولات فرهنگی خود را داشتند.
تاسمانیایی ها در دنیایی متعلق به خود زندگی میکردند.
۱۳۷--۱
⁉️چند قلمرو انسانی مختلف با هم زندگی میکردند؟
🔸️در حدود ده هزار سال قبل از میلاد، سیاره ی ما هزاران گروه انسانی را در خود جای داده بود.
---تا دو هزار سال قبل از میلاد، این تعداد به چند صد یا حداکثر چند هزارتنزل کرد.
---تا سال ۱۴۵۰میلادی این تعداد به شدت نزول کرده و باز هم پایین امده بود.
در آنزمان ، درست قبل از دوره ی اکتشافات اروپایی ها،زمین هنوز جایگاه تعداد چشمگیری از قلمروهای کوچک مثل تاسمانی ، بود.
اما نزدیک به نود درصد از انسانها در یک قلمرو بزرگ واحد زندگی میکردند:قلمرو آفریقا--آسیا.
بیشتر قسمت های آسیا،بیشتر قسمتهای اروپا و بیشتر قسمتهای آفریقا(شامل بخش های قابل توجهی از جنوب صحرای آفریقا) با پیوندهای قابل توجه فرهنگی و سیاسی و اقتصادی با هم در ارتباط بودند.
۱۳۷--۲
🔶️بخش زیادی از ده درصد باقیمانده ی جمعیت دنیا در چهار قلمرویی تقسیم شده بود که وسعت و پیچیدگی زیادی داشتند:
۱--قلمرو مسوآمریکا
بیشتر آمریکای مرکزی و قسمتهایی از امریکای شمالی را در بر می گرفت.
۲--قلمرو آند
که بیشتر امریکای جنوب غربی را در بر میگرفت.
۳--قلمرو استرالیا
که قاره استرالیا را در بر میگرفت.
۴--قلمرو اقیانوسیه
که بیشتر جزایر جنوب غربی اقیانوس آرام را از هاوایی تا نیوزیلند در بر میگرفت.
۱۳۷---۳
🔸️در طی ۳۰۰سال بعدی ، غول آفریقا--آسیا همه ی قلمروهاز دیگر را در خود بلعید.
---در سال ۱۵۲۱ که اسپانیایی ها امپراتوری آزتک را تسخیر کردند،مسوامریکا را قورت داد.
---در همان زمان در طی جهان نوردی فردینان ماژلان با کشتی،قلمرو اقیانوسیه فتح شد
---قلمرو آند در سال ۱۵۳۲ فرو پاشید که اشغالگران اسپانیایی امپراتوری اینکا را ویران کردند.
---اولین اروپایی ها در سال ۱۶۰۶ پا به استرالیا گذاشتند و ان دنیای بکر با شروع استعمار بریتانیا در سال۱۷۸۸ به پایان خود رسید.
---پانزده سال بعد انگلیسی ها اولین ماندگاه خود را در تاسمانی مستقر ساختند و اخرین قلمرو انسانی مستقل را به عرصه ی نفوذ خود در آفریقا--آسیا اضافه کردند.
🔸️غول آفریقا--آسیا به صدها سال وقت نیاز داشت تا آنچه را بلعیده بود هضم کند،اما این فرآیند برگشت ناپذیر بود.
۱۳۸---
🔸️امروزه تقریبا همه ی انسانها یک جغرافیای سیاسی واحد دارند.
(تمام سیاره ی زمین به دولتهایی تقسیم شده است که در چهارچوب بین المللی به رسمیت شناخته شده اند)
یک نظام اقتصادی واحد
(نیروهای بازار سرمایه داری حتا دورافتاده ترین قسمتهای دنیا را هم تحت کنترل دارند.)
یک نظام حقوقی برابر
(حقوق بشر و قوانین بین المللی همه جا،حداقل در عالم نظر،اعتبار دارند.)
و یک نظام علمی واحد
(کارشناسان در ایران و اسرائیل و استرالیا و آرژانتین دقیقا یک نظر مشترک راجع به ساختار اتم یا درمان بیماری سل دارند.)
۱۳۹----
🔸️فرهنگ واحد جهانی همگن نیست.
درست مثل بدن موجود زنده که از اندام ها و سلول های مختلف تشکیل شده است،فرهنگ جهانی واحد ما هم شامل شیوه های زندگی و مردمی بسیار گوناگون است،
از دلال های سهام نیویورک گرفته تا چوپان های افغان.
اما آنها در رابطه ی نزدیک با هم هستند و به هزاران شکل بر یکدیگر تاثیر میگذارند.
امروز وقتی ایران و آمریکا به روی هم شمشیر میکشند،هر دو به زبان دولتهای ملی ،اقتصادهای سرمایه داری،حقوق بین المللی و فیزیک هسته ای صحبت میکنند.
۱۴۰---۱
🔸️فرهنگ 《اصیل》
ما هنوز خیلی راجع به فرهنگهای 《اصیل》 سخن میگوییم،اما اگر منظور از اصیل چیزی باشد که بطور مستقل تکامل یافته و دارای سنتهای باستانی محلی و بری از نفوذ بیرونی بوده باشد،پس هیچ فرهنگ اصیلی برجا نمانده است.
در طی سده های اخیر همه ی فرهنگها ،به دنبال تاثیرات گسترده ی جهانی،چنان تغییر کرده اند که تقریبا قابل شناسایی نیستند.
یکی از جالب ترین نمونه های این جهانی شدن آشپزی 《قومی》است.
۱۴۱---۱
ایده ی نظم جهانی
🔸️هزاره ی اول قبل از میلاد شاهد ظهور سه نظم جهانی بالقوه بود که پیروانشان میتوانستند برای اولین بار همه ی جهان و تمام نژاد بشر را به صورت یک کل واحد تابع مجموعه قوانین مشترک بپندارند.
هر کسی، حداقل به طور بالقوه،《ما》 محسوب میشد و 《آنها》دیگر وجود نداشت.
🔸️اولین نظم جهانی که ظاهر شد اقتصادی بود:نظم پولی
دومین نظم جهانی سیاسی بود:
نظم امپراتوری
سومین نظم جهانی مذهبی بود:
نظم ادیانی مانند بودیسم و مسیحیت و اسلام.
۱۴۱---۲
🔸️ سودا گران و فاتحان و پیامبران اولین کسانی بودند که موفق شدند از دوگانه ی تکاملیِ 《ما علیه آنها》فراتر روند و نیروی بالقوه ی وحدت بشر را پیش بینی کنند.
برای سوداگران ،همه ی دنیا بازاری واحد بود و همه ی مشتریان بالقوه بودند.
سوداگران کوشیدند نظمی اقتصادی مستقر کنند که همه را در هر کجا که بودند در برگیرد.
🔸️برای فاتحان ،تمام دنیا یک امپراتوری واحد بود و همه انسانها اتباع بالقوه اش بودند
🔸️و برای پیامبران تمام دنیا حاوی یک حقیقت بود و تمام انسانها مومنانی بالقوه بودند .
آنها هم میکوشیدند تا نظمی را بر پا سازند که برای همه کس در همه جا مناسب باشد.
۱۴۲--۳
🔸️پول ،امپراتوری ها و ادیان جهانی پایه های وحدت جهان امروزی را بنا کردند.
بزرگترین فاتح تاریخ《پول》بود کخ قدرت مدارا و سازگاری خارق العاده ای داشت تا بتواند از انسانها مریدانی سرسخت بسازد.
مردمی که خدایشان یکی نیست و از پادشاهی یکسان اطاعت نمیکنند بی اندازه شایق اند که از پولی یکسان استفاده کنند.
اسامه بن لادن علیرغم تمام نفرتش از فرهنگ آمریکا،دین آمریکا، و سیاست امریکا، شیفته ی دلارهای آمریکایی بود.
چطور پول توانست موفق شود در حالیکه خدایان و شاهان نتوانستند؟
(پاسخ در سه فصل بعدی کتاب)
خلاصه کتاب انسان خردمند |
بخش سوم:وحدت بشر
قسمت۱۰-رایحه پول
خلاصه:
🔸️ابتدا در مورد طلا صحبت میشه
اینکه اسپانیایی ها وقتی به مکزیک حمله میکنن و اونجا رو فتح میکنن جذب معادن طلای موجود در اونجا میشن و در ادامه میگه که حتا سیصد سال قبل از فتح مکزیک بین حاکمان مسیحیان اسپانیا و حاکمان مسلمانان شمال آفریقا جنگ خونینی رخ میده و خیلی ویرانی به بار میاد...اسپانیایی ها پیروز میشن و دست به ضرب دو سکه میزنن
یکی سکه طلا با نقش مسیح و عبارتی که تشکر از مسیح به خاطر پیروزی کافران(مسلمانان) و دومی یه سکه طلا که به زبان عربی نوشته شده و میگه بجز الله خدایی نیست و محمد فرستاده ی اونه.
مثلا اسقف های جنوب فرانسه مردم رو تشویق به سکه ی اسلامی میکردن و حاکمان شمال آفریقا هم با سکه مسیحی مالیات میگرفتن.میشه گفت یجور مدارا.
🔸️قسمت بعدی میگه که شکارگر_خوراک جو برا داد وستد اگه بین خودشون بود از التفات و التزام به اشتراک استفاده میکردن اگه هم بیرونی بود به روش پایاپای انجام میشد.
انقلاب کشاورزی هم که رخ داد بهمون صورت بود.
اما وقتی شهرنشینی و پادشاهی و زیرساخت های حمل و نقل گسترش پیدا کرد و کارا تخصصی شد دیگه بصورت پایاپای نمیشد معامله ای انجام داد.خیلی دردسر داشت برا همین از پول استفاده شد.
🔸️بحث بعدی راجع به مزایای پول بود.اینکه پول راحت میتونه دارایی رو جابجا کنه و امکان پس انداز و اندوختن ثروت هستش.
🔸️مطلب بعدی در مورد اینه که چرا فردی حاضر میشه مثلا شالیزارش رو با چند صدف کائوری عوض کنه؟
دلیلش اعتماد هستش چون این اعتماد از از اعتماد به کشیش و حاکم میاد.کسی هم که جعل کنه در واقع قدرت و شرافت شاه رو زیر سوال برده و ممکن بود اعدام بشه.
اولین نمونه ی پول جو بود که ارزش زیستی داشت ولی حمل و نقلش سخت بود.
دومی شِکِل نقره بود که ارزش ذاتی نداشت اما چون اعیان و اشراف استفاده میکردن ارزش فرهنگی داشت.
سومی سکه بود که نه نیازی به وزن کردن داشت و همینطور نشان روی سکه باعث اعتماد بیستر میشد.حمل و نقلش هم ساده بود
🔸️نکته ای که در مباحث بعدی اشاره میکنه اینه که حتا افراد از ادیان مختلف و کشورهای گوناگون در زمینه اعتماد به طلا اشتراک داشتند و یاداوری میکنه که بدون وجود این اعتماد مشترک،شبکه تجارت جهانی غیر ممکن هستش
🔸️در پایان در مورد نگرانی هایی که در مورد پول از نظر اخلاقی هستش صحبت میشه.اینکه هر چیزی نباید با پول قابل خرید و فروش بشه.مثل عشق،اخلاق و..
۱۴۳--۱
🔸️در سال۱۵۱۹ اِرنان کورتس و جنگاورانش مکزیک را تسخیر کردند.
قلمرویی که تا آن زمان در کنج انزوا بود.
فاتحان خیلی علاقه به فلز زرد رنگی که طلا نامیده میشد داشتند.
این شیفتگی برای بومیان منطقه(آزتک ها)قابل درک نبود.
بومیان با طلا آشنا بودند و با طلا زیورآلات و مجسمه میساختند و گاهی هم از خاکه ی طلا بعنوان وسیله مبادله استفاده میکردند اما معمولا برای پرداخت هزینه خرید از دانه کاکائو یا توپ پارچه استفاده میکردند.
وقتی بومیان از کورتس پرسیدند که چرا اسپانیایی ها تاواین حد مجذوب زلا هستند جواب داد که 《چون من و جنگجویانم از بیماری قلبی رنج می بریم که علاجش فقط طلاست.》
۱۴۳--۲
🔸️در قلمرو آفریقا-آسیا که اسپانیایی ها از ان می آمدند شیفتگی به طلا فراگیر بود.
سه قرن قبل تسخیر مکزیک،پدران کورتس و لشکریانش جنگ خونینی را علیه پادشاهی مسلمانان در ایبری و آفریقای شمالی به راه انداختند.
پیروان عیسی و پیروان الله همدیگر را هزار هزار میکشتند و شهرهای پر رونق را به آتش میکشیدند و این همه را به افتخار مسیح و الله انجام میدادند.
وقتی مسیحیان به تدریج بر مسلمانان پیروز شدند نه فقط مساجد ویران و بجایش کلیسا ساخته شد بلکه سکه های جدیدی از طلا و نقره را ضرب کردند که بر انها صلیب و عبارت تشگر از خدا برای یاریش در نبرد علیه کفار بود.
۱۴۳--۳
🔸️فاتحان مسیحی در کنار پول جدید به ضرب نوعی دیگری از سکه بنام میلارنس- millares- پرداختند که حاوی پیام نسبتا متفاوتی بود.
این سکه ها مزین به یک خط عربی فصیح بود که میگفت《هیچ خدایی بجز الله نیست و محمد پیامبر خداست.》
حتا اسقف های کلیسای کاتولیک مناطق ملگه و اَگدَه (مناطقی در جنوب فرانسه)این سکه های محبوب مسلمانان را رواج می دادند و مسیحیان خداترس هم رضایتمندانه از آنها استفاده می کردند.
۱۴۳--۴
🔸️مدارا در سوی دیگر تپه هم سربرآورد.
تجار مسلمان در شمال آفریقا در تجارتشان از سکه های مسیحیان مثل فلورینِ جمهوری فلورانس،دوکاتِ ونیز و گیلیاتوی ناپل استفاده میکردند.
حتا حاکمان مسلمان که علیه کافران مسیحی حکم جهاد میدادند از دریافت مالیات با سکه های مسیحیان که در انها عبارتی حاکی از توسل به مسیح و مادر باکره اش حک شده بود استقبال میکردند.
۱۴۴---۱
🔸️شکارگر-خوراک جویان پول نداشتند.
گروه های مختلف احتمالا در کارهای مختلف تخصص میافتند اما کالا و خدمات خود را بر اقتصاد مبتنی بر التفات و التزام به اشتراک میگذاشتند.
یک تکه گوشتِ رایگان متقابلا با چیزی مانند کمک پزشکی جبران میشد.
---گروه از نظر اقتصادی خودکفا بود فقط بعضی اقلام کمیاب از گروه های خارجی خریداری میشد که اینگونه معاملات اقتصادی معمولا بصورت داد و ستدی پایاپای انجام میگرفت.
مثلا ما بشما صدف دریایی قشنگ میدهیم و شما بما سنگ چخماق با کیفیت را میدهید.
۱۴۴---۲
🔸️این شکل داد و ستد با آغاز انقلاب کشاورزی تغییر چندانی نکرد.
اکثر مردم کماکان به زندگی در جامعه های کوچک و صمیمی ادامه دادند.
هر روستا همانند یک گروه شکارگر-خوراک جو ،یک واحد اقتصادی خدکفا بود که باالتفات و التزام متقابل و تا حدی هم داد و ستد با بیرون از جامعه ی خودی حفظ میشد.
مثلا یکی از روستاییان احتمالا بطور مشخص در ساختن کفش و دیگری در ارائه خدمات درمانی مهارت میافت.
به این ترتیب روستاییان میدانستند در صورت نیاز به کفش یا هنگام ناخوشی به چه کسی مراجعه کنند.
روستاها کوچک بودند و اقتصادشان محدود بودبه این دلیل کفاش و پزشک تمام وقت وجود نداشت.
۱۴۴--۳
🔸️ظهور شهرها و پادشاهی ها و بهبود زیر ساختهای حمل و نقل فرصتهای تازه ای برای تخصصی شدن بهمراه اورد.
در شهرهای پرجمعیت حرفه هایی تمام وقت نه فقط برای کفاشان حرفه ای و پزشکان بلکه برای نجاران و کشیشان و سربازان و حقوقدانان و....بوجود امد.
مثلا روستاهایی که به تولید شراب و زیتون یا سرامیک های مرغوب معروف شدند دریافتند که میتوانند فقط در ان زمینه ی معین تخصص یابند و با جوامع دیگر معامله کنند و به اینصورت کالاهای مورد نیازشان را تهیه کنند.
(مثلا وقتی انگور مرغوب تری رو میتونی از جایی دیگه تهیه کنی چرا نوع معمولیش رو که تو باغچه ی خودت کاشتی استفاده کنی؟)
اما تخصصی شدن مشکلی ایجاد کرد.
چطور میتوان تبادل کالا میان متخصصان را اداره کرد؟
۱۴۴--۴
🔸️هنگامیکه شمار عظیمی از افراد غریبه بخواهند با هم همکاری کنند،اقتصاد مبتنی بر لطف و التزام جوابگو نیست.
کمک بلاعوض به خواهر یا همسایه جای خود دارد اما اگر به ناآشنایانی کمک کنیم که شاید هرگز لطف ما را جبران نکنند قضیه بسیار متفاوت خواهد شد.
میتوان به معاملات پایاپای بازگشت.
اما مبادله پایاپای فقط وقتی موثر است که معامله بر سر مجموعه ی محدودی از تولیدات باشد. و نمیتوان آنرا مبنای اقتصادی پیچیده ای قرار داد.
۱۴۴--۵
🔸️مثال برای محدودیت داد و ستد پایاپای
فرض کنیم شما مالک یه باغ بزرگ سیب های مرغوب هستین.کفشتون پاره شده و میخواین بیاین شهر تعمیرشون کنین.
به کفاش میگین که کفش تونو تعمیر کنه و شما هم در ازاش بهش سیب میدین.
---کفاش نمیدونه به ازای تعمیر کفش باید چه مقدار سیب از شما بگیره؟
مثلا سه ماه پیش یه کفش زنانه رو تعمیر کرد و بجاش دو کیسه سیب گرفت.
اما الان کفش شما پوتینه؟
بعد اینکه تو این دو سه هفته گله ها مریض شدن و خیلیاشون نابود شدن و چرم نایاب شده.
برا همین دباغ ها همون مقدار چرمی که قبلا به ازای مثلا ده کفش میدادن الان برا بیست کفش آماده میدن یعنی کفاش باید بجا ده کفش ،بیست کفش به دباغ بده تا دباع همون مقدار چرم قبلی رو بهش بده.
---یه مشکل دیگه اینکه فرضا تو اون مقطع کفاش سیب لازمش نیست بلکه دنبال وکیل برا طلاقه.
پس کشاورز باید بگرده اول وکیل پیدا کنه با وکیل معامله انجام بده که در ازای کمک وکیل به کفاش،اینم به وکیل سیب بده
حالا از شانس بد وکیل هم سیب نخواد و دنبال سلمانی برا موهاش باشه
یعنی یه معامله ی پایاپای چهار طرفه میشه که ممکنه n بار ادامه داشته باشه
۱۴۴---۶
🔸️برخی از جوامع سعی کردند این مشکل را با برپایی یک نظام مرکزی مبادله ی حل کنند که محصولات کشاورزان و صنعت گران متخصص را جمع آوری و بین کسانی که نیاز داشتند توزیع میکرد.
مانند شوروی سابق که شکست خورد.
《از هر کس به اندازه ی توانش و به هر کس به اندازه ی نیازش》 در عمل منجر به این شد که 《هر کس تا می تواند کمتر کار کند و هر کس تا میتواند بیشتر به چنگ آورد》.
البته تجربه های معقول تر و موفق تری هم روی داد مانند امپراتوری اینکا
اما اکثر جوامع برای پیوند دادن شمار عظیمی از متخصصان با هم راه ساده تری برگزیدند و پول را بوجود آوردند.
۱۴۵--
🔸️پول بارها و در بسیاری از جاها خلق شد.
بوجود آمدن پول نیازمند هیچ کشف تکنولوژیکی نبود،بلکه صرفاً یک انقلاب فکری محض بود،مستلزم خلق واقعیت های بین الاذهانی بود که فقط در تخیلات مشترک انسانها وجود دارد.
🔸️پول سکه و اسکناس نیست.
پول هر آن چیزی است که انسانها تمایل دارند با استفاده از آن بتوانند بطور نظام مند ارزش چیزهای دیگر را به منظور مبادله ی کالا و خدمات نشان دهند.
🔸️پول مردم را قادر میسازد به سرعت و آسانی ارزش چیزهای مختلف(مثل سیب و کفش و طلاق)را با هم مقایسه کنند،به آسانی چیزی را با چیز دیگر مبادله کنند، و براحتی ثروت بیندوزند.
🔸️انواع بسیاری از پول وجود داشته است و شناخته ترین نوعش سکه است که یک قطعه ی فلزی حکاکی شده ی یکسان است.
۱۴۶---۱
🔸️پول مدتها قبل از ضرب سکه وجود داشته است
و فرهنگهای مختلف از چیزهای مختلفی به جای پول استفاده میکردند.
مثل صدف،دام،پوست،نمک،غلات،مهره ، پارچه.
۱۴۶--۲
🔸️صدف کائوری بجای پول
در سراسر آفریقا و آسیای جنوبی و آسیای شرقی و اقیانوسیه حدود۴۰۰۰سال از صدف کائوری بجای پول استفاده میشد.
در اوگاندای تحت سلطه ی بریتانیا در اوایل قرن بیستم هنوز میشد با صدف کایوری مالیات پرداخت کرد.
🔸️سیگار به جای پول
در زندان های جدید و اردوگاه های اسیران جنگی از سیگار بجای پول استفاده میشد.
مثلا بازمانده های آشویتس تعریف میکردند که در اردوگاه از سیگار بجای وسیله مبادله استفاده میشد.
۱۴۶--۳
🔸️در حقیقت ،حتا امروز هم سکه و اسکناس شکل نادری از پول هستند.
🔸️بیش از ۹۰درصد کل پول که در حسابهای بانکی ما هستند فقط در سِروِر های کامپیوتری وجود دارند.
بهمین ترتیب ،اکثر تراکنش های تجاری بصورت جابجایی داده های الکترونیکی از یک فایل کامپیوتری به فایل دیگر صورت میگیرند،بدون اینکه هیچ جابجایی فیزیکیِ نقدی انجام شود.
۱۴۶--۴
🔸️برای اینکه سیستم های پیچیده ی تجاری عمل کنند نوعی از پول ضروری است.
مثلا در اقتصاد پولی ،کفاش فقط لازم است قیمت انواع کفش را بداند،نه نرخ مبادله ی کفش با سیب یا بز را.
شما میتوانید پول را با هرچیزی که بخواهید یا لازم داشته باشید معاوضه کنید.
کفاش همیشه از گرفتن پول شما راضی خواهد بود زیرا مهم نیست که او واقعا چه چیزی را لازم دارد:سیب یا بز یا خدمات مربوط به طلاق.
او میتواند همه ی اینها را با پول بدست آورد.
🔹️بنابراین پول یک وسیله ی مبادله ی بی المللی است که انسانها را قادر به تبدیل تقریبا هر چیزی به هر چیز دیگر میکند.
۱۴۶--۵
🔸️نمونه های آرمانی پول نه تنها چیزی به چیز دیگر را ممکن میکند بلکه امکان اندوختن ثروت را هم بوجود می آورد.
بسیاری از چیزها را نمیشود ذخیره کرد مثل زمان یا زیبایی
یا امکان ذخیره برای زمان کوتاهی را دارند مثل توت فرنگی
یا برای ذخیره نیاز به فضای زیاد و تجهیزات و مراقبت دارند مثل غلات
اما پول چه بصورت اسکناس باشد یا داده های کامپیوتری یا صدف کائوری همه ی این مشکلات را برطرف میکند.
(صدف کائوری فاسد نمیشود موش نمیتواند آنرا بجود و در مقابل آتش مقاوم است.)
۱۴۶--۶
🔸️برای استفاده از ثروت،فقط کافی نیست که آنرا پس انداز کنیم.
اغلب لازم میشود که جابجایش کنیم.
بعضی شکل های ثروت مثل ملک را اصلا نمیشود جابجا کرد با کالاهایی مثل گندم و برنج به سختی جابجا میشوند...
پول این مشکلات را حل میکند .
دهقان میتواند مایملکش رابا یک کیسه صدف کائوری مبادله کند که به راحتی قابل حمل و نقل است.
۱۴۶--۷
🔸️از انجا که پول میتواند دارایی را به راحتی و ارزانی تبدیل و پس انداز و جابجا کند،سهم زیادی در شکل گیری شبکه های پیچیده ی تجاری و بازارهای پویا داشت.
شبکه ها و بازار های تجاری بدون پول محکوم به این میشدند که از نظر اندازه و پیجیدگی و پویایی بسیار محدود بمانند.
۱۴۷---۱
🔸️پول واقعیتی مادی نیست بلکه محصولی روانی است .
پول با تبدیل ماده به امر ذهنی عمل می کند.اما چطور موفق به این کار میشود؟
چرا کسی باید مایل باشدکه یک شالیزار حاصلخیز برنج را با مشتی صدف کائوری بی مصرف عوض کند؟
🔹️انسانها به اینکارها راضی هستند زیرا به ساخته و پرداخته های تخیل جمعی شان اعتماد دارند.
اعتماد ماده ی خامی است که همه نوع پول از ان ساخته میشود.
مثلا وقتی یک دهقان ثروتمند مایملکش را در مقابل یک کیسع صدف کائوری میفروشد و با آن کیسه به جای دیگری سفر میکند،به این معنی است که اطمینان دارد که با رسیدن به مقصد مردم آنجا مایل هستند که در ازای صدف کائوری، به او برنج ،خانه و مزرعه بفروشند.
۱۴۷--۲
🔸️پول نظامی است از اعتماد متقابل،و البته نه هر نوع نظامی از اعتماد متقابل
بلکه فراگیرترین و موثرترین نظام اعتماد متقابلی که تاکنون ابداع شده است.
آنچه این اعتماد را آفرید شبکه ای بسیار پیچیده و طولانی مدت از مناسبات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی بود.
۱۴۷--۳
🔸️سوال:
چرا من به صدف کائوری یا سکه طلا یا اسکناس دلار اعتماد دارم؟
زیرا همسایه هایم به اینها اعتماد دارند.
همسایه هایم به اینها اعتماد دارند چون من به اینها اعتماد دارم.
و همه ی ما به اینها اعتماد داریم،زیرا حاکم ما به اینها اعتماد دارد و اینها را به شکل مالیات از ما طلب میکند
و کشیش ما به اینها اعتماد دارد و عشر اینها را طلب میکند.
🔹️یک اسکناس دلار را بردارید و به دقت نگاه کنید.
میبینید که یک تکه کاغذ رنگی است که در یک طرف ان امضای وزیر خزانه داری آمریکا و در طرف دیگر شعار《توکل ما به خداست.》
ما دلار را به عنوان وجه پرداختی می پذیریم،زیرا به خدا و به وزیر خزانه داری امریکا اعتماد داریم.
🔹️نقش اساسی اعتماد روشن میسازد که چرا نظام های مالی ما به شدت با نظام های سیاسی و اجتماعی و ایدئولوژیک مان پیوند دارند،
چرا بحران های مالی اغلب ناشی از تحولات سیاسی هستند و چرا بازار بورس ممکن است ،بسته لهداینکه معامله گران یک روز صبح چه احساسی دارند،صعود یا سقوط کند.
۱۴۸--
🔸️《جو》 اولین پول شناخته شده ی تاریخ
این پول در سومر حدودا سه هزار سال قبل میلاد بوجود آمد،یعنی در همان زمان و مکان و تحت همان شرایطی که خط اختراع شد.
همانطور که خط بوجود آمد تا به الزامات فعالیت های فزاینده ی اداری پاسخ دهد،جو هم به شکل پول درامد تا جوابگوی الزامات فعالیتهای فزاینده ی اقتصادی باشد.
جو در نقش پول همان جو بود--مقادیر مشخص دانه ی جو بصورت مقیاس فراگیرِ سنجش و مبادله ی همه ی کالاها و خدمات دیگر بکار میرفت.
رایج ترین مقیاس سنجش سیلا بود که حدودا معادل یک لیتر بود.
هر چند که جو ارزش ذاتیِ زیستی دارد،ولی قانع کردن مردم به استفاده از آن بجای پول و نه صرفا کالایی دیگر آسان نبود.
از طرف دیگر ذخیره سازی و حمل و نقلش آسان تر بود.
۱۴۹---
🔸️《شِکِل نقره》
در بین النهرین باستان و در میانه هزاره ی سوم قبل از میلاد بوجود امد.
ذخیره سازی و حمل و نقلش آسان تر بود.
شِکِل نقره سکه نبود،بلکه ۸/۳۳گرم نقره بود.
اکثر اصطلاحات مالی در 《عهد قدیم》 به نقره است نه سکه.
بر خلاف سیلای جو،شِکِل نقره ارزش ذاتی نداشت.بلکه ارزش آن(مانند طلا)کاملا فرهنگی است.
چون نقره قابل خوردن یا نوشیدن نیست و نمیشود خود را با ان پوشاند و بسیار نرم تر از انست که بتوان با آن ابزار مفیدی ساخت.
نقره و طلا در ساخت زینت آلات ،تاج های شاهنشاهی و دیگر نمادهای مقام و تجمل بکار میروند و پایگاه اجتماعیِ اعضای برترِ یک فرهنگ بخصوص را نمایان میسازند.
ارزش آنها کاملا فرهنگی است.
۱۵۰---۱
🔸️《سکه》
وزن های مشخصی از فلزات قیمتی نهابتا به ظهور سکه انجامید.
اولین سکه را در تاریخ آلیاتس، شاه لیدیا،در غرب اناتولی در حدود ۶۴۰ قبل از میلاد ضرب کرد.
این سکه ها حاوی مقدار استانداردی از طلا یا نقره با ارزش مشخص بود و بر انها نشان شناسایی حک شده بود.
این نشان گواه دو چیز بود:
۱-چه مقدار فلز قیمتی در ان بکار رفته
۲--هویت حاکمانی که سکه را انتشار داده بودند را نمایان میکرد و به این ترتیب ارزش انرا تضمین میکرد.
تقریبا تمام سکه های امروزی از سکه های لیدیا سرجشمه میگیرند.
۱۵۰---۲
🔸️سکه در قیاس با شمش های فلزی بی نشان، دو مزیت داشت:
۱-فلزات بی نشان باید هر بار وزن شوند
۲-وزن کردن فلزات هم کفایت نمیکرد.
مثلا کفاش از کجا بداند که تکه ی نقره ای به او داده شده نقره ی خالص است یا یک قطعه سرب با روکش نقره
🔹️سکه برای حل این مشکلات جوابگوست.
نشان روی سکه گواه ارزش دقیق آن است،بطوریکه مثلا کفاش نیاز ی به داشتن ترازو کنار دخلش ندارد.
مهمتر اینکه نشان روی سکه امضای یک مقام سیاسی است که ارزش سکه را مشخص میکند.
۱۵۱---
🔸️جعل پول همواره جرمی بسیار جدی تر از تقلبهای دیگر قلمداد شده است.
جعل کردن فقط تقلب نیست بلکه نقض اقتدار و عملی در جهت سرنگونی و قدرت و امتیازات و شخص شاه است.
اصطلاح حقوقی اش اقدام ضدسلطنت است و مجازاتس شکنجه و مرگ بود.
🔹️تا زمانیکه مردم به قدرت و شرافت شاه اعتماد داشتند،به سکه اش هم اعتماد داشتند.
خلاصه کتاب انسان خردمند |
۱۵۴---
🔸️《 دینار 》
اعتماد به سکه های رومی (denarius) به قدری بود که حتا در خارج از مرزهای امپراتوری مردم خوشحال میشدند که دستمزدها را به 《دِناریوس》 پرداخت کنند.
در قرن اول میلادی ،سکه های رومی در بازارهای هند به عنوان وجه مبادله پذیرفته شده بودند،اگر چه نزدیکترین سپاه روم هزاران کیلومتر دور از آنجا بود.
هندی ها به قدری به دناریوس و تصویر امپراتور اعتماد داشتند که حاکمان محلی برای ضرب سکه های خود از دناریوس تقلید میکردند و حتا تصویر امپراتور روم را بر آنها حک میکردند.
نام دناریوس اسم عامِ سکه شد .
خلیفه های مسلمان این اسم را مُعرًب و به 《دینار》 تبدیل کردند.
هنوز نام رسمی پول در اردن و عراق و صربستان و مقدونیه و تونس و چند کشکر دیگر دینار است.
۱۵۵---
🔸️همچنان که ضرب سکه به شیوه ی لیدیا از مدیترانه به اقیانوس هند شیوع می یافت،چین یک سیستم پولی تا حدودی متفاوت به وجود آورد که مبتنی بر سکه های برنز و شمش های طلا و نقره ی بدون نشان بود.
با اینحال ایندو سیستم پولی آنقدر باهم اشتراک داشتند(بخصوص در اتکایشان به طلا و نقره)که رابطه ی پولی و تجاری را میان منطقه ی چین و منطقه ی لیدیا مستحکم کند.
🔹️بازرگانان مسلمان و اروپایی و فاتحان به تدریج سیستملیدیا و حقیقت محضِ طلا را در مناطق دوردست زمین اشاعه دادند.
🔹️ در آغاز عصر جدید،تمام دنیا یک منطقه ی پوای واحد بود که در درجه اول به طلا و نقره و بعد هم به معدودی پولهای قابل اعتماد،مثل پوند انگلیس و دلار آمریکا متکی بود.
۱۵۶---۱
🔸️انسانها به صحبت کردن با زبان هایی غیرقابل فهم ادامه می دادند،از حاکمان متفاوتی پیروی میکردند و خدایان مختلفی را می پرستیدند،
اما همگی به طلا،نقره و سکه های طلا و نقره اعتماد داشتند.
شبکه ی تجارت جهانی،بدون وجود این اعتماد مشترک ،عملا غیرممکن می نمود.
۱۵۶--۲
🔸️اما چرا چینی ها و هندی ها و مسلمانان و اسپانیایی ها-- که متعلق به فرهنگهایی چندان متفاوت بودند کا از پذیرش بسیاری از چیزها امتناع میگردند.---در اعتماد به طلا اشتراک داشتند؟
چرا همانطور که اسپانیایی ها به طلا اعتماد داشتند مسلمانها به اعتمادشان به جو،هندی ها به صرف کائوری،و چینی ها به ابریشم ادامه ندادند؟
اقتصاد دانان پاسخ را در آستبن دارند.
وقتی که تجارت دو منطقه را بهم پیوند میدهد،نیروی عرضه و تقاضا قیمت کالاهای منقول را تعدیل میکند.
۱۵۶--۳
🔸️مثال:
فرض کنیم که بین هند و مناطق مدیترانه تجارت منظمی ایجاد میشد.
هندی ها به طلا علاقه نداشتن ولی در مناطق مدیترانه ارزش طلا بالا بود.
پس تاجرایی که بین این دو اقلیم سفر میکردن میدونستن طلا تو هند ارزونه.
و برا سود میومدن طلا رو از هند به قیمت ارزون میخریدن و در مدیترانه گرون میفروختن.
اینکار باعث میشد که طلا تو هند کمیاب بشه پ مجددا تقاضای طلا و ارزش طلا تو هند بالا میرفت و ازونور طلای زیادی به مدیترانه منتقل میشد و ارزشش تو اونجا کاهش پیدادمیکرد
در نتیجه باعث میشد ارزش طلا در هند و مدیترانه با هم برابر بشه.
🔹️این واقعیت که مردم مدیترانه به طلا باور داشتند باعث میشد که هندی ها هم به طلا باور پیدا کنند.
حتا اگه هندوها هنوز هیچ مورد استفاده ای برای طلا نداشتند،همین که مردم مدیترانه خواهان آن بودند میتوانست کافی باشد تا هندو ها هم برای آن ارزش قائل شوند.
۱۵۷---
🔸️مسیحیان که مسلمانان ،علیرغم اختلاف در اعتقادات دینی شان،توانستند اعتقاد پولی مشترکی داشته باشند.
زیرا دین از ما میخواهد به چیزی ایمان داشته باشیم،پول از ما میخواهد باور کنیم که دیگران به چیزی باور دارند.
۱۵۸---
🔸️فیلسوفان و متفکران و پیامبران در طی ده ها هزار سال،پول را بدنام کرده اند و آنرا منشا تمام پلیدی ها شمرده اند.
🔹️پول،هر چه هست ،اوج تحمل و رواداریِ انسانی هم هست.
پول از زبان،از قوانین دولتی،از موازین فرهنگی،از باورهای دینی و عادات اجتماعی سعه ی صدر بیشتری دارد.
🔹️ پول تنها نظام مبتنی بر اعتمادِ مخلوق انسانهاست که تقریبا هر شکافی میان فرهنگها را پر میکند و کسی را بر پایه ی گرایش های دینی یا جنسیتی یا نژادی یا سنی مورد تبعیض قرار نمدهد.
🔹️در سایه ی وجود پول حتا کسانیکه همدیگر را نمیشناسند و به یکدیگر اعتماد ندارند میتوانند همکاری موثری با هم داشته باشند.
۱۵۹--۱
🔸️پول مبتنی بر دو اصل فراگیر است:
۱-قابلیت همه جانبه ی تبدیل:
پول کیمیاگری است که میتواند زمین را به وفاداری ،عدالت را به سلامت و خشونت را به درایت تبدیل کند.
۲-اعتماد همه جانبه:
هر دو نفر آدمی میتوانند بر سر هر پروژه ی ممکنی ،بواسطه ی پول با هم همکاری کنند.
این اصول میلیونها انسان غریبه را با هم قادر به همکاری موثر در بازرگانی و صنعت کرده است.
۱۵۹--۲
🔸️وقتی هر چیزی قابل تبدیل باشد و هنگامیکه اعتماد متکی به سکه های بی هویت و صدف های کائوری باشد،سنت های محلی و روابط صمیمانه و ارزشهای انسانی از درون تهی میشود و قوانین خشک عرضه و تقاضا جای آنها را می گیرد.
🔹️جوامع مشترکات انسانی و خانواده ها همواره بر پایه باور به چیزهای《 ارزش ناپذیر》 بنا شده است،مثل شرافت ،مثل اخلاق،مثل عشق.
اینچیزها در ورای بازار قرار دارند و قابل خرید و فروش با پول نیستند.
حتا اگر بازار قیمت خوبی را پیشنهاد کند ،باز بعضی چیزها معامله نمیشوند
مثلا
والدین نباید فرزندان خود را به عنوان برده بفروشند.
مسیحیِ با ایمان نباید گناه کبیره مرتکب شود و...
۱۵۹--۳
🔸️پول یک وجه ناراحت کننده تری هم دارد.
زیرا اگر پول مبنای اعتناد جهانی میان ناآسناهاست،اما این اعتماد نه به انسانها و جوامع مشترکات انسانی یا ارزشهای مقدس بلکه به سکه ای که در دست آنهاست اعتماد میکنیم.
اگر سکه هایشان ته بکشد ،اعتماد ما هم فرو میریزد.
همچنان که پول سدهای اجتماع و دین و دولت را در هم میکشد،خطر ان است که دنیا به بازار یگانه ی خطرناک و بی رحمی تبدیل شود.
۱۶۰--
🔸️درک اتحاد انسانی،بصورت فرآیندی صرفااقتصادی غیر ممکن است.
برای فهم این مسئله که چطور هزاران فرهنگ دورافتاده تر از یکدیگر به مرور زمان در هم آمیختند تا دهکده ی جهانی امروزی را شکل دهند باید نقش طلا و نقره را بحساب آوریم ،اما نمی توانیم نقش فولاد را،که بهمان اندازه مهم است ،نادیده بگیریم.
بخش سوم:وحدت بشر
قسمت۱۱-بینش های امپراتوری
خلاصه
🔸️ابتدا در مورد جنگ بین امپراتور روم و شهر کوچک نومانتیا(در اسپانیاواقع بود)صحبت میکنه که این شهر خودشو از زیر یوغ رومی ها آزاد میکنه و رومی ها محاصره نظامیشون میکنن و اونا هم بعد یه سال که دیگه هیچ آذوقه ای ندارن میان شهرشونو آتیش میزنن تا بمیرن چون مردن رو بهتر از بردگی در برابر رومی میدونستن.
اینکه نومانتیا نماد شجاعت میشه و شاعرا،نقاشا و همه و همه اونها رو تحسین میکردن
اما بعد اینو مطرح میکنه که خود اسپانیایی که میاد به نومانتیا افتخار میکنه زبانش ،سیاستش و حتا کلیسای مورد تقدسش همه رومی هستن و حتا داستان نومانتیا توسط مورخای رومی نوشته شده.
کلا امپراتوری روم باعث میشه ویژگی های منحصر بفرد نومانتیایی ها از بین بره....
و در پایان نتیجه میگیره که ما دوست داریم ستمدیده ها پیروز بشن ولی تاریخ عدالتی نداره...
🔸️بحث بعدی در مورد ویژگیهای امپراتوریه که تنوع فرهنگی و انعطاف پذیری مرزی هستش.
و اینکه امپراتوری لزوما با پیروزی نظامی شکل نمیگیره.ضمنا اندازه هم اهمیتی نداره.
🔸️در بحث بعدی پاسخ به ایراداتی هستش که به امپراتوری ها گرفته شده.
مثلا عدم کارایی و دوم جنبه استثمارگرشون.
اولی رو کلا رد میکنه و دومی رو مورد بحث قرار میده.
نکته اینکه امپراتوری ها توسط تفرقه بین حاکمان و تهاجمات خارجی از قدرت خلع شدن نه توسط مردم خارجی که به زیر سلطه امپراتوری در اومدن چون این مردم با گذشت زمان در اون سیستم حل شده و خودشونو جزئی از مردم امپراتوری فاتح میدونن.
امپراتوری ها نکات مثبت هم داشتن مثه تاثیرشون در فرهنگ
🔸️قسمت بعدی اشاره داره به کوروش که نویسنده بسیار اونو مورد ستایش قرار دارده .
کوروش در کنار ادعای فرمانروایی تمام جهان،حاکمیتش رو هم مردمی میدونست و معتقد بود که نه فقط شاه پارسیان هست و باید در جهت رفاه اونها بکوشه بلکه شاه سرزمین های دیگه تحت تسلطش هم هست و باید در جهت رفاه مردم اون سرزمینها هم تلاش کنه.
🔸️نویسنده در مطلب بعد توضیح میده که دلیل اینکه خود امپراتوری ها تلاش میکردن که فرهنگ واندیشه رو خودشون اشاعه بدن یکی اینکه زندگی رو برا خودشون ساده تر کنن و دوم اینکه مشروعیت بدست بیارن
🔸️در پایان مثالی از تاثیرات مثبت رو در جوامع تحت امپراتوری میزنه.هند نمونه ش هستش که با وجود کشتار خونین هندیها توسط انگلیسیها اما اقتصادشون و دیدشون نسبت به مفاهیم مدرن آسنا شد و همین تغییرات فکری و آشناشدن به حقوقشون باز شد نسبت به حضور انگلستان در منطقه شون معترض بشن و...
۱۶۱--۱
🔸️خلاصه ای از نبرد امپراتوری روم با شهر کوهستانی و کم اهمیت نومانتیا
در اواسط قرن دوم قبل از میلاد،شهر نومانتیا که سکونتگاه سِلتی های بومی شبه جزیزه ایبری بود،بخودش جرات داده بود که از یوغ رومی ها آزاد بشه.
اون مقطع زمانی،روم قدرت بدون رقیب تمام مناطق مدیترانه بود در صورتیکه مردم نومانتیا هیچ چیزی نداشتن بجز علاقه به سرزمینشون و یک زمین نامساعد محل سکونتشون.
رومی ها سال۱۳۴قبل از میلاد بهترین سردارش (اسکیپیو آیمیایانوس) رو به سراغ نومانتیا یی ها فرستاد.
اسکیپیو اومد بجای اینکه سربازاش رو به جنگ بفرسته شهر رو محاصره نظامی کرد.
بعد یه سال و نیم که آذوقه شهر تموم شدو دیگه نومانتیایی ها امیدی نداشتن اومدن خودشون شهرشونو به آتیش کشیدن.
یعنی خودشونو کشتن تا برده ی رومی ها نشن
۱۶۱--۲
🔸️نومانتیا بعدها نماد استقلال و شجاعت اسپانیایی ها شد.
سروانتس نویسنده ی دن کیشوت،تراژدی محاصره ی نوماتیا را نوشت.
شاعران در وصف مدافعان خشگمین نومانتیا مدیحه ها سرودند.
و نقاشان صحنه های پرشکوهی از محاصره شهر را به تصویر کشیدند.
درسال۱۸۸۲ ویرانه های این شهر بعنوان اثر تاریخی ملی به زیارتگاهی برای وطن پرستان اسپانیایی بدل شد.
🔹️اما وطن پرستان اسپانیایی که قهرمانیِ نومانتیا را می ستایند تمایل دارند که پیروان وفادار کلیسای روم باشند.
کلیسایی که مقر رهبرانس هنوز در رم است و خدایش ترجیح میدهد به زبان لاتین مورد خطاب قرار گیرد.
سروانتس داستان محاصره ی نومانتیا را به زبان لاتین نوشت و نمایشنامه اش از سبک های هنری یونانی-رومی پیروی می کند.
سیاست اسپانیا بر بنیادهای رومی بنا شده است
آشپزی و معماری اسپانیایی بیشتر میراث دار روم هیتن تا سلتی های ایبری
در واقع از نومانتیا هیچ چیز بجز ویرانه باقی نمانده است.
حتا داستان آن هم تنها در نوشته های مورخان رومی است.
۱۶۱--۳
🔸️پیروزی روم بر نومانتیا چنان کامل بود که فاتحان حتا یاد و خاطره ی شکست خوردگان را هم از آن خود ساختند.
🔹️این آن نوع حکایتی نیست که ما دوست داشته باشیم.
ما دوست داریم که ستمدیدگان پیروز شوند.اما هیچ عدالتی در تاریخ وجود ندارد.
اغلب فرهنگ های پیشین ،دیر یا زود،قربانی سپاهیان امپراتوری های بیرحمی شدند که آنها را به فراموشی سپردند.
امپراتوری ها هم سرانجام سقوط میکنند اما آنها تمایل دارند میراثی پایدار و غنی از خود بجای بگذارند.
۱۶۲--۱
🔸️امپراتوری نظمی سیاسی است
با دو ویژگی مهم:
تنوع فرهنگی وانعطاف پذیری مرزی
🔸️تنوع فرهنگی:
امپراتور برای رسیدن به این عنوان،باید بر تعدادقابل توجهی از ملتهای متمایز حکومت کند که هر کدام هویت فرهنگی متفاوت خود را دارند و در سرزمین های جداگانه زندگی میکنند.
مثلا دو یا سه ملت کافی نیست.بیست یا سی ملت هم زیاد است.نقطه ی آغاز امپراتوری بین این دو رقم است.
🔸️انعطاف پذیری مرزی
امپراتوری با مرزهای انعطاف پذیر و اشتهایی بالقوه سیری ناپذیر مشخص میشود.
امپراتوری ها می توانند ملت ها و سرزمین های بسیاری را ببلعند و هضم کنند،بدون آنکه اساسِ هویت یا ساختار آنها راتغییر دهند.
۱۶۲--۲
🔸️تنوع فرهنگی و انعطاف پذیری مرزی نه تنها ویژگی منحصر به فردی به امپراتوری ها داد،بلکه همچنین باعث شد نقش محوری در تاریخ بازی کنند.
این دو ویژگی این امکان را برای امپراتوری ها فراهم آورد تا بتوانند گروه های قومی و مناطق زیستبومی مختلف را زیر یک چتر سیاسی واحد گرد آورند و از این طریق تعداد هر چه بیشتری از گونه های انسانی و قسمتهای هر چه بیشتری از سیاره ی زمین را بهم پیوند دهند.
۱۶۲---۳
🔸️باید تاکید کرد امپراتوری تنها با تنوع فرهنگی و انعطاف پذیری مرزی اش تعریف میشود،نه با خاستگاه ها و شکل حکومت و گستردگی ارضی یا تعداد جمعیتش.
🔸️امپراتوری لزوما به دنبال پیروزی نظامی شکل نمیگیرد.
مثلا امپراتوری آتن در ابتدا از یک پیمان داوطلبانه ایجاد شد
و امپراتوری هاپسبورگ(اتریش) به دنبال یک سلسله ائتلاف های هوشمندانه ی ناشی از وصلتهای زناشویی بوجود آمد.
🔸️امپراتوری نباید به دست یک امپراتور خودکامه اداره شود.
امپراتوری بریتانیا،که پهناورترین امپراتوری تاریخ بوده است،توسط یک نظام دموکراتیک اداره میشد.
🔸️امپراتوری میتواند کوچک هم باشد و اندازه اهمیتی ندارد.
امپراتوری آتن در دوران اوجش از نظر اندازه بسیار کوچکتر از یونان کنونی بود.
۱۶۳--
🔸️چطور ممکن بود اینهمه گروه های مردمی مختلف را در خاک یک دولت مدرن کوچک جا داد؟
ممکن بود،زیرا در گذشته اقوام پراکنده ی بسیار بیشتری در دنیا وجود داشت که هر کدام متشکل از جمعیت کمتری بود و سرزمین کمتری را در مقایسه با ملتهای معمول کنونی اشغال میکرد.
🔹️سرزمین بین مدیترانه و رود اردن که امروزه در آتش جاه طلبی های دو قوم میسوزد،در عصر کتاب مقدس ده ها ملت و قوم و پادشاهی کوچک و کشور را در خود جای میداد.
۱۶۴--
🔸️امپراتوری ها یکی از دلایل اصلی کاهش شدید تنوع بشری بودند.
قدرت در هم کوبنده ی امپراتوری به تدریج ویژگیهای منحصرربفرد اقوام کثیری (مثل نومانتیایی ها)را از بین برد و آنها را به گروه های جدید و بسیار بزرگتری تبدیل کرد.
۱۶۵---۱
🔸️انتقادهای امروزی به امپراتوری ها عموما دو شکل دارد:
الف)امپراتوری ها کارایی ندارند.
در درازمدت ،حکومت کردن به شیوه ی موثر بر شمار زیادی از اقوام مغلوب غیرممکن است
ب)حتا اگر چنین چیزی هم ممکن باشد نباید اعمال شود
زیرا امپراتوری ها نیروهای پلید ویران ساز و استثمارگر هستند.
هر ملتی حق تعیین سرنوشتش را دارد و هرگز نباید تحت انقیاد دیگری قرار بگیرد.
از منظری تاریخی،حرف اول کاملا مزخرف و دومی عمیقا دچار اشکال است.
۱۶۵---۲
🔸️امپراتوری رایج ترین شکل سازماندهی در ۲۵۰۰سال اخیر بوده است و اکثر مردم در طی این۲۵۰۰سال ،در امپراتوری زیسته اند.
🔸️امپراتوری یک شکل پایدار حکومتی هم هست.
اکثر امپراتوری ها بطرز وحشتناکی میتوانستند به سادگی شورش ها را مهار کنند.
بطور کلی سرنگونی امپراتوری ها ناشی از تهاجمات خارجی یا تفرقه در میان قشر حاکم بوده است.
برعکس،ملتهای مغلوب سابقه ی چندان خوبی در آزاد کردن خود از قید حاکمان امپراتوری ندارند و اکثرشان صدها سالتحت انقیاد بوده اند و معمولا امپراتوری حاکم به آرامی آنها را در هم نوردیده است.
🔸️در بسیاری از موارد،فروپاشی یک امپراتوری به معنای استقلال اتباعش نبود بلکه یک امپراتوری جدید جای خالی امپراتور سرنگون شده یا عقب نشینی کرده را پر میکرد.
چنین چیزی در هیچ جای دنیا به اندازه خاورمیانه به وضوح دیده نمیشود.
۱۶۵---۳
🔸️برپایی امپراتوری ها معمولادمستلزم قتل عام های گسترده و سرکوب وحشیانه ی بازماندگان بود.
ابزار معمول جنگ و بردگی و تبعید و قتل عام بود.
🔸️اما این بدان معنی نیست که امپراتوری هیچ چیز با ارزشی از خود به جا نمی گذارند.
خط بطلان کشیدن بر تمام امپراتوری هاو مردود دانستن همه ی میراث های امپراتوری ها به مفهوم انکار بخش اعظم فرهنگ انسانی است.
خاصان امپراتوری از سود فتوحات نه تنها برای پرداخت هزینه های ارتش و ساختن برج و بارو و قلعه بلکه همچنین در راه فلسفه و هنر و عدالت و امور خیریه استفاده میکردند.
بخش چشمگیری از دستاوردهای فرهنگیِ بشر مدیون استثمار مغلوبان بوده است.
🔹️اگر ثروت انباشته شده از استثمار هندی ها به دست مغولها نبود تاج محل ساخته نمیشد.
۱۶۵---۴
🔸️حتی اگر فرهنگ و هنر والای خاصًان را نادیده بگیریم و بجای آن بر دنیای مردم عادی تمرکز کنیم،میراث های امپراتوری را در اغلب فرهنگهای امروزی باز می یابیم.
امروزه اغلب ما به زلانهای امپراتوری هابی صحبت میکنیم و می اندیشیم و خیال می بافیم که به زور شمشیر بر نیاکانمان تحمیل شدند.
🔹️مصری های امروزی به عربی تکلم میکنند خود را عرب میدانند و هویت خود را از صمیم قلب با امپراتوری عربی یکی میدانند که مثر را در قرن هفتم تسخیر کردو قیام هایی پی در پی را که علیه حاکمیت این امپراتوری صورت گرفت وحشیانه در هم کوبید.
۱۶۶--۱
🔸️اولین امپراتوری که راجع به ان اطلاعات قطعی داریم امپراتوری اَکَد به حاکمیت سارگون کبیر (حدود۲۲۵۰قبل میلاد) است.
سارگون کارش را به عنوان شاهِ کیش ،کشور شهر بسیار کوچکی در ببن النهرین،آغاز کرد.
در طی چند دهه نه تنها تمام کشور شهرهای دیگر بین النهرین بلکه سرزمین وسیعی از خاک اصلیِ بین النهرین
را هم تحت فرمان خود درآورد.
سارگون بخود میبالید که تمام دنیا را فتح کرده است.
در حقیقت قلمرو او از خلیج فارس تا مدبترانه امتداد داشت و عراق و سوریه ی امروزی بعلاوه قسمتهایی از ایران و ترکیه ی امروز را در بر میگرفت.
امپراتوری اکد بعد از مرگ بنیادگذارش چندان نپایید.
۱۶۶--۲
🔸️سارگون بعد از مرگش اقتداری را به جا گذاست که مدعیان فراوانی پیدا کرد.
در طول ۱۷۰۰سال بعد ،شاهان آشور و بابل و حِتًی شیوه ی حکومتی سارگون را الگو قرار دادند و آنها هم بخود می بالیدند که همه ی دنیا را تسخیر کرده اند.
🔹️بعد ها در حدود۵۵۰قبل از میلاد،کوروش کبیر با فخر و مباهات باز هم بیشتری پا به میدان گذاشت.
۱۶۷---۱
⁉️کوروش کبیر
🔸️شاهان آشور همیشه شاهان آشور باقی ماندند.
حتا هنگامیکه ادعای فرمانروایی بر تمام جهان را داشتند برای شکوه و جلال آشور بود و از این بابت ندامتی هم نداشتند.
🔸️اما کوروش نه تنها ادعای فرمانروایی بر تمام جهان را داشت،بلکه این حاکمیت را هم مردمی می دانست.
پارسیان میگفتند :《ما بخاطر خود شما بر شما حکومت میکنیم.》
کوروش شایق بود که مردم تحت حاکمیتش به او عشق بورزند و خرسند باشند که خادم پارسی ها هستند.
معروفترین نمونه ی تلاشهای نو آورانه ی کوروش برای برخورداری از ستایش ملت تحت سلطه اش این بود که اجازه داد یهودیان تبعیدی به بابل به سرزمین مادری شان بازگردند و معبدشان را بازسازس کنند.
حتا به آنها کمک مالی میداد.
کوروش خود را نه فقط شاه پارسی نمیدانست که بر یهودیان حکم میراند،بلکه همچنان شاه یهودیان و مسئول رفاه آنها بود.
۱۶۷---۲
🔸️جسارت کوروش در 《حاکمیت بر کل جهان بخاطرِ خود ساکنانش》شگفت انگیز بود.
🔸️ایدئولوژی امپراتوری ها از زمان کوروش به بعد متمایل به دربرگیری و فراگیر بودن متمایل بوده است.
حتا اگر برتفاوتهای نژادی و فرهنگی میان حاکمان و اتباعشان تاکید داشته است،با این حال وحدت بنیادینِ کل دنیا،وجود مجموعه ای واحد از اصول حاکم بر همه ی مکانها و زمانها و مسئولیت متقابل همه ی ابنای بشر را هم به رسمیت شناخته است.
بشر خانواده ای گسترده قلمداد میشود:
امتیازات والدین با مسئولیت رفاه فرزندان پیوند نزدیک دارد.
۱۶۷---۳
🔸️این بینش جدید امپراتوری از کوروش و پارسیان به اسکندر کبیر انتقال یافت و از او به شاهان هلنی(یونانی)،امپراتورهای روم،خلیفه های مسلمان،فرمانروایان هندی و نهایتا حتا به نخست وزیران شوروی و رییس جمهورهای آمریکا رسید.
🔹️بینش های مشابهی درباره امپراتوری ها به شکل مستقل از الگوی پارسیان در اقصا نقاط جهان،بخصوص آمریکای مرکزی،در منطقه آند و نیز در چین بوجود آمده بود.
۱۶۷---۴
🔸️بر اساس نظریه ی سیاسی سنتی چین،عَرش (tian) منشا تمام اقتدارهای مشروع در زمین است.
عَرش با ارزش ترین افراد یا خانواده ها را برمیگزیند و اختیار خود را به آنها تفویض میکند.
بعد این فرد یا خانوادا بر تمام پهنه زیرین آسمان(tianxia) در جهت منافع ساکنان آن حکم میراند.
بنابراین، اقتدار مشروع--طبق تعریف --فراگیر است.
اگر حاکمی فاقد اختیار از جانب عرش باشد،فاقد مشروعیت حکومت،حتا بر یک شهر،است.
حاکمی که از جانب عرش اختیار گرفته است متعهد است که عدالت و توازن را در تمام جهان اشاعه دهد.
اختیار عرش نمیتوانست همزمان به چندین داوطلب تفویض شود و در نتیجع نمیشد به وجودِ بیش از یک دولت مستقل مشروعیت بخشید.
۱۶۷--۵
🔸️اولین امپراتوری متحد چین،چین شی هوآنگدی،مباهات میکرد که :
《در شش جهت جهان همه چیز به امپراتوری تعلق دارد....هر کجا که اثری از انسان باشد،کسی نیست که جزو اتباع امپراتور نباشد...عطوفت او حتا شامل حال اسب و گاو هم میشود.کسی نیست که از آن برخوردار نشود.هر انسانی در خانه ی خود امنیت دارد.》
در تفکر سیاسی چین و نیز در حافظه تاریخی چین از ان پس ،دوره های امپراتوری ها اعصار طلایی نظم و عدالت قلمداد میشد.
بر خلاف دیدگاه غربی مدرن که دنیای عادلانه را مجموعی از دولت-ملت های مستقل میداند،در چین دوره های تجزیه را دوران تاریک هرج و مرج و بی عدالتی می دانستند.
این درک تاثیرات عمیقی بر تاریخ چین گذاشته است.
هربار که یک امپراتوری فرو می نشیند ،نظریه ی سیاسی حاکم به قدرتها فشار می آورد که بر امیرنشین های حقیر مستقل تکیه نکنند و بجایش درصدد وحدت باشند.
این تلاشها دیر یا زود به موفقیت میرسد.
#انسان_خردمند
وحدت بشر
(۱۱-بینش های امپراتوری)ص۲۸۰
#کتابخوانی